به گزارش خبرنگار فرهنگی صبا، هرساله با پیشرفت تکنولوژی و فضای مجازی، مطبوعات دچار تغییر و تحول میشوند. این امر بر شیوه کاری خبرنگار و نسبت وی با رسانه خود و جامعه تاثیر به سزایی میگذارد. به این بهانه علی افشار (معاون سردبیر صبا)، احسان هوشیارگر (دبیر فرهنگی فارس)، امیرحسین اشرفی (دبیر فرهنگی پانا) و رضا پورزارعی (خبرنگار روزنامه هنرمند) در یک نشست به چالشها و آسیبهای مطبوعات و رسانههای سینمایی در دوران کنونی پرداختند.
افشار: آخرین نمایشگاه مطبوعاتی که برگزار شد برای دههنود بود و الان پنج ، شش سال گذشته و ما با میزانسن جدیدی روبرو شدهایم که دیگر مطبوعاتی وجود ندارد. ریشهیابی کنیم که علت چیست. اوایل میگفتند که چون شبکههای ماهوارهای آمده مردم به آن سمت رفتهاند، الان که دیگر شبکههای ماهوارهای هم قدرت قبل را ندارند. اصلا دغدغه مردم خبر نیست. کلیت قضیه واقعا خیلی اسفناک است. بعد به وضعیت مطبوعات سینمایی نگاه میکنیم و اینکه اصلا روی جریان سینما اثرگذار است یا نه، و بعد به سراغ مخاطب میرویم. اینکه مخاطب مطبوعات سینمایی اعم از سینماگر و مردم اصلا چقدر ارتباط برقرار میکنند. و در نهایت هم راجع به معیشت اهالی مطبوعات صحبت میکنیم.
هوشیارگر: نکتهای را آقای افشار درمورد تغییر ساختار مطبوعات گفتند به نظرم میتواند نقطه شروع خوبی باشد. من الان ۲۲ سال است که در حوزه مطبوعات هستم، آقای افشار بیش از ۳۰ سال است که در این حوزه هستند. ما در این سالهایی که در کار مطبوعات بودیم تا به امروز که نمایشگاه بیست و چهارم مطبوعات را داریم میبینیم، تقریبا سال به سال چهره مطبوعات عوض شده ولی هیچوقت این دوران اخیر، بعد از گسترش شبکههای اجتماعی و نفوذ اینستاگرام و تلگرام که اتفاق افتاد، ما در این مسیر تغییر شکل مطبوعات را با سرعت شاهدش نبودیم.
یک نسلی که نسل تاثیرگذاری در مطبوعات بودند، با تغییر الگوی خبررسانی کلا از مطبوعات ما محو شدند. آدمهایی بودند که روی مطبوعات ما تاثیرگذار بودند و در رسانه ما مرجع بودند. نیمه پرماجرا در مورد این تغییر این است که بگوییم یکسری نیروهای جدید آمدند ولی نیمه خالی لیوان بدون هیچ تعارفی این است که آدمهایی آمدند که هیچ تخصص رسانهای نداشتند. آدمهایی که هیچ آموزش رسانهای ندیدند. صرفا یکسری علاقمندهایی به حوزه روزنامهنگاری که فکر میکنند از بیرون فضای روزنامهنگاری به این شکل است که هر روز مصاحبههای جذاب و با ارتباط با فلان بازیگر یا کارگردان، یا پشت صحنه فلان فیلم و آن لایه بیرونی فضای رسانه را میدیدند.
حالا اگر بخواهیم تخصصیتر درمورد هنر و و شاخه سینما صحبت کنیم، همه همیشه آن وجه رویایی موضوع خبرنگاری سینما را از بیرون میبینند و شاید این پایین آمدن سن روزنامهنگاری به واسطه شبکههای اجتماعی باعث شد که نسلی که باید میآمدند در فضای کار مولد میشدند، اینها براساس ظاهر زیبایی که مطبوعات ما داشت و شبکههای اجتماعی دارد بهشان ارائه میدهد، فکر کنند که خبرنگاری در نهایت شغل آسانی است و ما با یک جمعیت بسیار فراوانی مواجه شدیم که اینها ادعای روزنامهنگاری داشتند بدون اینکه مفهوم روزنامهنگاری را اساساً یا آموزش دیده باشند یا بدانند خبرنگاری چیست و چگونه میشود خبرنگاری کرد. این را من از بخش آخر صحبتهای آقای افشار وام گرفتم که بتوانیم درموردش صحبت کنیم. به نظرم بقیه دوستان هم دراین مورد نقطه نظرات خود را به اشتراک بگذارند تا بعد بتوان راجع به موارد دیگر هم صحبت کرد.
