به گزارش خبرنگار سینما صبا، رقابت از ویژگیهای بارز هر جشنواره و هر رویداد سینمایی است. از کن و اسکار گرفته تا ونیز و سن سپاستین. در هر یک رویدادهای مذکور فیلمها، کارگردانها و بازیگرانی هستند که با توجه به حضور ماندگارشان در یک موقعیت سینمایی -جشنوارهای- مخاطبان را تحت تأثیر قرار میدهند. این حضور ماندگار در اختتامیهها ارزیابی خواهد شد. اختتیامهها نقش کلایمکس را برای جشنواره بازی میکنند. نقش یک نقطه اوج. جایی که در آن فیلمها و بازیگرانی که در طول یک رویداد مورد توجه و استقبال قرار گرفتهاند، به روی صحنه آمده و تشویق میشوند. طبیعتاً تمام بازیگران مورد استقبال نمیتوانند روی صحنه حاضر شوند. اما کلوزآپی از چهرهشان هنگام باختن جایزه بر روی اسکرین (صفحه نمایش) مراسم دیده میشود. همچون تصویر تام هنکس زمانی که جایزه بهترین بازیگر را به راسل کرو باخت. یا کلوزآپ خواکین فینیکس وقتی به جای او دنیل دیلوئیس برای فیلم «لینکولن» بهترین بازیگر مرد شد. اختتامیهها باید سرشار از چنین لحظاتی باشد. لحظاتی که هم هنرمند و هم مخاطب یا رستگار میشود و یا شکست میخورد. در پایان پس از اعلام برنده هر سرنوشتی که برای این دو رقم بخورد، لحظهای دراماتیک شکل خواهد گرفت. چه در برد، چه در باخت. هیجان رسیدن به نتیجه و مواجهه با سکانس پیروزی یا شکست مهمترین چیزی است که از یک اختتیامه انتظار میرود.
در جشنواره فیلم فجر سالهایی چنین با اختتامیههای درخور داشتهایم. سالهایی نه چندان دور. نه در ده سال گذشته بلکه همین جشنوارههای پیش از کرونا -خصوصاً سی و هفتمین جشنواره فیلم فجر- رقابت و آدرنالین در اختتامیه حس میشد. افراد و آثاری که در طی اکرانها توسط مردم و منتقدین مورد توجه قرار گرفته بودند، در شبی سرنوشتساز کنار هم جمع میشدند. همه چیز با استرس و التهاب پیش میرفت. در تمام بخشها این التهاب حس میشد و همه چیز مختص به بازیگری و کارگردانی و امثالهم نبود. پیشبینی حتی برای بهترین موسیقی متن فیلم نیز مشکل بود. به عنوان مثال در همان جشنواره سی و هفت معروف امین هنرمند جایزه را از پیمان یزدانیان و کریستوف رضاعی ربود. با این که کار هنرمند در فیلم «قصر شیرین» بسیار ستودنی بود اما همه رقابت را میان رضاعی و یزدانیان -دو غول آهنگساز- میدانستند.
در زمان با وجود تمام شایستگیهایی که امین هنرمند داشت، خیلیها به شکلی رمانتیک پیمان یزدانیان (خالق موسیقی متن شبهای روشن، سربازهای جمعه و آب و آتش) را روی صحنه تصور کردند. آنها در خیال خود یک سیمرغ بلورین به یزدانیان دادند. این ایماژ رمانتیک به واسطه رقابتی که از اعلام نامزدها تا اهدای سیمرغ شکل گرفته بود، پدید آمد.
در چهل و دومین جشنواره بینالمللی فیلم فجر امکان چندانی برای ساختن تصاویر ذهنی فراهم نبود. چرا که با مشخص شدن نامزدها دیگر بحث رقابت به معنای واقعی کلمه از بین رفت. تنها کنجکاوی مانده بود و بس. فیلمی همچون «صبحانه با زرافهها» میتوانست یک رقیب جدی در برای فیلمهای دیگر محسوب شود. رقیبی که در بخش بازیگری میتوانست جای خیلیها را تنگ کند. از طرفی در بخش موسیقی متن جای بامداد افشار با فیلم «پرویزخان» در میان نامزدها بسیار خالی بود. حالا باید موتور ذهن و رویاهامان را روشن کرده و صحنهای را تصور کنیم که در آن رقابت در بین نامزدها بالا گرفته است. بهترین فیلمنامه قرار است به «آبی روشن» برسد یا «مجنون» نمیدانیم. زیرا هیچ کدام نامزد نشدهاند! این تصویر تجریدی و فردی را باید با خود نگه داریم. باید سعید پورصمیمی را در حالی که سیمرغش را به ناصر تقوایی اهدا میکند، مرور کنیم. باید با تصاویر خیالی خودمان اختتامیهای شخصی در منزل برگزار کنیم. شاید این گونه بهتر باشد. در این حالت حتی میتوانیم از ونجلیس فقید به پاس زحمات ناشناختهاش هم تجلیل کنیم یا او را برای رقابت با زندهیاد بابک بیات به ردیف جلوی سالن اصلی برج میلاد دعوت کنیم.
*محراب توکلی
There are no comments yet