کریستوفر نولان اگر در ایران بود، هیچ تهیه‌کننده‌‌ای با او کار نمی‌کرد! | پایگاه خبری صبا
امروز ۲ آذر ۱۴۰۳ ساعت ۱۵:۰۶
مهدی چوپانی فیلمساز و شاعر در گفت‌وگو با صبا: 

کریستوفر نولان اگر در ایران بود، هیچ تهیه‌کننده‌‌ای با او کار نمی‌کرد!

مهدی چوپانی گفت: اگر فیلم «اوپنهایمر» فیلمنامه‌اش به دست هر تهیه کننده‌ای در ایران می‌رسید به‌ خاطر استفاده از اصطلاحات فیزیکی یا نبود نکات جذاب داستانی، آن را رد می‌کردند.

مهدی چوپانی نویسنده، فیلمساز و شاعر جوانی است که از سال ۸۳ با چاپ مجموعه داستان «گفته‌های ناتمام» فعالیت هنری خود را آغاز کرد و در طول این سال‌ها با چاپ مجموعه شعر «مست خیال» که چند شعرش با صدای سینا سرلک در آلبوم «فکروفریاد» منتشر شد و ساخت چند فیلم داستانی و مستند این مسیر را ادامه داد. اولین فیلم او «آرزوهایت را به خاک نسپار» در سال ۹۳ مورد توجه منتقدین و جشنواره‌ها قرار گرفت و به تازگی فیلم جدیدی به نام «زینب» را آماده اکران دارد. خبرنگار سینما صبا به این بهانه گفت‌وگویی با این فیلم‌ساز داشته است.

 

*** از «آرزوهایت را به خاک نسپار» که اولین اثرتان بود برایمان بگویید. چگونه به ایده و ساخت آن رسیدید؟ 

– اولین تجربه فیلم بلند برای من سال ۹۲ با ساخت فیلمی ویدیویی و مستقل با عوامل جوان و کمتر شناخته شده اتفاق افتاد که البته فیلم «آرزوهایت را به خاک نسپار» بر خلاف تصور خوب دیده شد و جوایزی را از دو جشنواره معتبر آن سال گرفت و صداوسیما فیلم را خرید و در همان سال که البته تلویزیون شرایط بسیار متفاوتی با این سال‌ها داشت بارها پخش شد. این تجربه در دوره‌ای از سینما اتفاق افتاد که به عقیده من، دیگر اواخر عمرش بود یعنی اواخر دوران فیلم‌هایی که بر مبنای استانداردهای بالای فنی وهنری شکل می‌گیرند اما مهم‌ترین دستاورد آن‌ها انتقال حس است و به معناگرا مشهوراند. سال ۹۳ که این فیلم در سینما فلسطین برای جشنواره اکران شد این نکته برای عوامل سازنده جالب بود که اکثر تماشاچیان جای این چنین فیلمی را روی پرده سینما می‌دانستند. در این اثر که جزو آثار اولیه خانم سارا بهرامی بود ایشان با بازی بسیار قوی و تاثیرگذارشان توانستند جایزه بهترین بازیگر زن را بگیرند. من بعد از ۱۰ سال هنوز معتقدم که بدون پیچیدگی‌های خاص یا بودجه زیاد یا استفاده از بازیگران معروف می‌توان فیلم‌های تاثیرگذاری ساخت که مردم از آن استقبال کنند.

 

***درباره فیلم «زینب» و اینکه چطور شد که ایده اثر به ذهنتان رسید صحبت کنیم. 

-این ایده برای حدود سال ۹۲ است و چالش اصلی آن قصه گفتن بدون پارامترهای مرسوم است. همانطور که شما هم می‌دانید، در سینمای ایران در دوره‌ای رسم شد که نقاط اوج قصه‌ها خاص و شبیه هم باشند؛ مثل قتل، قصاص، خیانت و چنین چیزهایی. من که پیگیر سینمای جهان بودم و سینمای آدم‌های خاصی مثل کوریسماکی، میشائل هانکه و آرنوفسکی را دنبال می‌کردم، برایم جذاب بود که با وجود این که ممکن است اینگونه نقاط اوج را در فیلم‌هایشان نداشته باشند چگونه می‌توانند ایده را به فیلم‌نامه تبدیل کنند و همین را برای خودم به عنوان یک چالش قرار دادم.

