گرث ادواردز کارگردان «خالق»، جلوههای ویژه این فیلم را به ماهرترین شرکت فعال در حوزه جلوههای ویژه سپرد.
به گزارش خبرنگار سینما صبا، گرث ادواردز کارگردان «خالق» The Creator به چند نقطه از جهان صفر کرد تا سفارش ساخت جلوههای ویژه اثر را به شرکت فعال در این حوزه بدهد. او در نهایت به کالیفرنیا رفت تا با تیم Industrial light & magic ملاقات کند. ادواردز به تیم ILM نسخه اولیه از فیلم را نشان داد و این شرکت در نهایت توانست اثری که تنها با بودجه هشتاد میلیون دلاری ساخته شده بود را، شبیه یک بلاکباستر ۲۰۰ میلیون دلاری جلوه دهد.
شرکت ILM از انسانها برای ساخت رباتها استفاده کرد، هیچ لوکیشن غیر طبیعی در فیلم نیست و شهرها و آزمایشگاهها را با استفاده از لوکیشنهای واقعی، به مکانهایی در آینده تبدیل کردند. ادواردز آن چیزی را که میخواست، خیلی از وقتها به صورت ساده در تصویر نوشته بود و اپراتورهای جلوههای ویژه، به خواستههای این فیلمساز جامع عمل پوشاندند.
«خالق» داستان نبرد میان انسانها با آنها که با هوش مصنوعی متحد شدهاند، روایت میکند. اگرچه در ظاهر داستان، اشارههایی به آخرالزمان و دنیای پس از مرگ میشود، اما «خالق»، خالی از پیامهای سیاسی امروز هالیوود نیست؛ مفاهیمی نظیر، بیگانگان (مهاجران و پناهندگان) دشمن ما نیستند؛ چون یک فرد شبیه ما نیست (نژاد، جنسیت) لزوماً دشمن ما نیست؛ تلفیق انسان با هوش مصنوعی؛ همجنسگرایی و غیره.
ادواردز درباره اولین ملاقات با تیم ILM گفت: «پس از پایان نشان دادن نسخه اولیه به تیم جلوههای ویژه، چند مرد ۴۸ ساله ناگهان زدند زیر گریه. خیالم راحت شد که فیلم بدون جلوههای ویژه هم توانست رابطه احساسی با مخاطب برقرار کند. شاید هم آنها از این بابت به گریه افتادند که خیلی باید روی جلوههای ویژه کار میکردند.»
شاید یکی از سختترین بخشهای جلوههای ویژه «خالق»، خلق چهره الفی بود. الفی یک دختر رباتیک بوده که هسته مرکزی قصه حول کاراکتر او شکل گرفته است. الفی در ۴۰۰ لحظه از فیلم حضور داشته و یک دختر هفت ساله نقش او را بازی میکند. بهدلیل اینکه این دختر فقط میتوانست بهصورت نیمه وقت در پروژه حضور داشته باشد، تیم پشت صحنه تصمیم گرفت تا بهجای گریم زمانبر، کار ساختن چهره او را با جلوههای ویژه تکمیل کنند.
ادواردز درباره پروسه ساخت چهره الفی گفت: گفت: «در ابتدا میخواستم که یک سر و گردن روباتیک را با یک ماسک صورت انسانی تلفیق کنیم؛ اما دیدیم که اینکار به جای اینکه او را بیشتر دوست داشتنی نشان دهد، ترسناک کرده است. لذا فقط بخش کوچکی از کله را رباتیک کرده و گردن او پوست انسانی دارد و بعد لباس شروع میشود.
تیم جلوههای ویژه با توصیه گرث ادواردز، بسیاری از صحنهها را از روی لوکیشنهای واقعی، شبیهسازی کرده است. آنها به نوعی شهرهای امروزی را با تم آینده، ارتقا دادند. برای مثال قرار بود که یکی از سکانسهای فیلم را در فرودگاهی در تایلند بگیرند، اما وقتی امکان فیلمبرداری در این لوکیشن کنسل شد، ادواردز یک تیم را به سطح شهر فرستاد تا ایستگاه قطاری با تیم آینده را پیدا کنند. در اغلب موارد، وقتی یک لوکیشن کنسل میشود، تیم دست از فیلمبرداری در لوکیشن واقعی برداشته و روی به پرده سبز رنگ میآورد.
ایستگاه فضایی نومد در «خالق» یکی دیگر از چالشهای بر سر راه تیم جلوههای ویژه بود. در دو سوم اولیه فیلم، این ایستگاه بیشتر از دور نمایش داده میشود. اما در بخش پایانی فیلم، بسیاری از لحظات اکشن، مستلزم استفاده از جلوههای ویژه، در این لوکیشن اتفاق بود.
علیرضا حسینمردی
There are no comments yet