انقلاب هنری زیر سایه جلیقه‌زردها | پایگاه خبری صبا
امروز ۳۱ شهریور ۱۴۰۳ ساعت ۲۳:۱۵
گزارش تمرين نمايش «آرت» به كارگرداني علی‌رضا كوشك‌جلالی

انقلاب هنری زیر سایه جلیقه‌زردها

علي‌رضا كوشك‌جلالی گفت: یکی از دلایلی که مرا به اجرای «آرت» نوشته «ياسمينا رضا» ترغيب كرد، برخورد پرتنش و مازوخيستي بخشي از روشنفكران جامعه با يكديگر و عدم اطلاع از روند جريانات اجتماعي خارج از چهارديواري ذهني هنري خودشان و عدم ارتباط با توده مردم است.

به گزارش صبا، تماشاخانه ایرانشهر این ‌روزها محل تمرین نمایش «علی‌رضا کوشک‌جلالی»، کارگردان شناخته شده و پرکار ایرانی است که هر بار برای اجرای نمایشی آماده می‌شود، همه علاقه‌مندان تئاتر، منتظر یک اتفاق هستند. او که سال گذشته نمایش «جنون محض» را اجرا کرده بود، اکنون در سالن استاد ناظرزاده‌کرمانی مشغول کار کردن روی نمایشنامه «آرت» نوشته «یاسمینا رضا» (نمایشنامه‌نویس ایرانی – فرانسوی) است تا با شروع خردادماه، نمایش تازه خود را به تهیه‌کنندگی «آرش رهبری» در همین سالن روی صحنه ببرد. نمایشنامه «آرت» که در ایران با نام «هنر» شناخته می‌شود، بارها توسط کارگردان‌های مختلف اجرا شده. در این نمایشنامه که کوشک‌جلالی آن را از زبان آلمانی به پارسی ترجمه کرده، سام کبودوند، محمد صدیقی‌مهر و آرمین رحیمیان ایفای نقش می‌کنند. همچنین امیر پارساییان‌مهر در مقام مجری طرح، آذین پورزند دستیار کارگردان و منشی صحنه، آرین کشیش‌زاده طراح صحنه، حمیدرضا جلالی طراح نور و آیلین بخشی طراح لباس، کوشک جلالی را در این اجرا همراهی می‌کنند. نزدیک ‌شدن به اجراهای «آرت»، بهانه‌ای شد تا در یکی از آخرین روزهای تمرین گروه، ضمن تماشای تمرین‌ها و تهیه گزارش، گفت‌وگویی با کارگردان و بازیگران این نمایش داشته باشیم.

[چالش بر سر یک تابلوی نقاشی]

تمرین‌های گروه بسیار طولانی و فشرده است؛ روزانه هفت ساعت تمرین. اعضای گروه از ساعت سه بعدازظهر در سالن استاد ناظرزاده مشغول تمرین نمایش هستند. قرار ما برای تهیه گزارش، ساعت هفت عصر است. به سالن که می‌رسیم، سه بازیگر نمایش در جاهای مشخص خود روی صحنه ایستاده‌اند و صحنه‌ای از نمایش را تمرین می‌کنند. علی‌رضا کوشک‌جلالی در ردیف جلو روی صندلی مخصوص خود نشسته و با دقت بازی بازیگران و ترتیب صحنه را کنترل می‌کند. منشی صحنه و دستیاران او در کنارش، کارگردان را همراهی می‌کنند. صحنه خالی از هر دکوری است و فقط چند صندلی در وسط و دو سوی صحنه چیده شده‌اند که فعلا به عنوان مبلمان فرضی یک خانه در تمرین از آنها استفاده می‌شود.کوشک‌جلالی مدام دیالوگ‌های بازیگران را قطع و اصلاح می‌کند یا چون ایده‌های جدیدی به ذهنش می‌رسد، میزانسن‌های آنها را تغییر می‌دهد تا به تصویر درست و مطلوب خود برسد. نکته جالب اینکه بازیگران نیز آزادند در ایده‌پردازی برای نوع بیان دیالوگ‌ها و میزانسن‌های خود مشارکت بکنند و کارگردان با حوصله و علاقه نظر آنها را می‌شنود و برخی موارد را به کار می‌گیرد.

صحنه‌ای که بازیگران مشغول تمرین آن هستند، لحظه‌ای پس از تنش و چالش بین سه دوست صمیمی است که به خاطر اختلاف نظر بر سر یک تابلوِ نقاشی، با هم بگومگو کرده و درگیر شده‌اند.«ایوان» (محمد صدیقی‌مهر) با دست و تکه‌ای پارچه سفید، یکی از گوش‌های خود را پوشانده و روی ردیفی از صندلی‌ها دراز کشیده و ناله می‌کند.«سرج» (آرمین رحیمیان) و «مارک» (سام کبودوند) در دو سمت او ایستاده‌اند و سعی در آرام‌کردن دوست‌شان دارند.

ایوان: شما دو تا چه‌تون شده؟! دو تا آدم عادی که یهو می‌پرین به هم قاتی می‌کنین!

مارک: عصبی نشو …

ایوان: وای! پرده گوشم پاره شده.

سرج: نه بابا …

ایوان: مگه تو دکتر پوست و حلق و بینی هستی؟!

سرج: آروم بگیر.

ایوان: تو که نمی‌تونی یه نفر رو به خاطر پس‌زدن دودِ سیگار توی هوا محکوم کنی!

سرج: می‌تونم.

ایوان: چی؟!

سرج (با فریاد): می‌تونم.

ایوان: این اصلا معنی نداره.

مارک: مگه تو از معنی پدیده‌ها سر درمی‌آری؟!

ایوان: چی؟!

سرج (با فریاد): مگه تو از معنی پدیده‌ها سر درمی‌آری؟!

ایوان (ناله می‌کند): ای، آره، بهم حمله کن. فکر می‌کنم خونریزی داخلی کرده باشم … آه، یه موش بزرگ سفید الان از اینجا رد شد که داره لنگ می‌زنه!

سرج: آره، من یه موش بزرگ سفید دارم.

ایوان: تو یه موش بزرگ سفید داری؟

سرج: آره، هر از چندگاهی از اینجا رد می‌شه.

ایوان: تو یه موش بزرگ سفید داری؟!

مارک: ایوان، موشی وجود نداره که سفید باشه یا بزرگ و لنگ باشه.

ایوان: شاید تو نمی‌بینی … شما دو تا واقعا چه‌تون شده که این‌جوری افتادین به جونِ هم؟!

سرج: من یه اثر هنری خریدم که مارک از اون خوشش نیومده!

صحنه‌ای که تمرین می‌شود، از فضایی ابزورد و گروتسک برخوردار است و بازیگران مدام به دیالوگ‌ها و رفتار شخصیت‌ها با یکدیگر می‌خندند.کارگردان نیز از موقعیتی که تمرین می‌کنند، به خنده افتاده و حتی بیش از بازیگران می‌خندد. حین تمرین، کوشک‌جلالی برخی جزییات را در بیان، رفتار و میزانسن بازیگران اصلاح می‌کند. این صحنه و دیالوگ‌ها به درخواست کارگردان، چندین ‌بار به شکل‌های مختلف تکرار می‌شود تا در نهایت به رضایت نسبی او می‌رسد، اما کوشک‌جلالی تاکید می‌کند باید با تمرین‌های بیشتر، مشکلات جزیی در حس بازیگران برطرف بشود. تمرین برای لحظاتی متوقف می‌شود تا گروه کمی استراحت بکند. از این فرصت استفاده می‌کنیم تا درباره نمایش «آرت» و روند تمرین‌ها، گپ‌وگفتی با کارگردان و بازیگران آن داشته باشیم.

[انسان‌هایی که ماسک به چهره دارند!]

نمایشنامه «آرت» پیش از این، بارها در ایران و جهان اجرا شده، اما کوشک‌جلالی درباره انتخاب و ضرورت اجرای دوباره آن می‌گوید: «به نظرم نمایشنامه «آرت»، از متن‌های بسیار قوی در آثار مدرن نمایشنامه‌نویسی است. من علاقه زیادی به یاسمینا رضا دارم و قبلا متن «خدای کشتار» را از او در ایران اجرا کرده‌ام. این متن در فرم تئاتر مردمی قرار می‌گیرد، چون ارتباط بسیاری زیادی با تمام اقشار مردم جامعه برقرار می‌کند. نمایشنامه «آرت»، موضوع ساده‌ای دارد که هم یک نوجوان و هم یک پروفسور دانشگاه می‌تواند با آن ارتباط برقرار بکند. هر کس با تناسب دانش و شناخت خود از این متن لذت می‌برد.»

