روز یافتن و رسیدن و یکی شدن | پایگاه خبری صبا
امروز ۸ اردیبهشت ۱۴۰۳ ساعت ۰۹:۵۸
برگ‌های روزانه نوروز

روز یافتن و رسیدن و یکی شدن

مهدی مظاهری شاعر و پژوهشگر زبان و ادبیات فارسی در ادامه یادداشت نوروزی خود درباره آیین نوروز نوشت: روز پنجم روز یافتن و رسیدن و یکی شدن با مردخدا و ولی کار آزموده و استاد ماهری است که انوار پندار و گفتار و رفتار نیک را در دل مرید و شاگرد می‌انداخته است…

به گزارش خبرنگار فرهنگ و شعر صبا، در این متن آمده است:

«تا امروز اهل مهر … بارفتگان وداع کرده … و با نو شدن طبیعت دل و جان نو کرده و آینه دل را صیقل زده و از هر کدورت و کینه پاک کرده و به دیدار بزرگان و پیران رفته‌اند و تمام خواسته‌های خویش را از نور آسمان و زمین «حضرت حق سبحانه و تعالی» خواسته‌اند…

حالا نوبت زیستن است…

پیشینیان ما باور داشتند و چه خوش ایمانی است که جهان را «نور و حجاب» پر کرده است … هر کس نسبت به پایین دست خود (در هر موضوعی) نور و نسبت به بالادست خود (ایضا) حجاب است و آدمیان باید دست حجاب (سایه) خود را بگیرند و بالا ببرند و از بالادست خود تمنا کنند که او نیز دستگیر شود و خضر وار او را به نور نزدیک نماید و به بالاتر و به سوی نور ارتقا دهد و هدایت کند… این سلسه از مردمان تا اهل ایمان و اولیاء و درخت مهر (زندگانی) ادامه می‌یابد…

تو دستگیر شو ای خضر پی خجسته که من

پیاده می‌روم و همرهان سوارانند

حالا هنگام یافتن پیر راه (به هر حرفه و فن) است و پیمان بستن و در محضر او نشستن و تلمذ کردن … یافتن پیر و مرادی که در زمره اولیا باشد از اقبال خوش و فره ایزدی مرید بوده است که بایدنظری از بزرگی به وی شود و وی انتخاب شود و با سینه‌ای گشاده علوم و راز های هستی را بیاموزد و نگاه دارد…

خوشا به حال آنکه دل و جان را آماده کرده است و با صدق دریچه‌ای جاودان از نور به آیینه قلبش باز کرده است …

روز پنجم روز یافتن و رسیدن و یکی شدن با مردخدا و ولی کار آزموده و استاد ماهری است که انوار پندار و گفتار و رفتار نیک را در دل مرید و شاگرد می‌انداخته است …

یادمان نرود که پیشینیان ما هر دانستی و فن و آگاهی را نور می‌دانستند … و راز داری و راز دانی را سرلوحه کار خویش قرار می‌دادند …

در روز پنجم عموم مردمان برای همراهی با راز هستی و اولیا خداوند به خواندن از روی متون مقدس و  اساطیری می‌پرداختند.

کتب مقدس چهارده گانه و متون هدایتی و اخلاقی دوازده گانه و بعدترها متون اساطیری و شاهنامه خوانی و …همراه با موسیقی نواحی و مقامی به نیت دانش ورزی و پر کردن انبان آن دیار از دانشی کار بردی که توشه سال باشد این روز را به جشنی بی بدلیل تبدیل می‌کرد.

جشن خداحافظی و بدرقه آن «من تاریک» و خوش آمد گویی به «من نورانی» .

جشن برای رسیدن به مرتبه و مقام  «موت »… :

خلوت دل نیست جای صحبت اغیار

دیو چو بیرون رود فرشته در آید

طعم موت اختیاری و مرگ نفس … شیرینی بی‌تکراری است که در طول زندگی با سختی و مشقت و در این ایام بانظر و عیدی با مردمان سالک در هر طریقی عطا می‌شده است.»

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است