محمد جلیلوند منتقد در گفتوگو با خبرنگار رادیو و تلویزیون صبا، درباره سریال «جنگل آسفالت» که این روزها به کارگردانی پژمان تیمورتاش و تهیه کنندگی اسماعیل عفیفه از نماوا پخش میشود، عنوان کرد: در سالهای اخیر ملودرامهای اجتماعی زیادی در سینما و شبکههای نمایش خانگی ایران ساخته شدهاست و دلیل آن هم علاقه زیاد مخاطبان ایرانی به این گونه از ملودرام است؛ از طرفی دیگر ملودرام ساختاری دارد و به راحتی میتواند قصههای متعددی را در خود جا دهد که بر اساس یک داستان اصلی و چندین داستانک شکل بگیرد.
او ادامه داد: سریال «جنگل آسفالت» که این روزها از طریق پلتفرم نماوا در حال نمایش است، در این چند قسمت پخش شده توانستهاست، نظر مساعد مخاطبان خود را جلب کند که جز همین دسته آثار است. ملودرامهای جامعه محور یا ملودرامهای اجتماعی معمولا یک قصه ملتهب دارند که «جنگل آسفالت» نیز از این قاعده مستثنی نبوده است و شروع آن درست است و از فلاش بکی آغاز میشود که زندگی شخصیتهای اصلی همچون هنگامه مادرش و چند نفر دیگر را تحت تاثیر قرار میدهد.
جلیلوند اذعان داشت: برادر هنگامه در دعوا و درگیری که شباهتهایی که به دعواهای ناموسی دارد، مرتکب قتلی میشود و به زندان میافتد و پس از چند سال حکم اعدام او صادر میشود؛ تلاش هنگامه برای رسیدن به پولی که بتواند رضایت خانواده مقتول را بابت دیه جلب کند، عامل حرکت داستان است و قصه را به نقطه عطف اول میرساند. جایی که هنگامه به همراه دوستش از طریق ایرج که کارگاه طلاسازی دارد یک میلیون دلار را جا به جا یا به اصطلاح خودشان مفت کشی میکنند. همین اتفاق به نقطه عطف خیلی خوب ختم میشود و در جایی که پولها به نوعی دزدیده میشود، نقطه ابهامی گذاشته میشود که قسمتهای بعدی بر این اساس شکل میگیرد.
این منتقد ادامه داد: در قسمتهای بعدی ناپدید شدن یک میلیون دلار قصه را گسترش میدهد و شخصیتها حول محور این پول ناپدید شده هویت پیدا می کنند. در کنار داستان اصلی یک سری داستانهای فرعی هم گنجانده شده مانند علاقه قدیمی پاشا به هنگامه، پاشا به عنوان فرد ثروتمندی که در کار ساخت و ساز است و گذشتهای با هنگامه داشته این داستان را شکل میدهد یا داستان زندگی ایرج و همسرش و یا گذشتهای که خانواده همسر او به عنوان طلاساز و طلا فروش داشتند؛ پیشبرندههای جذابی هستند.
جلیلوند بیان کرد: «جنگل آسفالت» که اولین کار پژمان تیمورتاش در مقام سریال ساز به حساب میآید هم توانسته فیلمنامه خوبی را شکل دهد و هم کارگردانی استانداردی دارد به خصوص در بخش فیلمنامه شخصیت پردازی و شخصیت های اصلی و فرعی به درستی شکل گرفتند، عمق دارند، لایههای درونی و بیرونی دارند و در این ساختار، قصه به خوبی جا میافتند و آن را پیش میبرند. از این شخصیتهای اصلی میتوان از پاشا و هنگامه یا شوهر خواهر پاشا و داوود جنگلی به عنوان شخصیت مکمل که خوب جا میافتند، یاد کرد و ایرج که شخصیت خاکستری ماجرا است نیز جذاب است.
او افزود: «جنگل آسفالت » در قیاس با سریالهایی که از شبکه نمایش خانگی پخش شده است ریتم و ضرب آهنگ خوبی دارد و این ریتم در وهله اول از فیلمنامه بیرون آمده و در وهله دوم به کارگردانی و دکوپاژ فیلمنامه باز میگردد. همه اینها دست به دست هم داده است تا «جنگل آسفالت» اثری جذاب در بیاید و مخاطب را برای ۴۵ دقیقه همراه با خود و جهان شخصیتهای این فیلم کند.
جلیلوند در پایان خاطرنشان کرد: به نظر میرسد اگر «جنگل آسفالت» با همین ریتم ادامه دهد به یکی از موفق ترین سریالهای نمایش خانگی در سالهای اخیر تبدیل شود. پژمان تیمورتاش در انتخاب بازیگرها تلاش کردهاست از مجموعه موجود بازیگران فعلی سینمای ایران که خیلی هم محدود هستند، انتخابهای مناسبی کند و تا حدودی نیز در این موضوع موفق شدهاست؛ امیر جعفری انتخاب خوبی برای شخصیت ایرج است و بعد از آن به چند نمونه خوب میرسیم که نوید محمدزاده برای پاشا یکی از آنها است. البته چند بازیگر در نقشهای مکمل خوب عمل کردند که بازیگر نقش داوود جنگلی یکی از آنهاست و به نظرم گروه بازیگران یکی از عوامل موفقیت «جنگل آسفالت» تا همین قسمت به نمایش درآمده هستند.
There are no comments yet