قانون فروشی نیست | پایگاه خبری صبا
امروز ۸ اردیبهشت ۱۴۰۳ ساعت ۱۲:۴۲
نگاهی به فیلم «بی بدن» که این روزها مخاطبان را به سینما کشانده است

قانون فروشی نیست

فیلم سینمایی «بی‌بدن» نخستین ساخته سینمایی مرتضی علیزاده به نویسندگی کاظم دانشی، اثری بی پرواست در انتقال تلخی پیام یک معضل اجتماعی.

به گزارش خبرنگار سینما صبا، در گام نخست و در همان دقایق ابتدایی، کارگردانی از جمله حرکات دوربین، پالت رنگی، قاب‌ها و همه و همه مخاطب را بر روی صندلی‌های سینما میخکوب می‌کند؛ اثری که در تلاش است از همین گام نخست حرف بزند و برای مخاطب زنگ خطری را به صدا در بیاورد.

فیلم با مخاطب قرار بر انتقال حرف‌های امیدوارکننده نمی‌گذارد. نوع روایت در فیلمنامه به صورت چند عطفی پیش می‌رود و کاراکترها مداوم درگیر انبوهی از گره‌های مختلف می‌شوند.

مادرانگی همان چیزی است که بارها و بارها روی آن در فیلمنامه و حتی در شیوه کارگردانی تاکید می‌شود. «الناز شاکردوست» کم و بیش در ایفای این نقش موفق بوده؛ نگاه‌ها، حرکات، رفتار و… سبب شده که او را مادری دردمند ببینیم که سنگ صبور تک دخترش بوده و حالا داغ همان فرزند بر دلش نشسته است و گواه این داغ هم تارهای سیاه مویی است با گذر زمان فیلم رو به سپیدی می‌رود.

در فیلم با پدری روبه‌رو هستیم که آنچنان دخترش را خوب نمی‌شناسد، زیرا هیچ‌وقت این بستر برای ارتباط پدر و دختری مهیا نبوده است. «سروش صحت» بازیگری است که در این روایت، در سکوت توانمندی خود را بروز می‌دهد و سعی می‌کند در طوفانی از تنش‌ها خود نیز بر آن نیفزاید.

«نوید پورفرج» شاید بهتر از مابقی گروه بازیگران این فیلم در ارائه کاراکتر خود موفق بوده است. پورفرجی که ریتم را خوب می‌شناسد، بازی در سکوت را بلد است و مدیوم خود را به خوبی می‌فهمد. بازپرس دلسوزی که  همین دلسوزی او را از بُعد کاری محکوم به نزول درجه می‌کند. کسی که مدام در تلاش است که نه سیخ بسوزد و نه کباب!

«گلاره عباسی» نقش مادری را بازی می‌کند که از فرزندش دور بوده و حالا دیگر مجالی برای بروز مهرش پیدا نمی‌کند.  تلاش بازیگر مذکور شایسته احترام و تقدیر است و او در جای خود درست نشسته است.

اما «پژمان جمشیدی» با نقش متفاوتش، بارها حرص مخاطب را برمی‌انگیزد! غرور و تکبر چیزی است که جمشیدی در بروز آن بسیار موفق عمل کرده است. بازی‌های زیرپوستی، کنش‌های غیرقابل پیش بینی و امثالهم باعث خلق پدری شده است که پدرانگی‌اش به غرورش می‌بازد و سرانجام پسری که زیر حرفش نمی‌زند و راز پدر را برملا نمی‌کند و این رازداری قیمت فراخی دارد و به قیمت جان تمام می‌شود،و پدری که یادش می‌رود قانون فروشی نیست.

از بازی بازیگران که بگذریم به فیلمنامه اثر می‌رسیم که می‌توانست بهتر نوشته شود. فیلمنامه‌ای که عملکرد سینوس‌واری دارد؛ در نقاطی قوت می‌گیرد و در نقاطی دیگر زمین می‌خورد. خرده روایاتی که در خدمت روایت تام نیست. فیلمنامه در پیرنگ نقاط ضعفی دارد که ممکن است از جایی به بعد کشش اولیه را در تماشاگر از بین ببرد. به عبارت بهتر با فیلمنامه‌ای طرف هستیم که می‌توانست کوتاه‌تر باشد و بهتر نوشته شود.

در «بی بدن» موسیقی اثر، در القای احساسات مورد نظر کارگردان بسیار درست و به اندازه قرار گرفته و کمک می‌کند که مخاطب بیش از پیش همراه کاراکترها  و قصه باشد.

«مرتضی حسین‌علیزاده» در این فیلم نوید می‌دهد که فیلمساز توانمندی‌ست و آثار بعدی‌اش نیز باید دیده شود. حرکات دوربین، میزانسن، قاب‌ها، زیبایی شناسی و… سبب شده است تا مخاطب با فیلم چشم‌نوازی روبه‌رو باشد.

«بی بدن» فیلمی است که مخاطب را بر سر ذوق می‌آورد که دوباره به سالن‌های سینما برگردد و به تماشای فیلم بنشیند.

 

علی حیدری

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است