او می‌افزاید: «عامل دیگری که مرا به اجرای این متن ترغیب کرد، برخورد پرتنش و مازوخیستی بخشی از روشنفکران جامعه با یکدیگر و عدم اطلاع از روند جریانات اجتماعی خارج از چهاردیواری ذهنی هنری خودشان و عدم ارتباط با توده مردم است. این تضاد خیلی جذاب است که بیرون از خانه، تظاهرات جلیقه‌زردهای فرانسوی در جریان است و ما در ویدیوپروجکشنی آن را می‌بینیم، اما سه دوست در یک اتاق دربسته نشسته‌اند و درباره انقلاب در هنر حرف می‌زنند! و هر کدام از آن دو نیروی مسلط سعی در به کرسی ‌نشاندن هژمونی فکری خودشان هستند که این مساله کاملا با اتفاق‌هایی که در دل جامعه می‌افتد، بیگانه است. در حالی که مردم جای دیگری هستند، درست مثل نمایشنامه «خدای کشتار» که انسان‌ها ماسک‌هایی روی چهره دارند و هر کسی سعی می‌کند اتفاق‌هایی را که در جامعه و روابط دوستانه می‌افتد، به نفع خودش جبهه‌گیری بکند. می‌توان این‌طور برداشت کرد که دو حزب سیاسی بر سر تصاحب مردم که حلقه نفر سوم «ایوان» است، تمام سعی‌شان این است که نفر سوم را به طرف خود بِکشند و برای رسیدن به منافع خود، حاضرند از روی نعش یکدیگر رد بشوند! این بخش در کارهای یاسمینا رضا، برایم خیلی جذاب است. البته او تاثیرش را از جامعه فرانسه و اروپایی و دروغی که در جامعه است، گرفته؛ دروغی که آدم‌ها به خودشان و یکدیگر می‌گویند و ماسک‌هایی که برای پیشبرد منافع‌شان روی صورت دارند. من با این مورد در جامعه خودمان خیلی برخورد کرده‌ام، منظورم سوءاستفاده‌ای است که از مردم می‌شود. آن احزاب و بازی‌های سیاسی که در این متن «سرج» و «مارک» سمبل آن هستند، برایم خیلی جالب بود.»

کارگردان نمایش «آرت» در پاسخ به اینکه «آیا در اجرای خود، نگاه و خوانش تازه‌ای به متن یاسمینا رضا داشته یا نه»، می‌گوید: «من همیشه سعی می‌کنم به خود موضوع بپردازم. وقتی «خدای کشتار» را در آلمان اجرا می‌کردم، آن نمایشنامه همزمان در چهل، پنجاه شهر اجرا می‌شد، چون متنی است که هیچ جغرافیایی ندارد تا بگوییم ایران است یا فرانسه یا پاکستان و … . با توجه به وضعیت موجود در جهان و ایران، جهانشمول بودن موضوع به من خیلی کمک کرده و اهمیت نمایشنامه را برای من دوچندان می‌کند. سال‌هاست شاهد جنگ‌ها، نسل‌کشی‌ها و کشتارهای بی‌شماری در سراسر جهان هستیم. آنچه به خورد مردم داده می‌شود، دروغ است و دروغ و ماسک‌هایی است که چه سردمداران حکومت و چه روشنفکران بر چهره دارند تا مردم را قربانی جنایت خودشان بکنند. ما در عصری زندگی می‌کنیم که هر کسی قدرت دارد، حق با او است. ما شاهد جنگ بر سر قدرت هستیم در چارچوب یک خانه دربسته برای رسیدن به اهدافی که کاملا با اهداف مردم بیگانه است.»

وقتی از علی‌رضا کوشک‌جلالی در مورد انتخاب بازیگران می‌پرسیم، می‌گوید: «در ایران معمولا نمی‌توان گفت که من انتخاب می‌کنم، چون به قدری شرایط غیرحرفه‌ای و وضعیت اقتصاد خراب است و مشکلات زیادی وجود دارد که مجبور می‌شوید به امکاناتی که هست، تن بدهید. حتی نمی‌توانید سالن اجرا را انتخاب بکنید، یعنی مجموعه‌ای از عوامل، دست هنرمندان نیست. در جامعه‌ای که بودجه تئاتر آن در حد آبپاش گلاب‌پاش است و هنرمندان تحت فشار شدید مالی هستند، صحبت از انتخاب خنده‌دار است. شاید اگر آلمان بود و این هنرمندان شاغل بودند، یعنی هنر شغل حساب می‌شد، آن موقع می‌گفتید می‌خواهم با فلان ‌بازیگر کار بکنم، ولی اینجا چنین چیزی نیست؛ نه تنها برای من که برای خیلی‌ها وجود ندارد، ولی من شانس آوردم که با دو بازیگر نمایش «آرت» – محمد صدیقی‌مهر و سام کبودوند – قبلا نمایش‌های «بانوی آوازه‌خوان» و «جنون محض» را کار کرده بودم. خوشبختانه جنس بازی‌شان را می‌شناسم و با هم یک تیم هستیم. با آرمین رحیمیان هم اولین‌بار است کار می‌کنم و داریم تبدیل به یک تیم می‌شویم.»

