به گزارش صبا، «نویسندگان زن، با خلق روایتهای زنانه و ایجاد شخصیتهای زن در داستانهایشان به دنبال آن هستند که جنس زنانه را نیز مطرح کنند. گاهی نیز این ادبیات درباره مسائل و موضوعاتی مینویسد که مردان قادر به آن نیستند. نویسندگان زن در روایتهای زنانه خود توانایی این را دارند که زنان و احساساتشان را به روشی فراتر از آنچه توسط مردان توصیف شده است به تصویر بکشند. شیوههای کاربرد عناصر در داستانهای زنان متفاوت است. آنها شیوههایی مخصوص به خود دارند و سعی میکنند با کاربرد مشخصههای زبان زنانه و زنانهنویسی، دفاع از جایگاه اجتماعی، فکری، فرهنگی و حقوقی زنان را رواج دهند.»
اینها بخشهایی از یک تحقیق در مورد نویسندگان زن است. در گزارش امروز به بهانه روز زن به سراغ آثار نویسندگان زن ایرانی رفتیم که در بازار نشر پرفروش شدند. همچنین لیستی از کتابهای پرامانت کتابخانهها را جمع کردیم که نتایج جالبی هم به دست آوردیم.
وقتی به این لیست نگاه میکنیم، همچنان عامهپسندها طرفداران خودشان را دارند و نمیتوانیم آنها را از بازار نشر جدا کنیم. جایگاه زنان نویسنده بعد از انقلاب در یک پژوهش که ﺟﺎﻳگاه زن در آﺛﺎر ﺳﻴﻤﻴﻦ داﻧﺸﻮر، ﻓﺮﺷﺘﻪ ﻣﻮﻟﻮی و راضیه تجار را بررسی کرده است، سعی شده تا به نویسندگان زن، بعد از انقلاب توجه شود. ﺑﺪون ﺷﻚ از ﻣﻬﻤﺘﺮﻳﻦ ﻋﺮﺻﻪﻫﺎی ﺗﺤﻮﻻت ادﺑﻴﺎت ﻣﻌﺎﺻﺮ اﻳﺮان، اﻓﺰاﻳﺶ ﺗﻌﺪاد ﻧﻮﻳﺴﻨﺪگان زن در ۴۰ سال گذشته اﺳﺖ. در سال ۱۳۹۷ پژوهشی در حوزه نشر انجام گرفت و طبق این پژوهش، آمار تعداد نویسندگان زن و مرد در سالهای پیروزی انقلاب اسلامی نیز آمار قابل توجهی است. در سال ۵۷ تعداد نویسندگان مرد ۳۸۸ نفر بوده که این رقم در سال ۹۶ به ۶۰ هزار و ۳۳ نفر میرسد. اما در سال نخست پیروزی انقلاب اسلامی تنها ۱۱ نویسنده زن در ایران کتاب منتشر کردهاند. در سال بعد از آن یعنی در سال ۵۸ این آمار افزایش قابل توجهی در حدود هشت برابر پیدا میکند و ۸۰ نویسنده زن در ایران کتاب منتشر میکنند پس از آن شمار نویسندگان زن با شیبی ملایم افزایش پیدا کرده و به ۲۸ هزار و ۲۳۹ نویسنده در سال ۹۶ میرسد. اﻳﻦ اﻓﺰاﻳﺶ ﺟﺪای از اﻳﻨﻜﻪ در زﻣﻴﻨﻪ ﺗﻌﺪاد آﺛﺎر ﺧﻠﻖﺷﺪه ﺗﺄﺛﻴﺮگـﺬار ﺑـﻮده، در اﺑﻌـﺎد دﻳگر ازﺟﻤﻠﻪ ﺗﻐﻴﻴﺮ ﻣﺤﺘﻮای ادﺑﻴﺎت داﺳﺘﺎنی و رﻣﺎن ﻧﻴﺰ ﺗﻐﻴﻴﺮاتی را ﺑـﻪ دﻧﺒـﺎل داﺷـﺘﻪ اﺳـﺖ. ادﺑﻴﺎت اﻣﺮوزه از نگرش ﺗﻚﺑﻌﺪی ﻛـﻪ ﺧﻮاﻧـشی ﻣﺮداﻧـﻪ ﺑـﻪ ﻣـﺴﺎئل و زﻧـﺪگی آﻧـﺎن دارد، ﺗـﺎ ﺣﺪودی رﻫﺎ ﺷﺪه اﺳﺖ و ﺧﻮد ﺑﺎزﺗﺎب و ﺑﺎزﻧﻤﺎیی واﻗﻌﻲﺗـﺮی از ﺣـﻀﻮر زن در اﺟﺘﻤـﺎع را ارائه میکند. ﻫﺮچه ﺑﻪ دوران ﻣﻌﺎﺻﺮ ﻧﺰدﻳﻚﺗﺮ ﻣﻲﺷﻮﻳﻢ ﺣـﻀﻮر ﻧـﻮﻋﻲ ادﺑﻴـﺎت زﻧﺎﻧـﻪ در ﻋﺮﺻـﻪ ادﺑﻴﺎت پررنگﺗﺮ ﻣﻲﺷﻮد ﺗﺎ ﺟﺎﻳﻲ ﻛﻪ دیگر ﻧﻤﻲﺗﻮان آن را ﻧﺎدﻳﺪه گرفت؛ ادﺑﻴﺎﺗﻲ ﻛـﻪ ﺟﺎیگـﺎه ﻓﺮودﺳﺖ زﻧﺎن در ﺟﺎﻣﻌﻪ را ﺑﺮﻧﻤﻲﺗﺎﺑﺪ و در پی ﻣﺘﻌﺎدل ﺳﺎﺧﺘﻦ راﺑﻄﻪ اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﻧﺎﻣﺘﻌـﺎدل زن و ﻣﺮد اﺳﺖ. ﻫﺮچند گاهی زﻧـﺎنی ﻫـﺴﺘﻨﺪ ﻛـﻪ ﻫﻤـﺎن ﺷـﻴﻮه و اﺳـﻠﻮب ﻣـﺮدان را اداﻣـﻪ ﻣﻲدﻫﻨﺪ، ﺷﻴﻮههایی ﻛﻪ در آن ﺑﻪ زﻧﺎن ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﺟﻨﺲ دوم نگرﻳﺴﺘﻪ ﻣﻲﺷﻮد. در ﻣﻘﺎﺑﻞ آﻧﻬـﺎ ﻧﻮﻳـﺴﻨﺪگانی ﻫـﺴﺘﻨﺪ ﻛـﻪ اﻳﻦ ﻧﻮع دﻳﺪگاه را در آﺛﺎرﺷﺎن ﺑﺎزﺗﺎب ﻧﻤﻲدﻫﻨﺪ و ﺷﺨﺼﻴﺖﻫـﺎی آﺛـﺎر آﻧـﺎن ﺗﺤـﺼﻴﻞﻛـﺮده و دارای ﻧﻘﺶﻫﺎی اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ و ﺷﻐﻠﻲ ﻣﺘﻌﺪدﻧﺪ.
اینکه زنان بیشتر میتوانند روایتگر قصه باشند یا مردان همیشه مورد نقد و نظر بوده است و بحثهای زیادی درمورد آن مطرح شده است؛ در این متن نمیخواهیم به این بپردازیم که کدام قصهگوترند اما از پژوهشی میگویم که محدوده زمانی آن به زمان قاجار برمیگردد و نگاه جالبی به قصهگوهای آن دوره دارد. در این پژوهش به مشهور بودن مردهای نقال در آن زمان اشاره میکند و آمده است: «بیشتر ما داستان مردهای نقال را شنیدهایم که در قهوهخانهها ماجراهای شاهنامه و قصه «شیرین و فرهاد» و «امیر ارسلان» و «یوسف و زلیخا» را با آب و تاب تعریف میکنند و هنوز هم برای خودشان در بعضی از قهوهخانههای قدیمی طرفداران پر و پا قرص فراوانی دارند. اما مطمئنا ما کمتر و شاید اصلا درباره زنان نقال نه شنیدهایم و نه دیدهایم، اما در دوره قاجار چنین زنانی با شهرتی قابل تأمل بوده و زندگی میکردند.» یکی از این زنان مشهدی گلین خانم بود که به «شهرزاد قصهگو» هم شهرت داشت، یعنی قصههای او مانند قصهسرای کتاب معروف هزار و یک شب جالب و شنیدنی بوده است. مشهدی گلین خانم، یا شهرزاد قصهگو نزدیکیهای «سر قبر آقا»، یعنی خیابان صاحب جمع امروز در چهارراه مولوی زندگی میکرد. مونسالدوله که سال ۱۳۴۵ زنده بوده و خاطراتش را هم همان سال در مجله «زن روز» منتشر کرده برایمان از این زن اینطور تعریف میکند: «او تا ۲۲ سال قبل زنده بود و به عادتی که داشت هر ماه پای پیاده به زیارت حضرت عبدالعظیم میرفت. شهرت و محبوبیت مشهدی گلین خانم در تمام خانوادههای تهران نفوذ کرده بود؛ بهطوری که وقتی رادیو آغاز به کار کرد، از او دعوت شد هفتهای یکبار از پشت رادیو برای مردم قصهگویی کند.» مشهدی گلین خانم میگفت: «من مادربزرگی داشتم توی حرمسرای فتحعلیشاه برای زنهای خاقان، نقل میگفت و من این قصهها را از ننه خانم یاد گرفتهام.» مونسالدوله تعریف کرده است: «مشهدی گلین خانم سواد نداشت، تا آخر عمر چارقد و نیمتنه و شلیته بلند و شلوار میپوشید. چادرش تافته یزدی بود و روبنده شیرازی به سرش میزد. صورت سفید و موهای برفیاش قیافه جالبی به او میداد.»