این امر برایم سوال بود که چگونه می‌توان کاراکتر منفی، به معنای مرسوم و کلاسیک را نداشت اما قصه را برای مخاطبان جلو برد. نکته بعدی این است که در سینمای دنیا ما یکسری فیلم داریم که عده‌ای با حالت تحقیرآمیزی به عنوان (بی مووی) از آن‌ها یاد می‌کنند که از نظر من این آثار اسکلت‌بندی سینمای جهان هستند و در ایران به آن سینمای بدنه می‌گوییم. در سینمای دنیا آثاری را می‌بینیم که به اصطلاح حال خوب کن هستند و باعث تغییر ایدئولوژی یا تغییر دنیای مخاطب نمی‌شوند یا تحت تاثیر آن قرار نمی‌گیریم اما همیشه به عنوان یک پازل خوش حس در ذهن مخاطب می‌مانند.

این‌گونه فیلم‌ها معمولا در سینمای آمریکا بسیار ساخته می‌شوند که هیچ‌کدام فیلم‌های عمیق فلسفی نیستند اما به شدت فیلم‌های ساده و تاثیرگذاری هستند. به نظرم در سینمای ایران این موارد را کم داریم. اگر بررسی کنید، سینمای سودربرگ یا اسکورسیزی و خیلی از فیلم‌های کارگردان‌هایی که تک فیلم‌های خوب دارند مثل «انجمن شاعران مرده» و فیلم‌هایی که از نظر سینمای روشنفکری و هنری و منتقدین ممکن است خیلی آثار شاخص و قدرتمندی نباشند اما تبدیل به فیلم‌های کالت و دوست داشتنی می‌شوند.

من فکر می‌کنم تنها کسی که این قدرت را داشت که چنین آثاری در ایران بسازد که تنه به سینمای فلسفی هم بزند زنده یاد مهرجویی بود، در فیلم‌هایی مانند «اجاره نشین‌ها» و «مهمان مامان». اینگونه فیلم‌ها در دهه شصت بسیار ساخته می‌شد. آقای عیاری «روز باشکوه» را ساختند و اصلا نمی‌توان گفت که یک فیلم سطحی است و از طرف دیگر هم نمی‌توان گفت که حتی با فیلم‌های خاص و عمیق دیگر خودشان قابل مقایسه است. این برای من نوعی ایده‌پردازی بود. نکته برای من این بود که فیلمی بسازم که مخاطب درگیر فرم و ساختار باشد و از طرفی احساس بیهودگی نکند و این امر انگیزه‌ من بود.

 

***اگر درست بگویم شما کارشناسی تاریخ دارید. می‌خواهم بپرسم این موضوع فقط تحت عنوان یک مدرک تحصیلی است یا شما به واسطه آن، مسیری را طی کرده و تجربه‌ای کسب کرده‌اید و در سینمای شما تاثیر گذاشته است؟

– زمانی که می‌خواستم انتخاب رشته کنم، با توجه به رتبه‌ام رشته‌های دیگر انسانی را می‌توانستم بخوانم اما به دلیل این اعتقاد قلبی که خواندن داستان خوب مهم‌ترین چیزی است که انسان را رشد می‌دهد و همین داستان‌ها راهگشا برای فیلم‌ساز است، دوست داشتم داستان‌های تاریخی زیادی را عمیق و علمی بخوانم یعنی انگیزه اولیه غیر از تاریخ جهان به صورت محض و این چنین مسائلی بود. می‌خواستم جنبه دراماتیک این داستان‌ها در ذهن من شکل بگیرد. من در آن زمان فکر نمی‌کردم که وارد سینمای حرفه‌ای بشوم و البته به نظرم همچنان وارد آن سطح حرفه‌ای نشده‌ام چون سینمای حرفه‌ای مشخصاتی دارد که این دو فیلم من آن همه آن مشخصات را ندارد. آن زمان تصور من این بود که نویسنده شوم و در کنارش گهگاهی فیلم بسازم و رشته تاریخ را تا آخرش ادامه دهم و بعدا به عنوان یک نظریه‌پرداز و محقق مشغول باشم. اما بیشتر درگیر سینما شدم و این روند ادامه پیدا نکرد.

 

*** در حال حاضر چه سوژه‌ای دارید که می‌خواهید به آن بپردازید و اینکه اگر فیلم «زینب» اکران شود چه سرنوشتی برای آن رقم خواهد خورد؟

-فیلم «زینب» با همه مشخصه‌هایی که دارد آگاهانه ساخته شده است. قطعا با توجه به شرایطی که بهتر از من می‌دانید در جامعه‌ای که دچار اضمحلال فرهنگی و هنری شده برای هر فیلم‌سازی قابل پیش‌بینی است که فیلم‌اش هرچقدر عمیق‌تر و نیازمند به فکر بیشتر و تفسیر باشد، مهجورتر است. من هم آگاهانه این فیلم را ساختم و اعتقادم آن است که پیدا کردن مخاطب از آن جنس سخت شده است، نه اینکه چنین مخاطبی وجود ندارد اما با وجود انبوه سرمایه‌ای که وارد سینما و پلتفرم‌ها شده‌اند به شدت کیفیت کارها پایین آمده و این حرف را قطعا همه قبول دارند. اگر قبلا بیست سریال ساخته می‌شد حداقل پنج یا شش اثر از میان آن‌ها خوب بود، اما در حال حاضر هفتاد یا هشتاد سریال در تلویزیون یا پلتفرم ساخته می‌شود که خیلی از آن‌ها قابل اعتنا نیستند و این اضمحلالی که اشاره کردم بر سلیقه هم تاثیر گذاشته است در حالی که در دهه هفتاد همین مردم صف می‌کشیدند برای «بچه‌های آسمان»، «لیلا» یا «یک تکه نان».

