به گزارش خبرنگار موسیقی صبا، فرهاد ابراهیمخانی متولد فروردین ۱۳۶۰ موسیقی را با ساز نی از سال ۱۳۷۴ نزد یاسین اژدری، از شاگردان استاد محمدعلی کیانینژاد، آغاز کرد و در ادامه در سال ۱۳۷۸ وارد دانشکده موسیقی دانشگاه هنر و رشته نوازندگی موسیقی ایرانی در مقطع لیسانس شد. او فراگیری نی را نزد استاد عبدالنقی افشارنیا ادامه داد و همزمان با دانشگاه، از سال ۱۳۸۰ تا سال ۱۳۸۴ نزد استاد محمدعلی کیانینژاد به تکمیل تکنیکهای اجرایی نی و ردیفنوازی این ساز پرداخت. ابراهیمخانی در سال ۱۳۹۲ وارد دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران در مقطع فوقلیسانس نوازندگی موسیقی ایرانی شد و نزد سیامک جهانگیری به تکمیل دورههای آموزشی نی پرداخت. این هنرمند در این سالها کنسرتهای متعدد داخلی و خارجیای را اجرا کردهاست که از میان آنها میتوان اجرای موسیقی در جشنواره Expo سال ۲۰۱۰ در شهر شانگهای کشور چین را نام برد.
او در آلبومهای گوناگون موسیقی ازجمله آلبومهای کاروان، آوای تو، طلیعه دشتی، فریاد بیحاصل و… بهعنوان نوازنده نی همکاری داشته و آلبومهای کاروان، آوای تو و حادثه عشق را آهنگسازی، تنظیم و منتشر کردهاست.
گفتنی است که این هنرمند در اولین جشنواره موسیقی جوان در سال ۱۳۸۹ مقام دوم آهنگسازی سنتی را کسب کردهاست. او خردادماه ۱۴۰۱ در جشنواره کشوری معلمان هنرمند (در شهر شیراز) مقام اول نینوازی و همچنین در پنجمین جشنواره سراسری موسیقی امیرجاهد (سال ۱۴۰۲) در بخش دونوازی سازهای کلاسیک ایرانی، مقام اول نینوازی را بهدست آوردهاست.
فرهاد ابراهیمخانی در این سالها در دانشگاه هنر تهران، دانشگاه علمیکاربردی فرهنگ و هنر واحد ۴۶ تهران، هنرستان موسیقی و آموزشگاههای موسیقی تهران و کرج مشغول به آموزش ساز تخصصی نی و دروس سلفژ و تئوری موسیقی است. همچنین نوازندگی ساز تخصصی نی در پروژههای ضبط استودیویی و آلبومهای موسیقی و همینطور آهنگسازی و تنظیم یک آلبوم جدید، تالیف یک روش آموزشی برای ساز نی و نیز ترجمه کتابی با موضوع «متد آموزشی سلفژ» از دیگر فعالیتهای او بهشمار میآید. در ادامه، گفتوگو با این هنرمند را پی میگیریم:
٭٭٭ نی برخلاف سازهای دیگر، کوک یا ابزاری برای تغییر محدوده صدا ندارد. برای حل این مسئله و استفاده از نی در ارکستر چه باید کرد؟
نی، سازی بادی محسوب میشود. در سازهای بادی با تغییر اندازه یعنی طول ساز، کوک را تغییر میدهیم، البته تمام سازهای بادی چنیناند و فقط نی اینطور نیست. برای نمونه ما اندازههای گوناگونی از ساز کلارینت یا ساکسوفون داریم که هرکدام در کوک خاصی هستند؛ ساز نی نیز بهعنوان یک ساز بادی به همین صورت است. ما طولهای مختلفی از ساز نی داریم که میتوانیم کوکهای گوناگون را اجرا کنیم. هرچقدر طول ساز نی بیشتر باشد میدان صوتیاش بَمتر میشود و برعکس هرچه کوتاهتر میشود، کوک ساز زیرتر میشود یا بالاتر میرود.
نکتهای که وجود دارد این است که یک نینواز حرفهای در پروژههای ضبط استودیویی یا در ارکسترهای گوناگون، باید کوکهای مختلف نی را داشته باشد. به طور معمول تعداد ۱۳ نی وجود دارد که یک نینواز میتواند تمام کوکهای گوناگون اجرایی را با سازش اجرا کند. دلیل این هم که برای هماهنگی با ارکستر ما کوک ساز خود را تغییر میدهیم یا آن را تعویض میکنیم این است که در پروژههای ضبط یا در اجرای ارکستر با انگشتگذاریهای راحتتر و با صدادهی زیباتر، بتوانیم هنرمان را عرضه کنیم. در حال حاضر ما تمامی کوکها و مایههایی را که آهنگسازی میشود، میتوانیم با نی خود اجرا کنیم و اگر بخواهیم رنگ صدایی خاصی مدنظر آهنگساز باشد و آن را اجرا کنیم، میتوانیم با تغییر ساز آن را به اجرا برسانیم.
٭٭٭ از تاثیر آبوهوا روی صدای ساز نی بگویید.
