به گزارش خبرنگار تئاتر صبا، نخستین دوره جشنواره هم آغاز، جشنوارهای برای جوانان، کار خود را از روز شنبه، ۱۶ دی ماه ۱۴۰۲ در تئاتر شهر آغاز کرد. نمایش «قتل از پیش اعلام شده» نوشته جابر رمضانی به کارگردانی مصباح مقصودی اولین نمایش این جشنواره بود که در سالن قشقایی به اجرا رفت. نمایشی بسیار متفاوت با ایده نابی که شاید تاکنون در تئاتر ایران دیده نشده است. نمایش در میان تماشاگران اجرا میشد و تماشاگر به جای این که اجرا را روی صحنه و پیش روی خودش ببیند، بازیگران را در فیلمی که همان لحظه توسط کارگردان به صورت زنده گرفته میشد، روی پرده ویدیو پروجکشن تماشا میکرد.
مصباح مقصودی جوان ۲۵ سالهای است که این نمایش نخستین کار او بود و از آنجایی که فعالیت اصلیاش در حوزه فیلم و سینما است، با ترکیب عنصر سینمایی یعنی پرده نمایش و عنصر تئاتر یعنی اجرای زنده، موفق شد که نمایشی قابل قبول و چالش برانگیز را برای مخاطبان اجرا نماید. نمایش داستان سعید حنایی قاتل زنجیرهای مشهد را از زاویه دید چهار نفر روایت میکرد: همسرش طاهره، دوستش احمد، یک زن به نام فائقه که مسئول زنان خیابانی است که در اصطلاح عام به آنها خاله گفته میشود و یک مامور از نیروی انتظامی با نام مستعار مژگان که با لباس مبدل در خیابان میچرخد تا به دام سعید حنایی بیفتد و او را دستگیر کند.
نمایش داستان آشنایی دارد و دو فیلم سینمایی یکی در داخل کشور و دیگری در خارج از کشور درباره آن ساخته شده است. فیلم عنکبوت با بازی محسن طنابنده ماجرای این قاتل زنجیرهای را روایت میکند که فیلم قابل قبول و تفکربرانگیزی است. اما ماجرایی که مصباح مقصودی در نمایشش روایت میکند، تفاوت زیادی با آن فیلم دارد. این نمایش به صورت یک تئاتر مستند قصد دارد با پرداختن به خود سعید حنایی و ایدئولوژی او از یک سو، و تلاش برای دستگیری او از سوی دیگر، زاویه دیگری از این قاتل زنجیرهای را به نمایش بگذارد: زنی که عاشق سعید است، خالهای که با همکاری با مامور قصد دارد او را دستگیر کند و از این طریق دیه دندان شکسته و زنهای کشته شده را بگیرد، دوستی که خانهاش نزدیک تونل در حال ساخت است و فردی که مامور پلیس است.
هر یک از این چهار نفر روایت خود را دارند که داستان دو زن نمایش یعنی همسر سعید و سرپرست زنان خیابانی سادهتر از دو روایت دیگر است. اما دو شخصیت دیگر احمد و مژگان جای بحث زیادی دارند. احمد شخصیتی است که در طول اجرا با خودش دیالوگ میگوید. ماجرای تونلی که قصد دارد نزدیک خانهشان ساخته شود را برای فردی خیالی تعریف میکند و او با پرسیدن نه بابا و پاسخ آره احمد، روایت او را از یک مونولوگ به دیالوگ درونی تبدیل میکند. روایت او نیز به غایت تلخ است. تونلی که کندن هر روزهاش صدای شدیدی برای مردم ایجاد میکرد و باعث آزار بود، به یکباره فرو میریزد و شانزده نفر کارگر زیر آوار مانده و جان میبازند: عددی معادل تعداد قتلهای سعید حنایی. جانهایی که گرفته میشوند و مردمی که بیگناه از بین میروند. در طول نمایش از پتوهایی که سعید به خانه احمد میبرد و پتوهایی که زنان خفه شده را در آن میپیچد، سخن گفته میشود که شکل و شمایلشان با پتوهایی که کشتهشدگان تونل در آنها پیچیده میشود، یکی است. گویی آن افراد همان کشتهشدگان سعید حنایی هستند که به واسطه ایدئولوژیاش، آدم میکشت.
روایت مژگان زنی که قرار است با لباس مبدل به صحنه جنایت برود، شکل دیگری است. این نقش را یک مرد بازی میکند زیرا به نظر کارگردان بهتر است دل و جرات این زن را در عبارت مردانگی نشان داد. بازیگر در ابتدای کار رژ لب میزند و یک جا در طول نمایش با لباس زنانه در میان جمع مینشیند. بدین ترتیب او قرار است بدل به زنی بشود که در کار گرفتن سعید حنایی است. البته موضوع دلیل انتخاب یک مرد به جای یک زن ابهاماتی با خودش به همراه دارد که ممکن بود با نشانههای بیشتر و یا تعریفی که کارگردان در خصوص چنین انتخابی در اجرا ارائه میداد، به درک مخاطب کمک میکرد.
شیوه اجرایی نمایش، چنان که گفته شد از یک ایده فوقالعاده ناب و جدید بهره گرفته است. چیزی که تماشاگر میبیند نه خود بازیگران بلکه انعکاس تصویر آنها روی پرده است. چنان که تصویر خودش و سایر تماشاگران را نیز روی پرده میبنید. دوربین در طول اجرا روی دستها، بدن و چهره تماشاگران مکث میکند و واکنش آنها را نسبت به داستانی که میشنود، بر پرده نشان میدهد. دوربین یکی دو بار نیز مکث کرده و سیاهی را نشان میدهد که شبیه به فرو افتادن پرده در نمایشهای کلاسیک و قدیمی است.
نمایش الگویی شبیه به فیلم «شیرین» عباس کیارستمی دارد با این تفاوت که در اینجا همه چیز زنده و از پیش تعیین نشده است و کارگردان نیز نقش مهمی دارد. در نمایش کارگردان است که انتخاب میکند در چه لحظهای تصویر کدام تماشاگر روی پرده به صورت برجسته دیده شود. البته از آنجایی که تئاتر حالت روایت مستند را دارد، واکنش مخاطبان زیاد احساسی نیست ولی داستان به گونهای پیش میرود که تماشاگران تا انتهای کار را با دقت تماشا میکنند. البته ایراد چنین شیوهای، این است که چون نور مستقیم به تماشاگران میتابد، چشمان آنها را خسته میکند اما این بهایی است که تماشاگر برای دیدن چنین نمایش نابی میپردازد.
در مجموع میتوان گفت پرداختن به موضوعی چنین حساسیتبرانگیز در مورد یک قاتل سریالی، آن هم به شیوه مستند، کار سادهای نیست. اجرا باید آنقدر ظریف باشد که به اشتباه جانب کسی را نگیرد و یا در کار تبلیغ یک مانیفست یا ایده نباشد. نمایش قتل از پیش اعلام شده، به عنوان یک کار تجربی از یک کارگردان جوان، میتوانست روی این موضوع دقت بیشتری انجام بدهد تا ابهاماتی که در ذهن مخاطبان ایجاد میشود، به حداقل برسد. اما با تمام اینها، تماشاگر یک اجرای خاص و منحصر به فرد را میبیند که تا به حال آن را تجربه نکرده است: اجرایی که بازی خوب بازیگران و فضاسازی متفاوتش، به آن قوام میبخشد.
سحر ناسوتی
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است