 

***یکی از پرفروش‌ترین فیلم‌ها در همان دهه هفتاد، «سگ‌کشی» اثر بهرام بیضایی بود… 

-دقیقا و الان داریم می‌بینیم که فروش فیلم‌ها به چه صورت است و فیلم‌های عمیق و شایسته چقدر فروخته یا سایر آثار فروش‌هایشان به چه صورت است. بنابراین نیاز به پیش‌بینی من نیست و این فیلم هم با توجه به حمایتی که برای اکران از آن می‌شود، می‌تواند فروش و مخاطب خود را داشته باشد. اما نکته‌ای که هست این یک تقدیر تاریخی برای همه هنرمندان است در تمام زمینه‌هایی که فعال هستند _ البته من خودم را فیلم‌ساز مهمی نمی‌دانم_ که نقاش‌های مهم، فیلمسازان مهم یا موزیسین‌های مهم بدون توجه به اینکه الزاما میل جامعه چیست و اینکه مخاطب دقیقا چه می‌خواهد، آن کاری را می‌کنند که به روح هنر نزدیکتر است.

به عنوان مثال اگر فیلم «اوپنهایمر» فیلمنامه‌اش به دست هر تهیه کننده‌ای در ایران می‌رسید به‌ خاطر استفاده از اصطلاحات فیزیکی یا نبود نکات جذاب داستانی، آن را رد می‌کردند اما یک فردی مانند نولان چون جامعه خود را می‌شناسد که تشنه کشف و شهود هستند به بهترین شکل با بالاترین سرمایه یک درام علمی خاص را می‌سازد و استقبال می‌شود در نتیجه این راه را اگر پیش نگیریم همین اتفاقی می‌افتد که شما بدان اشاره کردید. از اواخر دهه هفتاد به بعد هر روز داریم افت می‌کنیم. راجع به ایده بعدی هم هر کسی که فیلم‌ساز می‌شود یک یا دو ایده ندارد و من ایده‌هایی دارم که کاملا با فیلم «زینب» متفاوت است اما همه این‌ها بستگی به شرایط ساخت دارد که با توجه به شرایط فعلی کمی بعید است.

محراب توکلی

There are no comments yet


جدول فروش فیلم ها

عنوان
فروش (تومان)
  • تگزاس۳
    ۲۴۹/۰۱۴/۹۱۳/۴۰۰
  • زودپز
    ۱۶۹/۶۹۳/۰۲۰/۰۰۰
  • تمساح خونی
    ۱۶۸/۲۸۰/۴۲۷/۲۵۰
  • مست عشق
    ۱۲۰/۲۹۹/۷۲۰/۷۵۰
  • پول و پارتی
    ۹۰/۰۰۰/۳۵۴/۵۰۰
  • خجالت نکش 2
    ۸۶/۲۶۱/۰۰۹/۲۰۰
  • سال گربه
    ۶۴/۶۰۶/۵۹۰/۰۰۰
  • صبحانه با زرافه‌ها
    ۶۳/۶۲۰/۱۵۶/۵۰۰
  • ببعی قهرمان
    ۴۷/۸۶۸/۱۴۹/۵۰۰
  • قیف
    ۲۷/۰۲۷/۶۵۵/۱۰۰
  • مفت بر
    ۲۴/۳۷۶/۴۱۳/۶۰۰
  • قلب رقه
    ۱۳/۴۹۵/۱۴۱/۰۰۰
  • شهرگربه‌ها۲
    ۱۲/۳۹۲/۰۶۱/۵۰۰
  • شه‌سوار
    ۱۰/۶۱۵/۹۴۸/۵۰۰
  • باغ کیانوش
    ۵/۸۴۱/۳۳۹/۰۰۰
  • شنگول منگول
    ۹۹۳/۸۸۰/۰۰۰
  • استاد
    ۹۹۲/۹۳۰/۰۰۰
  • سه‌جلد
    ۳۷۶/۰۳۰/۰۰۰
  • نبودنت
    ۲۴۲/۰۲۰/۰۰۰
  • شبگرد
    ۱۷۹/۹۶۰/۰۰۰