عصاره و جان مایه زندگی مولانا، نوع ارتباطش با شمس تبریزی و در پی آن تحول ایجاد شده در سلوک و بینش این شاعر عارف مسلک را میتوان تنها در یک واژه خلاصه کرد.
آتش و گرمای «عشق» همان مفهومی است که شمس تبریزی بر جان مولانا نشاند و دریچهای تازه بر احوال و درونیات این عالم پر آوازه گشود. برای تصویر کردن این روایت تاریخی بر مبنای مقوله ازلی ابدی عشق، حسن فتحی انتخاب مناسبی به نظر میرسد. او به گواه کارنامه کاری خود نشان داده در بازنمایی و پرداخت روایتهاییهای عاشقانه و نمود آن به عنوان نقطه ایجاد تحول در زندگی و زیست شخصیتها تبحر بسیار زیادی دارد.
پیرامون زندگی اسرارآمیز مولانا و شمس تبریزی و احوالات این دو عارف، نکات بسیاری وجود داشته که سندیت بسیاری از آنها در هالهای از ابهام قرار دارد. بنابراین تکیه و تاکید بر روی این روایتهای مبهم و بعضاً متناقض و همچنین نمایش صادقانه شوریدگیهای درونی و غلیانهای بیرونی این دو کاراکتر در یک روایت سینمایی، امری واقعبینانه به نظر نمیرسد و حسن فتحی با هوشمندی بسیار، مسیر دیگری را برای نزدیک شدن به این دو کاراکتر در پیش گرفته است.
از همان ملاقات اول میان این دو شخصیت و سوال چالش برانگیز شمس از مولانا که در ظاهر پاسخگویی به آن مطابق آیات و روایات کار سادهای است، اما با تغییر زاویه دید، منطق دیگری را برای پاسخگویی میطلبد و همچنین ماجرای به آب انداختن کتابهای مجالس بحث مولانا توسط شمس تبریزی، چراغ فرآیند بروز تحول در افکار مولانا روشن میشود.
فیلمساز میداند مدت زمان کوتاه یک اثر سینمایی، فرصت و مجال کافی را برای نزدیک شدن به پیچیدگی ارتباط و وجوه معرفتی این دو شخصیت نامدار جهانی فراهم نمیکند و به همین دلیل در خلال یک داستان معمایی، روایتهایی پراکنده از رابطه میان خانواده مولانا و شخص شمس تبریزی را به تصویر تا از طریق آن، مخاطب ضمن آشنا شدن با کلیاتی از زندگی این دو پرسوناژ، به نقش «عشق» و سویههای معرفتی و سازنده آن در کنار رفتن پردههای عرفان و گشوده شدن منظری تازه از فهم و درک بشری در شناخت احوالات درونی، آشنا شود.
از آنجایی که مولانا خود عارفی عالم و پرآوازه در قونیه به شمار می رفته است و شاگردانی از اقصی نقاط جهان در مجالس بحث و درس او حاضر میشدند، زمینههای لازم برای تحول در وجود او مستتر بوده است. به همین دلیل حسن فتحی و فرهاد توحیدی در مقام فیلمنامهنویسان اثر، شخصیت اسکندر را نقطه مقابل مولانا در نظر گرفتهاند.
فردی که نگاهی مادی به پیرامون خود و از جمله مفهوم عشق دارد و آشنایی او با شمس، نوری از جنس عرفان بر زندگی و منش او میتاباند. فتحی برای تصویر کردن فرازهایی از زندگی شمس و مولانا، موقعیتهایی را طراحی کرده است تا در قالب فلاش بک، بخشی از ماجرای میان این دو در نسبت با شخصیتهای دیگر بازگو شود و با این تدبیر، تا حد بسیاری از چند پاره شدن روایتها جلوگیری شده است.
فارغ از بررسی محتوایی و تطبیقی اثر با روایتهای نقل شده تاریخی، «مست عشق» از منظر عناصر زیبایی شناسنامه سینمایی نیز حرفهایی برای گفتن دارد. فتحی فیلم تازه خود را به صورت تولید مشترک میان کشورهای ایران و ترکیه مقابل دوربین برده و تلاش کرده است تا از لحاظ به کار گیری تکنیک و مسائل زیبایی شناسانه، استانداردهای لازم را در کار خود لحاظ کند.
علاوه بر این، ترکیب بازیگران ایرانی و ترک در «مست عشق» و دست یابی آنها به یک زبان حسی و بیانی مشترک، از دیگر امتیازهای «مست عشق» است. شهاب حسینی که به واسطه بازی در آثار اصغر فرهادی و کسب نخل طلا بهترین بازیگر مرد از جشنواره کن، از جمله بازیگران ایرانی شناخته شده است، در کنار پارسا پیروز که محبوبیت زیادی میان مخاطبان داخلی دارد، زوج شمس و مولانا را در این اثر ایفا میکنند. حسینی و پیروزفر تلاش کردهاند تا شمایلی متفاوت از این دو پرسوناژ را به تصویر بکشند و نقش پردازی آنها نسبت به آثار پیشینی که در آن به عنوان بازیگر حضور داشتند، بسیار متفاوت است.
همچنین بازیگران ترکیهای این مجموعه به لحاظ حسی تصویری بسیار باورپذیر و درگیرکننده از خود ارائه کردهاند.
«مست عشق» به لحاظ ارزشهای بصری و تکنیکی دارای وجوه برجستهای است. ریتم مناسب و بافت بصری چشم نواز آن میتواند تجربه متفاوتی را برای مخاطبان سینمای ایران ایجاد کند.
There are no comments yet