وجه تمایز «مجنون» با آثار سینمایی که تا الان در آن حاضر بودید چه بود؟
موضوع تمایز در گفتمان بازیگری درست نیست چرا که تمایز، وجه اشتراک کار ماست نه ویژگی یک بازیگر. ما وظیفه داریم کاری کنیم که دو کاراکتر از هم متمایز نشان داده شود و هریک با ویژگیهای مخصوص به خودش با نقش متفاوت باشد. بنابراین برای من هنرمند این سوال اساسا جور دیگری کاربرد دارد.
مهمترین چالشهایی که درحین این پروژه از سر گذراندید چه بود؟
در این مدل فیلمها به واسطه سختیها و فرم حاکم بر اجرا که شرایط جنگی را میطلبد، خود فضا ابزاری به بازیگر پیشنهاد میدهد که تا امروز با آن روبرو نبوده است. مثلا آب، آتش، حتی انفجارهای بزرگ واقع نما در طول فیلمبرداری و تکرار طولانی آن در کنار روند ظریفی که اجرای این نقش میطلبید به نظرم برایم بسیار چالش برانگیز بود.
درباره نقشتان بگویید؟ چه ویژگیهایی داشت؟
ویژگی هر کاراکتری توامان با بازی آن نقش معنا میشود. مثلا وقتی که من دارم این شخصیت را بازی میکنم که فراتر از خودم هست، ناگهان بخشی از من هم به ابعادی در روحم دسترسی پیدا میکند که تا الان با آن در زندگی مواجهه نداشتم، پس عملا باید طوری آن را بازی کرد که بی معنا و سطحی و پوچ نشود.
این معنا هم اول از همه برای خود بازیگر پدید میآید و طبیعتا بعد از آن کارگردان متوجه آن خواهد شد. بعد از شناخت نقش، این من نیستم که نقش را خلق میکنم، این نقش است که دارد من را در محیط خلق میکند. از طرفی من وظیفه پیدا میکنم به خاطر وسعت خود شخصیتی که با آن روبرو هستم، خودم را وسیع کنم. درست مثل ورزشهایی که شما بدون انعطاف قادر به انجامشان نیستید. خب طبیعی است که برای این کار اقدامات و رنجهایی را .گذراندم تا به نقش شهید زینالدین برسم
تغییر ظاهری محسوسی برای ایفای این نقش داشتید؟
یکی از آنها تغییر وزنم بود که مجبور بودم در طول مدتی معین به آن برسم که در حین کار هم ادامه پیدا کرد.
دوست داشتید نقش شهید زینالدین کاملا بر اساس واقعیت باشد یا سجاد بابایی بر اساس ذهنیت و مطالعه خودش آن را در اجرا پیش برد؟
به نظرم، وقتی داریم در مورد یک اثر داکیومنتال و مبتنی بر سرگذشت حرف میزنیم، در واقع ما حق نداریم ادا در بیاوریم، ما حق نداریم چیزی که اصالت دارد را تبدیل به یک پدیده فیک و غیرواقعی کنیم. من بر مبنای ویژگیهای خود شهید مهدی زینالدین شروع به ساختن و زیستن نقش کردم.
تازه آن وقت فهمیدم بازی در نقش یک آدم کنشگر چقدر سخت است و اتفاقا همانجا بود که تصمیم گرفتم تا جای ممکن به طبیعیترین شکل نقش را پیدا و بر اساس شناخت بروز دهم و تلاشم را بکنم انسانی و قابل لمس بازی کنم. قصد ابرقهرمان شدن را در بازی کردنم نداشتم، خواستم قابل لمس و وفادار به واقعیت باشم.
برای روبرویی با نقش به چه مستنداتی رجوع کردید؟ چه کارهایی کردید تا به نقش مسلط شوید ؟
هرچیزی که قابل دسترسی بود، برای من خواندنی و حیاتی بود. قبل از هرچیز به تمام مکتوبات چاپی و تصویری که توانستم مراجعه کردم(بعد مستندی به نام فرماندهان بود که در درجه اول تلاش کردم هرچه بتوانم خصوصیات فیزیکی رفتاری شناختی را از آنجا ببینم) دوما کارگردان، مهدی شامحمدی خوشبختانه به تاریخ جنگ تسلط داشت، باهم تعامل و گفتوگو میکردیم. سعی کردم اول نوع نگاهش به نقش این قصه و این فیلم را بشناسم و باهم به یک نقطه مشترک برسیم و هر آن چیزی که بینمان قطعی میشد نتیجهاش جلوی دوربین در فیلم است.
