به گزارش خبرنگار سینما صبا، فیلم سینمایی «مست عشق» کمدی نیست اما با استقبال مخاطبان به همراه بوده است؛ و این شاید روزنه امیدی باشد برای آینده سینمای ایران؛فیلمی که دعوت به تفکری از جنس عرفان میکند و نه فلسفه و بر این نظرم که انتخاب موضوع فیلم بسیار درست و به جا بوده است زیرا در روزگاری که به طور مداوم دچار خودفراموشی هستیم بد نیست که با اثر هنری یادمان بیاید از ساکنین شرق این کره خاکی هستیم و بیش از فلسفه به عرفان تعلق داریم و باید آن را دریابیم. در روزگاری که دچار موتاسیون شدهایم و پیش از شناخت چشم بسته تمایل عجیبی به غرب و غربگرایی داریم.
در ابتدا با روایتی رو به رو هستیم که از خطی بودن در گریز است و نمیخواهد سیر اتفاقات را مرتب و پشت سرهم رقم بزند و تمایل به سفر بین حال و گذشته دارد و همین است که «مست عشق» را از رمانها، داستانها و قصههایی که ایده مرکزی آنها نیز عاشقانه شمس و مولاناست، جدا میکند و پرشهای درست روایت سبب جذب مخاطب میشود.
در کارگردانی با خلاقیتهای بسیاری رو به رو هستیم که با تلفیق صحنهآرایی درست و طراحیهای دقیق لباس، رنگ و نور و جلوههای ویژه، این بعد خلاقه کارگردان عملی شده و جلوهگر شده است. دکوپاژهایی مبتنی بر زیباییشناسی و پرتلاش در انتقال مفهومات حسی دو کاراکتر اصلی روایت و بهویژه ریتم که به اقتضای موقعیتهای نمایشی کند و تند میشود و این موارد سببساز درک درست مخاطب از مضمون کلیدی داستان است.
از حیث بازیگری نیز «مست عشق» بی نصیب از بازیهای خوب و درست نیست. «شمس تبریزی» این روایت یعنی «شهاب حسینی» که با تکیه بر تکنیک و درک حسی درست از قصه کاراکتری خلق میکند که حتی بدون شنیدن دیالوگ و کلام نیز با مخاطبش ارتباط برقرار میکند. عملکرد «پارسا پیروزفر» مولانای این روایت سینوسی است و در نقاطی قدرت میگیرد و در نقاطی دیگر سست میشود و اما در نهایت مخاطب او را میپذیرد. موسیقی در القای ابعاد عرفانی قصه تاثیرگذار است؛ نه زیاد است و نه کم بلکه کاملا به اندازه و کافی است.
شاید «حسن فتحی» با این اثر به نقطه بلوغ خود رسیده است. در سینمایی که پیش از این اثر برای مخاطب خود خلق کرده و این بار هم شاید هدف این کارگردان با تجربه تنها بازتاب روایت عرفانی شمس و مولانا نبوده و در تلاش است تا به ضربالمثلی قدیمی اشاره کند که «کمال همنشین در من اثر کرد» که این من در روایت تنها مولانا نیست و عرفان مبحثی عمومی است که میتواند به هرکسی از هر قشری از جامعه با هر میزان سواد و تحصیلات منتقل شود.
سینمای ایران نیازمند اثری از جنس «مست عشق» است تا بتواند از افتادن در باتلاق ابتذال در امان باشد و مجالی برای تامل مخاطب به وجود بیاورد. او حالا میتواند به مدد سینما، بیشتر به درک تمدن و قدرت عرفان و ادبیات برسد. میتواند متوجه بهای داشتههایش بشود و بداند مثالهای بیشماری از مولانا و شمس وجود دارد که از آن خبر ندارد…
«مست عشق» را ببینیم تا برای ساعتی هم که شده، بیشتر به زیبایی و معنویت زندگی فکر کنیم.
علی حیدری
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است