افشار: شما با نسلهای مختلفی از بچهها دارید کار میکنید. یعنی آدمهای تازه میآیند و در آنها اتفاقات مهمی میافتد. با کلیت این نظر موافق هستید؟
اشرفی: ببینید من به واسطه این که با دانشآموزها همراه هستم، اگر بخواهم یک مقدار در مورد صحبتهای احسان بگویم، این است که واقعا اینطور است.
افشار: شما هم دانشآموز بودید و این کار را شروع کردید اما لااقل چندتا مجله فیلم خوانده بودید.
اشرفی: من نزدیک ۱۲ سالم بود که کار تئاتر را شروع کرده بودم از قبلش، اما عاشق خواندن روزنامه بودم. من روزی سه تا چهارتا روزنامه میخواندم. الان دانشآموز یا نوجوان اصلا این کار را نمیکند. یعنی دوست دارد خیلی سریع از پله یک به پله ششم هفتم بپرد و این اتفاق بدی است. بعد جالب است که وقتی هم که به حوزه رسانه میآیند دوست دارند بیشتر به سمت سلبریتیها بروند. اول فرهنگ و هنر بعد ورزش، بعد اجتماعی و در آخر سیاسی. دلیلش هم این است که فکر میکنند آنجا جذابتر است ولی خب ببینید من به سینما، تئاتر و موسیقی برمیگردم، تمام اینها یک عبارات و واژههای خاصی دارد و علم خاصی دارد. تمام اینها باید علمافروزی شود.
افشار: زمانی که ما شروع کردیم اصلا انقدر سلبریتی و چنین چیزهایی نبود. فضا اصلا چیز دیگری بود، محتوا محور بود و دنبال یک سری آرمان بودند.
اشرفی: الان مثلا من خودم صبحها که بلند میشوم یکی از ذغدغههام این بود که زودتر به کیوسک روزنامه بروم. الان شما کیوسکهای روزنامه را نگاه کنید. آن حال و هوا دیگر وجود ندارد. انگار چشمها به سمت یک گوشی رفته و این گوشی باعث میشود شما بخواهید به آن سرعت بدهید و اندیشه را از شما گرفته و فقط میخواهید بخوانید. وقتی اندیشه را از شما بگیرند یواش یواش محو میشوید. چند وقت پیش با بچهها در مورد بحث فیکنیوزها صحبت میکردیم. ببینید ما از آن هم گذر کردیم. یعنی یک دورهای بود که همه میگفتند این فیک نیوزها الان بلا سر سینما میآورند. ما الان دیگر از آن فیک نیوز هم گذر کردیم. یک موقعی بود که خود ستاد جشنواره دوست داشتند اینها باشند که چندتا سلبریتی باشند. الان آنها همدیگر جایگاه خاصی ندارند.
هوشیارگر: فیک نیوزها رسمی شدند. اشکالش این است که فیک نیوز را ما تا قبل به معنای رسانه زرد میدانستیم . الان ماجرا این است که خود فیک نیوز رسمیت پیدا کرده است. یعنی از مقام رسمی تغذیه میشود. محلی برای تسویه حساب شده است. مثلا طرف تا دیروز فکر میکرده یک رسانه در فضای مجازی میزند، مثلا خودم را مثال میزنم، به واسطه این با چندتا خبر زرد زدن و چند تیتر متفاوت دیده میشوم. الان رسانه طوری شده که انگار شده محل تسویه حساب اشخاص با همدیگر.
افشار: یک نکتهای هم هست، این که الان میگویند هر نفر در فضای مجازی یک رسانه است.
هوشیارگر: واژهاش هم انسانرسانه است که به کار میبرند.
افشار: نکته دوم هم اینکه هنرمندان خودشان صفحه شخصی دارند میتوانند اطلاعرسانی کنند و آنها دیگر نیازی به خبرنگار ندارند.
هوشیارگر: اشکال آنها این است که سواد رسانهای ندارند.
اشرفی: مثل قصه کوروشرکمپانی. یک دفعه میآیند در رسانهشان یک کاری را انجام میدهند و بعدش به یک اشکالی میخورند و میمانند که باید چکار کنند. آیا باید معذرتخواهی کنم یا بگویم من کار خودم را کردم، تبلیغم را کردم. اینجا فقط بازی فالوور شده است. تعداد فالوورت را بالا ببر و بعد از آن کسب درآمد کن. ولی ما در فضای رسانههای قدیم این را نداشتیم.
