با نگاهی به کارنامۀ اصغر نعیمی میتوان او را کارگردانی دانست که دغدغههای فیلمسازیاش، همواره میان تولید یک درام جدی و کمدی رمانتیکهای پرفروش در نوسان بوده است. اوکه اولین فیلم بلندش(بی وفا) را در سال ۱۳۸۵ با فیلمنامهای از فرهاد توحیدی و تحتتاثیر جریان فیلمهای عاشقانه تینایجری در آن روزها روانه اکران سینماها کرد، بعد از یک همکاری موفق با حسین فرحبخش در فیلم «سلام برعشق»، طی یک چرخش غیرمنتظره به سراغ ساخت فیلمنامهای از سعید عقیقی رفت تا تحتتاثیر محبوبیت روزافزون فیلم «شبهای روشن» به یک اقتباس دیگر از داستان کوتاهی نوشته فئودور داستایوسکی فکر کند.
او در ادامه با ساخت «هایلایت» و با فیلمنامهای از خودش ثابت کرد که علاقه و دلبستگیاش به سینمای جدی و داستانگو آنقدر زیاد است که حتی بعد از شکست تجاری فیلم «سایههای موازی» حاضر به دست کشیدن از سینمای دلخواهش نیست.
سابقه مطبوعاتی اصغر نعیمی در کنار حضور حرفهایاش در متن سینما باعث شده بود که او قدر و قیمت تماشاگر را برای هر یک از ساختههای سینماییاش بداند و در همین راستا به سراغ تولید آثاری چون «خط استوا» و «دو روز دیرتر» رفت.
تازهترین ساخته او که در این دوره از جشنواره بینالمللی فیلم فجر به نمایش درآمده است با تمرکز بر روی مضامینی چون مهاجرت، مشکلات اقتصادی، ازدواج جوانان و تشویق به فرزندآوری میکوشد با زبانی از طنز و کنایه، روایتی مفرح از موضوعات مورد علاقۀ مسئولان دولتی و غیردولتی را به تماشاگرش ارائه دهد.
فیلمساز در همان ابتدا و با استفادۀ طنزآمیزی که از نوشتۀ روی بیلبورد خیابان از خود نشان میدهد(کنایه به مشوقهای فرزندآوری بیشتر از طریق بلیت نیمبهای سینما) به راحتی لحن و زبانِ روایی خودش را با بیننده در میان گذاشته و مخاطب را با درونمایه اثری که در حال تماشای آن است آشنا میکند.
نمایش زن و مرد جوانی که در آرزوی مهاجرت به سراغ دریافت پاسپورت میروند و در همین حین از وضعیت دلار و شرایط اقتصادی گله میکنند، با اجرای آن پلان سکانس مفرح و پرتحرکِ تولد عمه خانم که به مرگ غافلگیرانۀ او پیوند میخورد، زبان و رویکرد فیلم را به خوبی به تماشاگرش منتقل میکند.
اما چیزی که باعث شده «دو روز دیرتر» در مقایسه با کمدی رمانتیکهای مشابه، همدلی و همراهیِ کمتری را در مخاطب برانگیزد، علاوه بر داستان کلیشهای و بارها تکرار شدهاش(اختصاص یک ارث یا پول هنگفت به شرط ازدواج یا فرزندآوریِ کاراکتر اصلی) به مستقیمگویی شعارگونۀ شخصیتهایش نیز برمیگردد که گویی منویات و خواستههای سرمایهگذاران فیلم را قرار است به شکل یک بیانیۀ سینمایی به مخاطب القا کنند.(نگاه کنید به تاکیدی که کاراکتر سهیل با بازی سینا مهراد بر روی زندگی امروزه مردم در اروپا میکند و هر بار با واکنش تلخ و منفی فرهاد آئیش روبرو میشود)
حتی فریادهای آن پزشک زنان و زایمان که در واکنش به درخواست زوج مبنی بر سقط جنین، آنها را از قتل فرزندشان منع میکند نیز، بیش از آنکه سویهای دراماتیک و تاثیرگذاردر اثر داشته باشد،به خاطر مستقیمگویی بیپروایش حالتی آزاردهنده به خود گرفته است.
به گمانم اصغر نعیمی در سایه یک متن خوب سینمایی و تکیه بر درامهایی چون «مستانه» و «زندگی خصوصی» که فیلمنامه آنها را نوشته است، میتواند به موفقیت بیشتر و بزرگتری در سینمای ایران دست پیدا کند. شاید این رفت و برگشت او از سینمای کمدی به سینمای جدی، کمی از تمرکز او برای دقت نظرِ بیشتر بر روی فیلمنامه کاسته است.
*کمال پورکاوه
There are no comments yet