باید توجه کنیم که آبوهوا روی صدای نی تاثیر نمیگذارد و اینطور نیست که مثلا ما اگر در محیطی باشیم که رطوبت هوا زیاد باشد، مثل سازهای پوستی، پوست ساز اُفت کند یا بهاصطلاح پوست ساز بیفتد و باعث شود که صدای ساز تغییر یابد. سازهای بادی اینطور نیستند. آبوهوا طور دیگری بر ساز بادی تاثیر میگذارد: به این صورت که در سازی همچون نی وقتی نوازنده شروع به نوازندگی میکند بهمرور که مدتی از نوازندگیاش میگذرد، گرمشدن ساز و بالارفتن دمای خودِ ساز، کمی کوک ساز را بالاتر میبرد؛ البته خیلی کم. این از آن مواردی است که یک نینواز باید بتواند کنترلش کند و با گوش خودش اگر بفهمد که اختلافی با ارکستر پیدا شد، در صدد اصلاحش برآید.
باید این را هم بیفزایم که نوازندگان سازهای بادی به طور کلی پیش از اینکه در استودیو شروع به ضبط یا در ارکستر شروع به نوازندگی کنند، چند دقیقهای ساز میزنند و اصطلاحا سازشان را گرم میکنند تا به کوک موردنظر برسند و تغییرات کوکیشان کم باشد. این بدان معناست که یک نوازنده ساز بادی به مرور زمان و مثلا در یک بازه زمانی نیمساعته یا یکساعته که نوازندگی میکند باید ساز خودش و بهخصوص کوک سازش را کنترل کند.
٭٭٭ همانطور که میدانید ذات هنر در زندهبودن و پویایی آن است؛ ارسطو نیز میگوید: «تغییر اجتنابناپذیر است.» حال پرسش این است که اساسا تغییر در موسیقی به تعالیاش میانجامد یا موجب زوال آن میشود؟
من بر این باورم که پویایی و تغییر، دو موضوع متفاوتاند. مثالی میزنم: همچنان در بسیاری از کشورهای دنیا موسیقی کلاسیک غربی و برای نمونه سوناتی از بتهوون اجرا میشود. این موسیقی همچنان به حیات خودش ادامه میدهد و با هربار اجرا انگار دوباره زنده و شنیده میشود. در این موسیقی تغییری ایجاد نشده، چون همهچیز همان است، حتی در پارهای موارد ارکستری را به شکل ارکستر دوره باروک با همان سازهای دوره باروک تشکیل میدهند و هنرشان را اجرا میکنند؛ بنابراین تغییری در این نوع موسیقی ایجاد نشده، اما دوباره اجرا و بازنوازی میشود. موسیقی ما نیز همینطور است. موسیقی کلاسیک ایرانی هم اجرا میشود، مثلا وقتی ما یک چهارمضراب از درویشخان یا صبا را بدون تغییر اجرا میکنیم، این موسیقی همچنان شنونده و مخاطب خودش را دارد و زنده و سرحال است.
اما تغییر مقولهای دیگر است؛ تغییر به جنبههای دیگری اشاره میکند. من فکر میکنم در ذات خود موسیقی بهعنوان یک هنر تغییر میتواند خیلی کم باشد، اما در شکل اجرا و نوع ارائهاش برای مخاطب میتواند تغییر ایجاد شود. بیایید سی چهل سال گذشته را نگاه کنیم. مثلا استاد شجریان در کنار یک ساز نی، سهتار و تنبک اجراهای گوناگونی را در تمام نقاط مختلف دنیا داشتند و مخاطبان زیادی را هم به خود اختصاص دادند، اما امروزه این نوع اجرا و این شکل ارائه شاید شنونده زیادی نداشته باشد، یعنی در مقایسه با مخاطبان زیادی که در آن دوران داشت؛ بنابراین طبیعی است که شکل اجرا باید تغییر کند. من فکر میکنم که تغییر در این حد و اندازه میتواند خیلی کمککننده باشد.ببینید. حالوهوای انسانها و شرایط کلی یک جامعه تغییر میکند، پس شکل یک اجرا و نوع ارائه یک هنر نیز باید عوض شود. این موضوع بسیار حساس است و موزیسینها باید بهعنوان مجریان موسیقی در یک جامعه به این موضوع توجه کنند. نکتهای که لازم است به آن اشاره کنم این است که وجود ژانرهای مختلف موسیقی با کارکردهای گوناگون، برای جامعه بسیار حیاتی و ضروی است. باید برای ذائقههای مختلف، موسیقی تولید و ارائه شود. این موضوع باعث میشود که ژانرهای موسیقی با همدیگر تداخل پیدا نکنند. یکی از مشکلاتی که ما الان داریم همین مسئله است. مثلا شما وقتی به یک کنسرت میروید، به شما میگویند که این کنسرتِ کلاسیک یا سنتی ایرانی است، ولی شما نشانههای موسیقی پاپ را در آن میبینید! میبینید قطعات کوتاه هستند و بلافاصله خواننده وارد میشود. اینها ویژگیهای موسیقی پاپ است نه سنتی. من فکر میکنم چون کارکردهای مختلف ژانرها از میان رفته، ژانرها با هم تداخل پیدا کردهاند و این یکی از مشکلات فعلی موسیقی ماست.
پریسا اسماعیلینیا
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است