به گزارش صبا به نقل از روابط عمومی خانه هنرمندان ایران، سامان بیات در ابتدای این نشست گفت: این دشوارترین فیلم سینمایی دنیا بوده که تاکنون مرمت شده است. احسان خوشبخت مسئول مرمت فیلمهای سینمایی در بولونیا ایتالیا اینطور روایت کرده است که وقتی قرار بوده به ساتیا جیترای اسکار افتخاری بدهند، از او دعوت میکنند تا با تمام فیلمهایش به آمریکا بیاید تا همه آثار را مرمت کنند. قبل از رسیدن به آمریکا، در انگلیس توقف کرده و گفته میشود که باید امشب استراحت کنند و فردا به آمریکا میروند. در همین فاصله تمام فیلمهای ساتیا جیت رای را به انباری منتقل میکنند. آن انبار همان شب آتش میگیرد. در نتیجه همه فیلمهای او آتش گرفته و خاکستر میشود. اما آنها خاکسترها را دور نمیریزند و از ۱۹۹۳ تا یکی دو سال پیش نگه میدارند.
او افزود: در این فاصله قرار بود که این آثار را مرمت کنند اما میبینند که با آن خاکسترها کارشان پیش نمیرود. به مراکز دیگر درخواست میدهند که اگر نسخه دیگری دارند، برای آنها بفرستند. در نتیجه تمام نسخهها در مرکز بولونیا جمع میشود. در نهایت با استفاده از آن کپیها و خاکسترهایی که از نسخه اصلی باقی مانده فیلم را دیجیتال میکنند. وقتی از آنها پرسیدم که چطور ممکن است؟ به من گفتند بافت فیلم و اینکه چطور فیلمی بوده است و ویژگیهای دیگر آن از نوار اصلی استخراج شده و بعد با استفاده از بقیه کپیها توانستند که آنها را سرهم کنند. هیچ صدایی در نسخههای کپی این فیلم موجود نبوده و مجبور میشوند که صدای فیلم را از نوارهای مگنت استخراج کنند. اگر در نمایش فیلم صدای فیلم کم بود، به همین دلیل است. یکی از دلایل انتخاب این فیلم همین مسئله بود که ببینیم چطور میتوان از خاکستر جواهر خلق کرد.
ایلیا محمدینیا در این نشست گفت: از آن فیلمهایی است که شاید برخی بگویند آخر آن چه اتفاقی رخ داد؛ زیرا از جمله فیلمهایی است که (در ظاهر) هیچ اتفاقی در آن رخ نمیدهد. پیش از اینکه درباره این فیلم صحبت کنم، باید به خاطر کیفیت فیلمی که امروز دیدیم از خانه هنرمندان تشکر کنیم. من جز منتقدهایی هستم که خیلی کم فیلم میبینم. اما اگر فیلمی را ببینم، آن را خوب و با دقت نگاه میکنم. تجربهام در این سالها در مورد آثاری از این دست به من آموخته، چیزی که مخاطب ما در این سالها به آن احتیاج دارد، مکث است. تماشاگر ما مکث ندارد. مکث معنی آرامش و ایستادن دارد و حلقه مفقوده دیدن فیلم در حال حاضر است.
او افزود: متاسفانه نگاه ما فستفودی شده است. زیرا همه چیز را خیلی سریع میخواهیم. حتی در خواندن روزنامه فقط تیتر آن را میخوانیم و اصلا حوصله بقیه آن را نداریم. اگر میخواهیم موسیقی هم گوش دهیم، اگر در ۲۰، ۳۰ ثانیه ابتدایی یقه ما را گرفت، گرفت، اگر نه آن را کنار میگذاریم. در این شرایط شما میخواهید به سراغ فیلمی بروید که ۱۹۵۵ ساخته شده است. اگر شما مکث و تامل نداشته باشید و با تمرکز آن را نگاه نکنید، قطعا لذت نخواهید برد. این فیلم بر اساس یک رمان ساخته شده و اولین فیلم آقای ساتیا جیترای بوده است.
این منتقد سینما در ادامه این نشست بیان کرد: در واقع با این فیلم، جهان با نوع دیگری از فیلم در هند آشنا میشود. سینمایی که همین الان هم بسیاری از ما به آن فیلم هندی میگویند. البته شخصا توصیه میکنم که دیگر به آن فیلم هندی نگویید، چون شرایط بسیار متفاوت شده است. اگر دو سند در این جهان وجود داشته باشد، یکی از آنها هالیوود و دیگری بالیوود است. چه آن را دوست داشته باشیم و چه نه، این اتفاق در حال حاضر در جهان رخ داده است. شخصا فیلمهای ارزشمندی از بالیوود دیدم که به مضامین مهمی پرداخته که حتی سینمای ایران جرات نکرده به سمت آن برود. در نتیجه بهتر است که نگاهمان به بالیوود مانند سابق نباشد.
