به گزارش صبا، در نگاه نخست میتوان به موضوع خارج از عرف نمایشنامه اشاره کرد. در این نمایش پدرکشیِ شخصیت اول داستان یعنی «کریستوفر ماهون» از سوی مردم ایرلند ستایش میشود. مردم ایرلند و بعدتر آمریکا به نحو شدیدالحنی ارزشهای خود را مخالف با نمایشنامه دیدند و به آن اعتراض کردند، به طوری که پردهی سوم و آخرِ نمایشنامه در سکوت برگذار شد. مردم با نمایش به شیوه استدلالی مخالفت نمیکردند، بلکه حاضر نبودند کلامِ اثر را بشنوند و دقیقأ نکته همینجاست. چنانچه فروید میگوید «طرد و ردِ شدید یک صفت، نشان از وجود آن صفت در شخص طردکننده دارد» و بنابراین ارزشهای غرب به طور کلی، همان ارزشهایی است که نویسنده در نمایشنامه آن را تصویر میکند، هرچند که غربیان آن زمان نمیخواستند این ارزشها را بر صحنه نمایش ببینند.
جان میلیتون سینگ، از مشهورترین نمایشنامهنویسان ایرلند و در کنار ویلیام باتلر ییتس، لیدی گریگوری و شان اُ کِیسی از بنیانگذاران تئاتر ایرلند در ابتدای قرن بیستم بود. یکی از ویژگیهای تئاتر ملی ایرلند یا تئاتر اَبی در نیمه نخست سده بیستم، توصیف و تشریحکردن افسانهها و حکایات مردم ایرلند بود. عمده آثار سینگ، نمایشنامهها و سفرنامهاش پیرامون واکاوی هویت ایرلندی است اما به نظر میرسد در «دلاور سرزمین غرب» که مشهورترین اثر او نیز به شمار میرود، چنانچه از نام نمایشنامه برمیآید، فراتر از ایرلند رفته و درباره کلیت دنیای غربی حرف میزند.
واژه «playboy» به طور معمول در توصیف مردانی به کار میرفت که جوانی و ثروت خود را صرف خوشگذرانی میکنند. پس چرا در ترجمه فارسی عنوان نمایشنامه به «دلاور سرزمین غرب» تغییر یافته است؟ پاسخ این پرسش را میتوان در متن نمایشنامه جستوجو کرد. زنان و مردان روستایی بارها و بارها در توصیف کریستی از wonders of western world استفاده میکنند، اعجوبه یا نابغه سرزمین غرب! همچنین در ترجمه فارسی گاهی معادل عنوان را خالیبند سرزمین غرب قرار میدهند که دلیل آن نیز در متن و محتوای اثر آشکار است.
کریستی قهرمان داستان، به معنای واقعی کلمه شجاع نیست اما از سر ناچاری و با گستاخی دست به عمل شنیعی زده، پردهدری کرده و بیلی بر فرق سر پدرش کوبیده و بعد ترسان و لرزان از روستایشان فرار کرده و به میخانه مایکل جیمز پناه برده اما آنجا برخلاف تصورش، عمل او بسیار ستایش میشود، چراکه آن را معادل شجاعت و دلاوری میپندارند. دختران روستا دورهاش میکنند و به او القابی میدهند که هیچ نسبتی با کریستی و سر و وضعش ندارد. مثلأ برخلاف توضیحات کریستی از شرایط افتضاحی که داشته و همچنین لباسها و ظاهرش، به او میگویند که حتماً بااصل و نسب و پولدار بوده است. قهرمانی و دلاوری کریستی ادامه پیدا میکند. او مدام در مسابقههای مسخره و بیفایدهای مثل پرش به بالا، دویدن و رولت بازی میکند، برنده میشود و هدایای احمقانهای مثل جناق سگ و ادرار قاطر میبرد! همه از زن و مرد او را ستایش میکنند و حتی پدرش که در جایی از نمایش به روستا میآید و نمیداند که قهرمان مسابقهها پسر خودش است، با دیدن او سرگرم میشود و درد بیلی را که سر و مغزش را شکافته از یاد میبرد و میگوید خوش به حال پدری که چنین پسری دارد.
