به گزارش صبا، سینمای ایران از بعد از انقلاب در برهه های گوناگون با تغییر دولت دچار تحولات عجیبی در فرهنگ و هنر شده سینمای ایران در پی این تحولات با فراز و نشیبهای فراوانی مواجه بوده چرا که سیستم فرهنگی کشور یک آیین نامه مشخص برای هدفگذاری سازنده در تعیین خط قرمزها ندارد و تغییر دولتها و تغییر وزیر فرهنگ و ارشاد همچنین تغییر مدیران سینمایی باعث شده که سلیقه در تعیین خطوط قرمز حرف اول را بزند، به همین جهت فیلمنامه نویسان و کارگرانان ایرانی نمیتوانند موفقیت خودشان را در برهه های مختلف تکرار کنند.
به طور مثال در دهه هفتاد سینمای ایران با حضور کارگردانان به نام و مطرح توانست دهه مهمی برای سینمای ایران باشد، اگر از هر کسی که در حوزه رسانه و ادبیات سینمایی سوال کنید که بهترین دوره سینمای ایران چه زمانی بوده است بی تردید می گوید دهه هفتاد. اما در دهه هشتاد جریان اصلی سینمای ایران دچار یک تغییر گذرا شد. ظهور فیلمهایی که اساسا تله فیلمی بودند با یک طنازی کم جان و لاغر که مخاطب زیادی هم نداشت در میان این مسعود کیمیایی، داریوش مهرجویی، بهرام بیضایی یا اصغر فرهادی فیلمهایی ساختند که میتوانیم آن ها را مهم ترین آثار دهه هشتاد بدانیم اما آغاز دهه نود سینمای ایران دچار تکرار مضامین شد. فیلمهایی که شباهت به آثار فرهادی بودند ساخته میشد فیلم هایی تلخ و سیاه با پایانی باز، این را اضافه کنم که از سال ۹۵ با اکران فیلم ابدویک روز سعید روستایی، سینمای ایران دوباره دچار تکرارسازی شد. موفقیت ابدویک روز در جشنواره سی و چهارم فجر و استقبال از آن در اکران عمومی باعث شد که کارگردانان راه ابدویک روز را به نام سینمای اجتماعی ادامه بدهند سینمایی که مضمون آن به نوعی سیاه نمایی ایران است ولاغیر.
در دولت دوازدهم و سیزدهم با دو دولت متفاوت و مدیران سینمایی متفاوت مواجه بودیم اما انگار نگرش های ساختاری در فرهنگ و هنر دستخوش تحولات یکپارچه شد به طوری که سینمای ایران از فیلم های درام اجتماعی فاصله گرفت و به فیلم های کمدی (که البته شبه کمدی تعریف درستی است) بهایی بیشتری داده شد فارغ از اینکه نیاز فرهنگی جامعه آسیب شناسی شود که آیا تولیدات این آثار می تواند کمکی به سلیقه مخاطب بکند؟
به نظر میرسد مدیران سینمایی در دولت کنونی ارزش و اعتبار هنر را فروش آن محصول میدانند بنابراین زمانی که فیلمی مانند فسیل ، شهر هرت یا هتل … فروش میکنند، یعنی اوضاع سینمای ایران رو به بهبودی است. در این میان فیلم های درام که می توانند خاستگاه قشر فرهنگی جامعه باشد یا فروش مناسبی ندارند و یا اینکه اکران نمی شوند یا به صورت غیرمجاز سر از کانال های تلگرامی درمی آورند، انگار سینمای ایران در برهه کنونی دچار عقب گرد شده است مانند اوایل دهه هشتاد که بعضی از فیلمها به آثار شانه تخم مرغی معروف بودند اما آن وضعیت گذرای سینما در دهه هشتاد که در بالا به آن اشاره شد دوباره در برهه کنونی توانسته قد علم کند ، فیلم هایی که اساسا بیکیفیت و مبتذل و مستهجناند. آثاری که هیچ ربطی به پرده سینما ندارند و به هیچ وجه نمیتوانند کمدی باشند تعریف ژانری کمدی را به ابتذال کامل کشاندهاند و ماحصل آن شده رحمان ۱۴۰۰، هزارپا، فسیل و سال گربه.
توجه کنید که مسعود اطیابی در این وضعیت نابسامان به خوبی می تواند سالی چند فیلم و سریال بسازد که ابتذال کامل است و سلیقه مخاطب را خدشه دار میکند اما فیلمسازان مهم کشورمان یا بیکار هستند و یا سریال میسازند، در مقطع کنونی جریان اصلی سینمای ایران در فیلم های شبه کمدی خلاصه می شود سینمایی که ژانر مورد علاقه مدیران سینمایی است سینمایی که در شان فرهنگ ایران نیست اگر می گوییم که هنر و فرهنگ کشور باید جریان ساز باشد و باعث افزایش سلیقه هنری و فرهنگی باشد پس چرا این گونه از فیلمها پروانه ساخت می گیرند؟ فیلم هایی مانند فسیل یا هزارپا اساسا توهین به فرهنگ و مقدسات جامعه است، این فیلم ها بنا به موقعیت های اروتیک یا دیالوگهای جنسی چند پهلو فقط میتوانند برای مخاطب تین ایجر جالب باشند، در این میان خوراک مخاطب فرهنگی چه میشود؟ مخاطب فرهنگی یا تحصیل کرده جامعه قطعا فسیل نمیبیند آیا ما در این سالها توانستهایم که فیلم هایی بسازیم که مخاطب فرهنگی ما را راضی کند؟ آیا بخش هنروتجربه توانسته محصول فرهنگیاش را به درستی ارائه کند؟ سینماداران که معمولا از تهیه کنندگان سینما هستند بیشترین سانس سینماها را به فیلمهای کمدی اختصاص می دهند در این حین اکثر فیلم های هنروتجربه با شرایط محدود در ساعات نامناسب اکران دارند که بیشتر این سانس ها به دلیل کم بودن مخاطب کنسل می شوند، اما فیلم های کمدی مثل فسیل یا دینامیت باید یک سال اکران باشند و بیشتر سالن های یک پردیس سینمایی را اشغال کنند، در چنین شرایطی از سینمای ایران چه تصوری می شود داشت زمانی که ۵ فیلم نخست جدول فروش را فیلمهای کمدی اشغال کردهاند و فیلم هایی با محوریت درام جدی نمی توانند فروش حداقلی داشته باشند.
در اکران نوروزی سال جاری تمساح خونی به دو دلیل مشخص فروش قابل توجهی میکند قیمت ۸۰ هزارتومانی بهای بلیت و تعداد سالنهایی که به آن اختصاص می دهند اما آسمان غرب یا پرویزخان به دلیل سانس های نامناسب نمی توانند فروش مناسبی داشته باشند. خنداندن مخاطب آن هم با چنین کیفیتی قطعا نمی تواند برای سینمای ایران آثار تاریخ سازی را به ارمغان بیاورد این را بدانیم که با ساخت چنین فیلم هایی سلیقه مخاطب تنزل پیدا می کند و این می تواند آینده فرهنگی کشور را با آسیب های گوناگون مواجه می کند.
افشین علیار