شهید مهدی زینالدین دقیقا چه نوع آدمی بود که باعث شد آن را بازی کنید؟
آدم بود، خیلی… کافی است همین الان بروید جزیره مجنون تا باقی را نیزارهای هور و جزیره به شما بگویند…
چه مدت تمرین کردید؟ دستتان باز بود برای ارائه خلاقیت؟ نحوه هدایت بازیگری چطور بود؟ نحوه تعامل؟
به نظرم زیستن در این نقش به قدر کافی خودش خلاقانه هست. چون تقلید آن را نابود میکند و در عین حال از واقعیت موجود نمیتوان دور شد.
برای من، به قدری این نقش حساس و سخت بود که برای درست انجام دادنش مجبور بودم از زیست عادی و روتین خودم قطع بشوم و کاملا متوقف در زندگی دیگری باشم. همین قدر به شما بگویم که مدتی که در جنوب بودیم، زندگی خود سجاد بابایی را متوقف کردم و به جای آن زندگی را تجربه کردم که به تجربیات نقش نزدیکتر باشد تا ببینم چه احساسی در من ایجاد میکند.
کارهایی را انجام میدادم و در عین حال کارهایی را از روتینم به طور خود خواسته حذف کردم که مواجهه با آن تا قبل و انجام ندادنش سخت بود. از طرفی در تمام مدت و در طول فیلمبرداری چیزهایی نظیر انفجارها و شرایط واقع نما در قصه، گذاشتم بر من اثر بگذارد چون حس میکردم برای ساختن نقش موثر است .
چه کاری بیش از هرچیز دیگه در نقش شهید زینالدین به قصد بازی کردن آن را انجام دادید و در نهایت برایتان چالش بود؟
طبیعتا خواب بودن را نمیشود بازی کرد ولی خود را به خواب زدن را چرا. ولی این نمایشی از طبیعت انسان است. در این نقش چالشهای خیلی بزرگ انسانی بود که با آنها روبرو بودم، نمایش سطحی آنجا شاید به عدم باور پذیری میانجامید. تلاش کردم مثلا میخواستم با دلتنگی خود خواسته و دوری کردن طی یک پروسه مشخص، تغییر یک سری چیزها را ببینم که چه اثری بر من میگذارد.
دور شدن از آدمهایی که برایت مهم هستند و ندیدن حرف نزدن با آنها و ایزوله کردن همه چیز که با رعایت آنها بتوانم خود را در شرایط جنگ تصور کنم و ببینم حالا با این فشار چه سجادی از من بروز پیدا میکند؟ نمایش این فشار روانی به من در خروجی نقش بسیار کمک کرد تا بتوانم یک شخصیت را واقعی بازی کنم نه نمایشی! بازی کردن این جور نقشها حساس است و من سعی کردم بخشی را واقعی و بخشی را ذهنی بسازم. البته در این میان، رژیم سخت غذایی هم چیز بسیار طاقت فرسایی بود.
فیلمهای پرتره زندگی شهدا شائبه سفارشی بودن را پیش می آورد. آیا «مجنون» را یک فیلم سفارشی میدانید و این حضور برای شما ریسک نداشت ؟
پاسخ این سوال رو از مردم خواهم گرفت من شخصا دوست داشتم نقش یک قهرمان جنگی را بازی کنم که در نهایت بازخورد آن را مردم خواهند گفت.
شما با کارگردانهای موفق و باتجربهای همکاری کردید، تجربه همکاری با یک کارگردان اولی چطور بود؟ چه ویژگیهایی داشت؟
این کلمه کار اولی یا دومی مسئله ذهنی است و به زعم من حقیقت ندارد؛ یک کارگردان همیشه کارگردان است. چه بسا کارگردانهای خیلی جوان و کاردرستی داریم که رزومه طولانی ندارند. به هرحال باید بگویم که من با کارگردان توانمندی کار کردم.
با توجه به کسب سیمرغ مکمل سال قبل، امسال شانس سیمرغ را برای خودتان با توجه به تلاشی که برای این نقش طی کردید چقدر میدانید؟
اگر اجرای نقشی که من بازی کردم ارزش داشته باشد، خودش را نشان میدهد و اگر کار من با ارزش باشد شک ندارم که دیده میشود. به هرحال هیچ کس از داوری و رقابت بدش نمیآید اما واقعیتش این است که من از آن دسته بازیگرانی نیستم که بخواهم صرفا برای جایزه بازی کنم.
There are no comments yet