محمدینیا در ادامه صحبتهایش گفت: ساتیا جیترای با این فیلم خود به جهانیان نشان داد که نوع دیگری از سینما هم هست که در هند وجود دارد و چقدر محترم است. اولین چیزی که در فیلم خیلی بروز دارد و احتمالا آزاردهنده بوده است، این بوده که فقر را در بخشهای مختلف فیلم و با فراوانی بسیار زیادی میبینیم و فکر میکنیم که قرار است از دل این همه فقر چه چیز زیبایی ببینیم که برایمان جذاب باشد؟ وقتی فیلم را میدیدم، به این موضوع فکر میکردم و باید بگویم که بله، چیزهای بسیار زیبایی در فیلم وجود دارد که خیلی حائز اهمیت است. اما از فرط سادگی خیلی دیده نمیشود. این فیلم از جمله آثاری است که باید دو سه بار دیده شود تا ظرایف آن دیده و درک شود. البته این موضوع خیلی راحت نیست و من به کسانی که این فیلم را دوست نداشتند حق میدهم.
او ادامه داد: پیشتر درباره مکث صحبت کردم و اکنون میخواهم شما را به شعری از حضرت مولانا ارجاع دهم که با صدای آقای شجریان و موسیقی آقای پرویز مشکاتیان هم شنیدهایم. حضرت مولانا میگوید: «آه که من دوش چه سان بودهام؛ آه که تو دوش که را بودهای!» اگر آن مکث را نداشته باشیم، زیبایی این بیت را درک نمیکنیم و مثل خیلی چیزهای دیگر بدون توجه از کنار آن رد میشویم. اما وقتی به آن توجه میکنیم، متوجه میشویم که در یک بیت یا دو مصرع کلی کلمه تکراری داریم که در مصرع اول و دوم تکرار میشود اما در عین حال شما با داستانی عاشقانه فوقالعاده مواجه میشوید با پایانی به شدت ویرانگر.
این منتقد سینما در ادامه عنوان کرد: ما اینجا عاشق و معشوقی داریم. عاشق خطاب به معشوق خود مصرع اول را میگوید؛ در واقع حال خودش را در زمانی که معشوق خود را ندیده، توصیف میکند. او در مصرع دوم با همان کلمات تکرار شونده میگوید همان زمانی که من در حال فکر کردن به تو بودم و در فراغت حالم بد بود، تو با یک نفر دیگر بودی. مخاطب اگر مکث نداشته باشد و از دل این یک بیت شعر، به این معنی نمیرسد. ما از دل آثاری از این دست بدون اینکه به جهان شاعر آن نزدیک شده باشیم، رد میشویم. زیرا مکث نداریم و نسل تیتر و سوتیتر هستیم. همه ما عجله داشته و میخواهیم که همه چیز را خیلی سریع به دست بیاوریم. اما اگر قرار است از اثری لذت ببریم، باید مکث کنیم. اگر با همین مکث بار دیگر این فیلم را نگاه کنید، به شما قول میدهم که لذت شما چند برابر خواهد شد.
محمدینیا در ادامه صحبتهایش گفت: این فیلم از جمله آثاری است که بعد از اینکه فقط کمی درک شود، در ذهن مخاطب رسوب میکند. این اثر واقعا بعد از تمام شدن در ذهن مخاطب ادامه پیدا میکند. فیلمساز تلاش میکند تا مخاطب را احساساتی نکند تا از این طریق با فیلم همراهی کنند. البته اساسا نیز فیلم به چنین اتفاقی نیاز ندارد. چون چیزهای مهمتری برای همراهی مخاطب دارد.
او افزود: خانواده آپو در فیلم خانوادهای فقیر به شمار میآیند اما همه آنها باسواد هستند. پدر ادیب بوده و مینویسد. آن هم در جامعهای روستایی که در فیلم میبینیم. این خانواده شرافتی را با خود دارد. چون در عین فقر تلاش میکند تا اخلاقیات را رعایت کند. آنها خانهای دارند که رو به خرابی است. اما خانواده تلاش میکند تا در محدوده اخلاقی، خودش را حفظ کند اما هر دو آنها(خانه و خانواده) در مواجهه با امر سهمگینی چون فقر دچار فروپاشی میشوند.
این منتقد سینما در پایان بیان کرد: کارگردان روی این موضوع تاکید دارد که فقر میتواند همهچیز را از بین ببرد. حتی برای آدمهای این فیلم که پایبند به اخلاقیات هستند. فقر از منظر ساتیا جیترای مولود بسیاری از چیزهای نامیمون است. این موضوع برای ما نیز خیلی غریبه نیست. در روزگاری زندگی میکنیم که این موضوع را درک میکنیم. کافیست به عکسهایی که این روزها از سیل مهیب سیستان و بلوچستان بیرون آمده نگاه کنیم.
There are no comments yet