ادبیات عامهپسند طرفداران خاص خودش را دارد و هر کسی برای آن تعریف خودش را ارائه میکند. شاید سادهترین تعریف این است که ادبیات عامهپسند بخشی از فرهنگ عامه و گونهای از ادبیات است که مخاطبانش توده مردم هستند و بر پایه ذوق و سلیقه و علاقه آنان پدید میآید. هدف اصلی این نوع ادبیات سرگرم کردن خواننده است و از همینرو در پدیدآوردن آن موازین هنری و خلاقیت ادبی نقش ندارد. البته هستند کسانی که این تعریف را درست نمیدانند و با موضوع نداشتن خلاقیت این نوع از ادبیات مشکل دارند. مثلا آقای ر. اعتمادی که یکی از نویسندگان این حوزه است، درباره اطلاق عنوان عامهپسند به آثار پرمخاطب معتقد است: «عامهپسند عنوان غلطی است که به رماننویسی اطلاق شده است. رمان، رمان است. هر کسی میتواند مطابق ذوق خود آن را انتخاب کند. من این تقسیمبندی را که در مملکت ما بابشده نمیپسندم. هر کسی میتواند کاری را بهوجود بیاورد و اگر جامعه آن را پسندید، ارزشمند است.» نازی صفوی دیگر نویسنده این حوزه میگوید: «هر زمان که از ادبیات عامهپسند صحبت میشود، منتقدان عامهپسند بودن را عیب یک اثر مطرح میکنند. به نظر من اگر اثر ادبیاتی بتواند با طیف وسیعی از مردم ارتباط برقرار کند، این از هنر آن اثر است. به جای اینکه منتقدان در پی بهانهجویی باشند، بهتر است کمی وقت خود را سر این کار بگذارند که چرا یک اثر میتواند راه خود را باز کند و مخاطبان بسیاری را با خود همراه سازد.» با نگاهی به آماری که از پرامانتهای کتابخانه داریم و آمار کتابهای پرفروش، میبینیم که عامهپسندها همچنان پرقدرت در حال انتشار و خوانده شدن هستند و این خوانده شدن حتما تحلیلی هم دارد. فاطمه محمدی، جامعهشناس در مورد مخاطبان کتابهای عامهپسند میگوید: «یک مساله مهم این است که مخاطبان این کتابها در دهههای مختلف، متفاوت بودند. تا قبل از انقلاب مخاطب کتابهای عامهپسند بیشتر بزرگسالانی بودند که پاورقیهای روزنامهها را دنبال میکردند و به یکباره سمت این مدل کتابها رفتند. در دهه ۷۰ دوباره به این کتابها رجعت داشتیم و مخاطبانی پیدا کردند. همچنان گروه سنی بزرگسال و جوان هم این کتابها را دنبال میکردند. کمی هم نوجوانان مشتاق خواندن این کتابها شدند. در اواسط دهه ۷۰، کمکم مخاطبان این کتابها نوجوانانی شدند که حالا با خواندن این کتابها رویاهایشان را دنبال میکردند.»
آمار پرامانت کتابخانهها هم نشان میدهد که از کتابهای عامهپسند استقبال میشود. از آنجا که اعضای کتابخانهها را بیشتر نوجوانان شامل میشوند، محمدی علت استقبال از کتابهای عامهپسند توسط قشر نوجوان را این مساله میداند که جامعه آنها را بهسمت خواندن این کتابها سوق میدهد و میگوید: «اولا باید بدانیم بیشتر کسانی که این کتابها را میخوانند، خانمها هستند. یعنی۹۰ درصد استقبالکنندگان این کتابها را زنان تشکیل میدهند و آن هم بهخاطر نوع نگرش خانمهاست که لطیفتر نگاه میکنند و عشق همیشه برایشان در زندگی اولویت است. مورد دیگری که نوجوانان دنبال خواندن این کتابها هستند، این است که بچهها نگاه فانتزی به زندگی دارند و کافی است یکی از این کتابها را بخوانند، مخصوصا کتابهایی که نثر سادهتری دارند و شکل اتفاقات در آنها بسیار ساده است. برای همین همیشه قشر نوجوان مخصوصا دخترها که تفکرات رویایی دارند و فکر میکنند میتوانند زندگیشان را مانند همان شخصیت اصلی داستان بچینند، بیشتر دنبال این کتابها هستند. این اتفاق باعث میشود همیشه دنبال خواندن این کتابها باشند و بخواهند با خواندنشان آن را برای خود تداعی کنند. البته همه این کتابها شبیه هم هستند. یک تم عاشقانه که در آخر، عاشق و معشوق با همه مشکلات به هم میرسند و زندگی شیرین میشود. برای همین برای نوجوانان جذاب است.»
نشر اول: فرهیختگان – عاطفه جعفری
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است