به گزارش صبا، فرانسوا ویرگان نویسنده و فیلمساز بلژیکی – فرانسوی است که در ۶۸ سالگی، در ماه مارس سال ۲۰۰۹، جانشین آلن رب گریه فقید و صاحب سی و دومین کرسی دائم در آکادمی فرانسه شد. او در سال ۲۰۰۵ به خاطر نوشتن هشتمین رمانش که سه روز در خانه مادرم است، جایزه معتبر گنکور را به خود اختصاص داد، رمانی که در آن مکثی بر زندگی خویش داشته است.
فرانسوا ویرگان نویسنده و فیلمساز بلژیکی – فرانسوی است که در ۶۸ سالگی، در ماه مارس سال ۲۰۰۹، جانشین آلن رب گریه فقید و صاحب سی و دومین کرسی دائم در آکادمی فرانسه شد. او در سال ۲۰۰۵ به خاطر نوشتن هشتمین رمانش که سه روز در خانه مادرم است، جایزه معتبر گنکور را به خود اختصاص داد، رمانی که در آن مکثی بر زندگی خویش داشته است.
در این رمان نویسنده مکثی طنزآمیز بر زندگی خویش داشته است.
این کتاب به شرح رابطه بین یک مادر که وضعیت جسمانی خوبی ندارد و پسرش که وضعیت روحی خوبی ندارد، میپردازد و زندگی مادر را با جزئیات به تصویر میکشد.
شخصیت اصلی این کتاب نویسندهای است که سعی دارد رمانی جاودانه خلق کند و به گونه ای تصویر سازی وشخصیت پردازی در قصه به خوبی عنوان شده است که شخصیتهای داستان با ذکر جزییات برای مخاطب آشنا و شناخته شده است.
در بخشی از کتاب سه روز در خانه مادرم میخوانیم:
مادرم دوسال پیش به من گفت تو باید یه چیزی چاپ کنی ، وگرنه کم کم مردم باورشون میشه تو مردی!
مادر عزیزم ، آنها مرا فراموش نمیکنند . این هفته ،نامه ای از یکی از استادان قدیمی ام دریافت کردم ، او باید هم سن وسال تو باشد و هنوز شاگرد ممتازش را فراموش نکرده: درباره ادبیات فرانسه، شما بیشتر از من میدانید هرگز این مطلب را به روی من نیاوردید ازینکه به رویش نیاورده باشم تعجب میکنم، اما او این طور میگوید این کشیش که ساعت@ها در محل اعتراف گیری خود گذرانده و احتمالا اعترافات فراوانی درباره پدیده پشت گوش انداختن شنیده و من که رمان نویس باشم به این مطلب رشک میبرم .
پس از مرگم، روزی که نوههایم کتابهای فیتز جرالد را در کتابخانهام پیدا کنند، از خود خواهند پرسید من چطور توانستهام به داستانهای بیش از حد احساسی او علاقمند شوم؟ اما به سنپل بپردازیم، که یکی از نادر موجودات بشری که مسیح با کور کردن او در سه روز، شخصاً زحمت ظاهر شدن را، در برابر او، به خود داد. سنپل دربارهی ازدواج و مسائل جانبی آن، دلسردکنندهترین توصیههای ممکن را نوشته. او بیوهزن را آزاد گذاشته تا با هر کسی که میخواهد ازدواج کند، البته بهشرطی که از اشراف باشد. همچنین با اشتیاق افزوده در صورتی که زنِ بیوه ازدواج نکند، بسیار خوشبختتر خواهد بود. سنپل چنین فردی بود و دربارهی همهچیز ایدههایی داشت، بلندی موها یا شیوهی خوردن گوشت. به بردهها میگفت: «از اربابان زمینیتان اطاعت کنید.» و از زنان میخواست در اجتماعات عمومی سکوت پیشه کنند. پس از چند سال بیوگی به روش سنپل، مادرم به مردی دل بست که کمی از او جوانتر بود.
پس از آن این موضوع را، ابتدا، به تکتک پنج دخترش و بعد به من، تنها پسرش، خبر داد که قبلاً، خواهرها از قضیه باخبرم کرده بودند. همهچیز روشن بود. خواهرِ بزرگم همیشه گفته بود: «مامان باید زندگی رو از سر بگیرد.»
سهیلا انصاری
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است