در واقع میتوان گفت سینگ معنای جدیدی به واژهی playboy بخشیده و با این معنا ارزشهای غربی را توصیف و هجو کرده است. playboy در اثر او فردی است که خالیبندیاش و جوگیری و توهم مردم مجاورش از او قهرمان ساخته. او هیچ هنری ندارد جز سرگرمکردن مردم با کارهای پوچ و بیمعنا، پوشیدن لباسهای عجیب، همانطور که از نیمه نمایش لباس زنانه بر تن کریستی میبینیم و لذتبردن از معاشرت با زنان. لازم به یادآوری است که نمایشنامه،کاراکتر زنی هم دارد که روی دیگر شخصیت کریستی است. بیوه کویین، ملکه زنان روستا که شوهر سابقش را به قتل رسانده و به دنبال یافتن شوهری جدید برای خودش است. او نیز به نحویplayboy است و این است توصیف دلاوری و قهرمانی در سرزمین غرب.
در حقیقت به نظر میرسد که تأثیر فرهنگی دوره استیلای وایکینگها در ایرلند که ارزشهای مشابهی داشتند از جمله شجاعت در حد خلافکاری، بازی و زور و بازو، در پدیدآمدن این اثر در آن سرزمین موثر است اما جریان فراتر از این است. ماجرای پدرکشی یادآور یکی از مهمترین نمایشنامههای جهان غرب، یعنی تراژدی ادیپ و واقعه پدرکشیاش است تا حدی که میتوان کمدی موزیکال «دلاور سرزمین غرب» را پارودی تراژدی ادیپ به شمار آورد. همچنین صحنه جنگ پدر و پسر و همگانی که آنها را با شور و علاقه دنبال میکنند، یادآور سرگرمی و تفریح اسطورهای غرب یعنی جنگ گلادیاتورهاست، ولی میتوان باز هم فراتر رفت، به رسانهها و جهان شهرت نگاه کنید. قهرمانان حال حاضر دنیای غرب یا دنیا چه افرادی هستند؟ بازیگران و بازیکنان مسابقات. آنهایی که مردم را سرگرم میکنند، لباسهای عجیب میپوشند و گاهی دست به کارهایی خلاف عرف میزنند. سرگرمکردن و توجه،کالا و ارز رایج جهان اینستاگرام و تیکتاک و غیره است. این جلب توجه میتواند به هر صورتی باشد. هدف وسیله را توجیه میکند. به طور مثال پدیدهای مثل کارداشیانها را در نظر بگیرید. آنها شهرت و ثروتشان را مدیون بازیکردن روی موج چنین ارزشهایی هستند. سردسته این خانواده، کیم کارداشیان برای گرفتن توجه جامعه و یاقتن امتیاز و ارزش تا پخش فیلم غیراخلاقی پیش رفت، عملی که مخالف عرف و هنجارهاست اما نه برای کسی که به حیطه اسطورهها و خدایان راه یافته است.
در انتهای نمایشنامه کریستی میگوید:«شما از من قهرمان ساختید و بدون قهرمانتان آیندهای ندارید».
بله، آنها آینده را میسازند. چنانچه در اجرای اخیر، رضا ساغری پایان نمایشنامه را تغییر داده و همه اهالی روستا را پیرو و مبهوت کریستی ساخته است.
از ابتدای نمایش،گریم، طراحی صحنه و لباس که به دقت انجام گرفتهاند، نظر را جلب میکنند همچنین موسیقی ایرلندی که موازی با متن تعلیق ایجاد میکند، به هیجان میآورد و رقص و آوازها را پیش میبرد، در ساخت فضا بسیار کمککننده است. میزانسن، لحظهای پویایی خود را از دست نمیدهد و از تمام صحنه استفاده میشود و چشم بیننده مدام از گوشهای به گوشه دیگر به رقص درمیآید. حرکات موزون پیچیده نیستند اما با هارمونیای که ایجاد کردهاند، به جذابیت بصری افزودهاند. همچنین اَکت اسلوموشنی در میان یکی از آوازها، نشان از خلاقیت طراح حرکت و کارگردان دارد که البته میتوانست چنین خلاقیتهایی بیشتر باشد. در توصیف بیشرفی، شوخیهایی با شرایط جامعه خودمان انجام شده که چون در نسبت با چیز دیگری تکرار نمیشود، طنزی تکافتاده است و از اثر بیرون میزند. بازیها تقریباً یکدست هستند و با توجه به تازهکاربودن اکثریت بازیگران، مشخص است جلسات تمرینی زیادی در پشت هر صحنه انجام گرفته است.
در پایان باید گفت نمایش «دلاور سرزمین غرب» اجرای موفقی است از متنی کلاسیک و مهم. امید است با تکرار اجرای آن، تماشاگران بیشتری به ضیافت دیدن این اثر مهمان بشوند.
*پریسا آزمایش
There are no comments yet