به گزارش صبا، تجربه دیدن فیلم «۵۲ هرتز» ساخته سجاد شهریاری در گروه هنر و تجربه همان اتفاق جان فرسایی است که می تواند مخاطب را در مقام یک داور بنشاند چرا که فیلم سراسر التهاب و کنش و چالش اخلاقی اجتماعی است. برای همین، داوری که این قابلیت و پتانسیل را برای قضاوت درباره افراد پیرامونی فیلم دارد. او می تواند همه را یک به یک به محکمه برد و آنها را در آستانه پذیرش یا رد قرار دهد. چرا که کارگردان اساسا در بطن فیلم چنین اختیاری را در مقابل مخاطب قرار داده است. او با نشان دادن شبکهای از رویدادها و فضاهای گوناگون ما را به داوری وادار میکند که میتوانیم بستر معنایی فیلم را در قامتی اخلاقی درک کنیم. شاید این همان نکتهای باشد که کارگردان توانسته به خوبی دلالتهای معنایی فیلم را در فضای رئال اخلاقی برای ما توجیه کند. کارگردان با خرده داستانها و ماجراهای مهم که اغلب آنها را در پیرامون خود تجربه کرده ایم و این بار بر روی پرده سینما میبینیم، ما را در وضعیتی قرار میدهد که نسبت به رویدادهای فیلم قضاوت کنیم. اما قضاوت ما یا اخلاقی است و یا اجتماعی. کارگردان آگاهانه و یا ناخواسته سعی کرده مخاطب را در وضعیتی قرار دهد که دربرابر هر اتفاقی، صورت کریه و ناخوشایند آن را نیز ببیند.
فیلم «۵۲ هرتز» را باید فیلمی در ژانر اجتماعی دانست که بیننده روزگار تلخ و سیاه جوانانی را میبیند که هر کدام دچار سرگشتگی و آوارگی شدند. در فیلم با انواع بزهکاری و تخلف و جرم آشنا می شویم که دختران و پسرانی را درگیر خود کرده که هر کدام سرنوشتی برای خود مییابند. کارگردان با قراردادن پازلهای مختلف داستانی این وضعیت را در بطن فیلم قرار داده تا مخاطب با آنها رو به رو شود.
نکته دیگری که درمورد فیلم باید اشاره کرد این است که کارگردانهایی در سینمای ما حضور دارند که نگاه شان به سینما از منظر آسیب شناختی اجتماعی از جامعه شناسان ما نیز جلوتر است به طوری که آنها سعی میکنند واقعیتهای جامعه را هممان طور که هست البته با قرار دادن آنها در چارچوب درام به مخاطب نشان دهند. فارغ از اینکه پسری فداکاری میکند و جانش را از دست میدهد و دست او را به همان پسر پپیوند میزنند و یا دختری سارق، که اتفاقی با جسدی رو به رو میشود که راه او را دگرگون میکند باید به بطن اصلی فیلم توجه کرد که آسیبهایی که در فیلمم دیده میشود اغلب از سوی کارگردان بیش از آن چیزی که راهکار دهنده باشد نشان دهنده و یا حتی عریان کننده واقعیت است.
فیلم «۵۲ هرتز» نشان داد که کارگردانان موضوعات اجتماعی، به ویژه موضوعات معطوف به مواد مخدر و فقر و سرقت و حاشیه شهرها را باید جدی گرفت. این اثر، فیلمی غافلگیرکننده نبود، اما میتوان نمای کلی و کانون آن را به خوبی درک کرد و حتی برای مخاطب سرگرمکننده باشد. اگرچه فیلم از التهاب بالایی برخوردار بود اما فیلم چندان خط معمایی جدی را دنبال نمی کرد که مخاطب درگیر فیلمی مهیج شود. می توان افسوس خورد که کارگردان موضوع را در قامتی مهیج قرار میداد که مخاطب درگیر وضعیتی معمایی نیز میشد. البته باید تاکید کرد که کارگردان در خلق اتمسفر و موقعیت موفق بوده و با بهره جستن از یک فیلمنامه چند داستانی مخاطب را تا انتهای فیلم با خود همراه کند. فیلم اگرچه جدال و کشمکشهای اخلاقی و تصمیمات انسانی جدی در آن نهفته دارد، اما باید گفت که مخاطب بیشتر مغلوب آنها نمیشود و درگیر قصه و سرانجام آن است. فیلم هرچند با شوکی خیره کننده از خودکشی جوانی در برخورد با قطار شروع میشود اما کارگردان توانسته به نحو شایستهای در همان بیست دقیقه اول فیلم تمامی شخصیتها را به مخاطب معرفی کند و فیلم با او ادامه یابد.
*منوچهر دین پرست
One comment