فضای رسانههای قدیم، فضای نوشتار و تحقیق بود. زمانیکه شما میخواستید یک مطلب بنویسید باید درباره اثر تحقیق می کردید و فیلم را کامل دو سه مرتبه میدیدید. الان یکی از ضعفها این است که منتقد فیلم را میبیند هنوز از سالن بیرون نیامده از او سوال میپرسی. او در آن فضا قرار نگرفته است چون همهچیز عجله شده است. انگار باید سرعت به میان بیاید و وقتی سرعت وسط میآید همهچیز یواش یواش پراکنده میشود و به این بلایی میرسیم که الان ما سینمای خوبی هم نداریم، به لحاظ فیلمنامه، جشنواره را نگاه میکنی سی دقیقه اول فیلمها بعدش یک افت صددرصدی دارد، چون هیچکدام فیلمنامه ندارد. چون جایگاهی نیست که منتقد بیاید حرفی بزند.
افشار: علتش این است که دست زیاد شده است. یعنی چون هرکسی میآید هر حرفی را میزند، دیگر آن حرفهای درست هم گم میشود. الان شما اشاره کردید به اینکه آن هنرمند سواد رسانهای ندارد و این با تعداد فالوورها میتواند حتی اگر یک بازیگر بد باشد خودش را به عنوان یک بازیگر خوب جا بیندازد. ما هم هرچه بگوییم بازیات بد است به جایی نمیرسد. چون قبلا یک فیلتری بود به نام رسانه، رسانه با او برخورد میکرد. حالا یا از او تعریف میکرد یا نقد میکرد. جایگاهش را میتوانست تنظیم کند. الان دیگر اینطور نیست. صفحه خودش است و یکسری صفحه هستند که پول میگیرند و تبلیغ میکنند.
هوشیارگر: شاید یک دلیلش این است که در این تغییر ماهیت رسانه، همه از بچههای رسانه توقع طرفدار بودن دارند. یعنی از مدیر گرفته تا بازیگر و کارگردان و حتی عوامل فنی سینما به بچههای رسانه دارند به دید یک سری طرفدار نگاه میکنند که رسانه انگار وظیفهاش این شده که بگوید تو چقدر خوبی. خب این خوب بودن باید زمانی معنی پیدا کند که تو واقعا خوب باشی. درصورتیکه تو اگر خوب نباشی رسانه باید این بد بودن را به تو بگوید که بتوانی خودت را اصلاح کنی. اشکال کار این است که این مناسبات الان بهم خورده است.
افشار: یک نکته بامزه هم این است که اگر در این میان یکی هم بیاید و ایراد بگیرد به او میگویند رسانه منتقد. درصورتیکه رسانه باید منتقد باشد.
توکلی: در نتیجه این صحبتها میتوانیم نتیجه بگیریم که ما باید رفته رفته به سمت اخبار تحلیلی رفته و از صرف خبررسانی فاصله بگیریم. آیا این نتیجه درست است؟
هوشیارگر: صرف خبر و خبررسانی همچنان جذاب است. اساسا آنچه برای مردم در این روزگار جذابیت دارد، اخبار پیرامونشان است. دیگر کسی سراغ تحقیق و پژوهش نمیرود! آقای اشرفی صحبت درستی را مطرح کرد. اکنون همه چیز در قاب موبایل تعریف میشود. از طرفی ما نیز فضای تحلیلی را محدود میکنیم. به عنوان مثال یک رسانه به خبرنگار خود سفارش مطلبی در قالب پانصد کلمه میدهد همین سفارشها فضای تحلیلی ما را محدود خواهند کرد. همه سعی دارند تا محصولات مینیمال در رسانه تولید کنند. از تیتر و مطلب گرفته تا عکس. این مسیر تعمق و تامل را از رسانه و مطبوعات گرفته است.
اشرفی: در این راستا باید به صدا و سیمای بدمان نیز اشاره شود. صدا و سیمایی که رسانهها را به سمت سوژههای تصویری برده است. محصولات تصویری بد نیستند اما برخی از آنها به علت تعجیلی که دارند، فکر و اندیشه را از بین بردهاند. به عنوان مثال وزیر از یک نشست بیرون آمده و خبرنگار میکروفون را جلوی دهان او گرفته و از وی سوال میپرسد. این عجله برای چیست؟ وزیر در آن دو دقیقه مهلت زدن چه حرفی دارد؟ هرچه که بگوید بلافاصله پس از یک دقیقه تبدیل به تیتر شده و منتشر میشود. این روند قدرت و صلابت نوشته و تحلیل را از بین میبرد. در صورتیکه کشورهای دیگر هنوز بر این قدرت تاکید دارند.
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است