به گزارش خبرنگار سینما صبا، آنچه در افتتاحیه و اختتامیه چهل و دومین جشنواره فیلم فجر رخ داد یک عنصر تکرار شونده داشت؛ سینما و خاطره بازی. این امتیاز باعث شد هر دو مراسم، پر حس و حال از کار درآمده و برای عاشقان سینما جذاب باشند.
از اختتامیه یک رویداد سینمایی در وسعت جشنواره فجر، انتظار نخست این است که سرگرم کننده، خوش آهنگ و جذاب باشد. افتتاحیه و اختتامیه این دوره این گونه بود. دکور و صحنه آرایی چشم.نواز و حرفهای و ولهها و ویدیوها، شسته رفته و خلاقانه بودند.
اختتامیه امسال، به عنوان نقطه پایان یک ماراتن یازده روزه برای تیم برگزاری، سرحال و جذاب بود. افتتاحیه و اختتامیه امسال، حاشیه هم داشتند، اما آنچه از آنها باقی میماند بیش از حاشیهها، لبخندهایی است که روی لبها نشست.
حضور محمد معتمدی خواننده محبوب، مورد توجه حضار قرار گرفت و اجرایش، به سالن شور و حال داد. پخش تیزر بزرگان سینما، با ادای دین به بزرگان سینما، از داریوش مهرجویی بزرگ تا فریماه فرجامی و فردوس کاویانی، زیبا و تاثیرگذار بود. استفاده از تصویر عزتالله انتظامی در شبی که مجید انتظامی ردیف اول حاضران در برج میلاد نشسته بود، نوستالژیک بود و اشک شوق را به چشمان استاد بزرگ موسیقی آورد. ویدیویی که از فیلمهای خاطرهانگیز سینمای ایران («هامون»، «بچههای آسمان» و …) ساخته شده بود هم تماشایی بود.
آنچه مراسم امسال را به یک اختتامیه جذاب تبدیل کرد، شروع آن بود. شروعی که انتظارها برای دیدن این آیین را بالا برد و برگزارکنندگان این رویداد پاسخی درست و شایسته به انتظار مخاطبانشان دادند. پخش تلویزیونی افتتاحیه و اختتامیه از شبکه نمایش هم قابل توجه، کامل و بدون ممیزی بود.
زمانی که اختتامیه چهل و دومین جشنواره فیلم فجر به پایان رسید، بسیاری از حضار و تماشاگران تلویزیونی باور نداشتند بیش از سه ساعت، تماشاگر این رویداد بودهاند. این نشان میدهد که برگزارکنندگان در طراحی و اجرا موفق بودهاند. بازی نور و رنگ و جادوی خیال و خاطره، کار خودش را کرده بود. یک شب سینمایی به پایان رسیده بود و یک خاطره جمعی شکل گرفته بود؛ لبخندهای محمود کلاری، پسر خردسال شبنم قربانی که روی سن، سبکبالانه قدم میزد. سیمرغی که روی دستهای جواد عزتی آرام گرفت و تصاویری از کیومرث پوراحمد که از روی صندلی بلند میشد تا سیمرغ را در دستانش بگیرد. خسرو شکیبایی که به دوستدارانش تعظیم میکرد، مهشید (بیتا فرهی) که به حمید هامون (خسرو شکیبایی) میگفت: دوستت دارم.
این قصه ادامه دارد. داستان این سینما و ستارههایش را پایانی نیست.
محمد حیدریپور
There are no comments yet