«بی بدن» نوشته کاظم دانشی به کارگردانی مرتضی علیزاده یکی از فیلمهایی بود که خبرنگاران و اصحاب رسانه در شب دوم جشنواره فیلم فجر در سالن همایشهای برج میلاد به تماشای آن نشستند. این فیلم که مستقیما به داستان جنایی آرمان و غزاله میپردازد، سعی کرده ماجرا را بدون هیچ تحریفی و تنها با تغییر دادن اسامی و تغییرات داستانی به تصویر بکشد: یک داستان حساسیتبرانگیز و در عین حال تراژیک که احساسات مخاطب را هدف میگیرد.هر چند که کاظم دانشی در نشست خبری روز گذشته این فیلم اعلام کرد که این فیلم روایتگر ماجرای آرمان و غزاله نیست.
آغاز فیلم در یک فضای کاملا پرتنش شکل میگیرد، جوانی را به قصد اعدام تا روی چوبه دار میبرند و حتی چهارپایه زیر پایش را پایین میکشند و پس از آن است که مادر مقتول به عنوان ولی دم، رضایت میدهد و حاج آقا شکوهی با بازی تاثیرگذار نوید پورفرج، دوان دوان پاهای فرد اعدامی را گرفته و او را نجات میدهد. پس از آن بلافاصله، با چهره غم زده و سردرگم مادر و پدر ارغوان (بخوانید غزاله) با بازی الناز شاکردوست و سروش صحت مواجه میشویم که رو به روی شکوهی نشستهاند و اعلام میکنند دخترشان دو روز است که مفقود شده است.
داستان آشناست و تمامی تماشاگرانی که به اخبار جنایی این سالها علاقمند باشند، از ماجرا آگاه هستند. آنها میدانند که بر اساس روایات رسمی سروش (بخوانید آرمان) دوست دخترش را کشته، ابتدا اعتراف کرده و بعد با دخالت وکیل، اعترافش را پس گرفته است. در فیلم «بیبدن» پس از ورود وکیل، پدر سروش با بازی قابل تامل پژمان جمشیدی وارد عمل شده و سعی میکند با رشوه و تهدید، جلوی اعدام پسرش را بگیرد، که در نهایت موفق نشده و سروش اعدام میشود.
کسانی که پرونده اصلی را از طریق جراید خواندهاند، از نقش پدر آرمان در این قتل اطلاعی ندارند و معلوم نیست که آیا این داستان منطبق بر واقعیت است یا نویسنده به جهت دراماتیزه کردن اثر، بخشهایی را به آن افزوده است. در فیلم به نقش پدر در شکل دادن روند پرونده اشاره میشود و هم اوست که در ملاقات با سروش، اعلام میکند، جنازه را به نحوی غیرقابل شناسایی مثله کرده و در چمدان جا داده و در ایستگاه اتوبوس گذاشته است در حالی که در واقعیت آرمان میگوید خود او جنازه را در یک چمدان گذاشته است. یکی دیگر از تفاوتهای داستان واقعی با فیلم در این است که مادر غزاله، از آرمان میخواهد حتی یک انگشت دخترش را به او بدهد اما در فیلم مادر ارغوان سراغ یک تار موی دخترش را از سروش میگیرد.
از فضای تراژیک و موقعیتهای احساسی که بگذریم، فیلمنامه دارای مشکلات قانونی و حقوقی است. اولا در واقعیت بازپرس تجسس و بازپرس جنایی با هم تفاوت دارند که در این فیلم، یک نفر و با نام حاج آقا شکوهی تلقی شدهاند که نوید پورفرج نقش او را بازی میکند. این نقص در فیلمنامه قبلی کاظم دانشی یعنی علفزار نیز وجود داشت و در آنجا بازپرس جنایی با بازی پژمان جمشیدی، در مورد مسائل حقوقی خانوادگی اظهار نظر میکرد.
این بزرگترین نقیصه در فیلمنامه به شمار میآید اما تنها نقص آن نیست. موضوع دیگر ورود هنرمندان، ورزشکاران و افراد تاثیرگذار در پرونده آرمان و غزاله به منظور رضایت گرفتن از مادر غزاله بود که در اینجا به آن پرداخته نشده است. فیلم به خوبی به نقش منفی فضای مجازی در پرتنش کردن جامعه در رابطه با یک پرونده قتل میپردازد، نقشی که موجب تغییر نظر دادن مادر ارغوان پس از دادن رضایت ضمنی به شکوهی میشود. اما در عین حال از به تصویر کشیدن نقش فعالان اجتماعی در این پرونده پرهیز کرده و تنها به نمایش افرادی در کوچه و خیابان میپردازد که درخواست بخشش دارند.
از سوی دیگر، مشکل فیلمنامه کمبود خوراک واقعی برای ساختن یک داستان دراماتیک است. آن چیزی که فیلم به عنوان مواد اولیه برگرفته از واقعیت روی آن انگشت گذاشته است، به اندازه یک فیلم سینمایی نیست و به همین جهت، فیلمنامه به صورت کشدار، به تکرار دیالوگهایی نظیر «پسرم قاتل نیست»، «اگر قاتل نیست چرا باید رضایت بدهم»، «یک تار موی دخترم را به من بدهید» و… میپردازد حال آن که در این داستان جنایی امکان پرداختن به موارد دقیقتری در زمینه تجسس و جنایت، با تفکیک دو بازپرس پرونده وجود داشت که در آن صورت، با واقعیت فعالیتهای قوه قضاییه، وزارت دادگستری و اداره آگاهی منطبقتر میبود.
پرسش اصلی دیگر این است که آیا این فیلم با اطلاع و رضایت دو سوی ماجرای آرمان و غزاله ساخته شده است؟ قطعا یک موضوع جنایی جنجال برانگیز در کشور، افراد زیادی را علاقمند به ساخت چنین فیلمی میکند که به دلیل احترام به حریم شخصی و حق و حقوق صاحبان اصلی پرونده، دست به چنین اقدامی نمیزنند. آیا تیم تولید فیلم «بیبدن»، این کار را با رضایت و اجازه شخصی افراد واقعی مرتبط با پرونده قتل غزاله شکور به دست آرمان عبدالعالی انجام دادهاند یا رضایتی در سینمایی کردن داستان کشته شدن و اعدام این دو نوجوان صورت نگرفته است؟
*سحر ناسوتی
There are no comments yet