این کارگردان ادامه می‌دهد: «من ایده‌آلیست نیستم. من رئالیستم. با توجه به وضعیت موجود، سعی می‌کنم در بخشی که کار می‌کنم، مثل سامورایی‌ها بهترین چیز را برای خودم بِکشم بالاتر، ولی شرایط به اجرا بردن یک اثر نمایشی در حال حاضر، در حد فاجعه است و ایده‌آل هیچ‌ کدام از بچه‌های گروه نیست. به نظرم ریشه این مشکلات، در اجتماع، اقتصاد و فرهنگ و هزاران مسائل دیگر است که دست خود بازیگر نیست. رابطه بازیگر و کارگردان برای من، مثل رابطه عاشق و معشوق است که نقش روی صحنه، فرزندِ بازیگر و کارگردان است. زمانی بچه خوب و سالمی به دنیا می‌آید که آنها وقت آزاد داشته باشند، تمرین کافی، استراحت و ریکاوری بکنند اما وقتی اینها نباشد، خود به خود کیفیت کار پایین می‌آید. در زمانه‌ای که تمام کمک‌های دولتی را قطع کرده‌اند و شرایط، ضد تولید یک تئاتر باکیفیت است، بخش بزرگی از کیفیت نمایش‌ها به خاطر شرایط نامطلوب اقتصادی لطمه می‌بیند، اما در نهایت بستگی به غیرت و وضعیت مالی گروه دارد که چگونه بهترین استفاده را از شرایط مالی بکند.»

[متفاوت‌ترین کارگردانی که با او کار کرده‌ام!]

سام کبودوند که پس از ایفای نقش در دو نمایش «بانوی آوازه‌خوان» و «جنون محض» به کارگردانی علی‌رضا کوشک‌جلالی، برای سومین‌بار با این کارگردان همکاری می‌کند، درباره نقش خود در نمایش آرت چنین می‌گوید: «کاراکتر «مارک»، آدم باسواد و موفقی است. او مهندس هوافضا و هنرشناس است. خودش را در زمینه هنر، صاحب‌نظر می‌داند، اما به هنر کلاسیک علاقه دارد و نمی‌تواند با هنر مدرن هیچ ارتباطی برقرار بکند. اصلا هنر مدرن را نمی‌بیند و می‌گوید ما هنر مدرن نداریم. هنر مدرن، توهم است. این دقیقا نقطه مقابل درگیری او با کاراکتر دیگر نمایش است. در واقع مارک یک آدم سنتی است که پای عقایدش ایستاده؛ آدمی با چارچوب‌های خاص خودش که نمی‌تواند بپذیرد چیزی به اعتقادات و باورش به هنر خدشه وارد بکند.»

کبودوند در خصوص تعامل خود با کارگردان در پروسه تمرین‌ها می‌گوید: «علی‌رضا کوشک‌جلالی متفاوت‌ترین کارگردانی است که من با او کار کرده‌ام. شاید تمرین‌های پرفشاری که دارد برای بازیگر کمی سخت باشد، اما کاملا بر کاری که می‌کند، آگاه است و برای کلمه به کلمه متن، تحلیل و برنامه دارد. او خیلی پرفشار و سریع ظرف چند روز، کار را از اول تا آخر با میزانسن‌ها و دیالوگ‌ها می‌بندد. بعد وارد مرحله دوم، یعنی ته‌نشین‌شدن دیالوگ‌ها برای بازیگر و مسلط ‌شدن روی میزانسن‌ها می‌شود و بعد در مرحله سوم دوباره وارد جزییاتی می‌شود که شاید ریزبه‌ریز یک پرده دوصفحه‌ای را بیست بار در یک روز بگیریم!»

[وقتی می‌دانی روی صحنه درجه ‌یک خواهی بود]

محمد صدیقی‌مهر هم که پیش از این، در دو نمایش «بانوی آوازه‌خوان» و «جنون محض» با علی‌رضا کوشک‌جلالی همکاری کرده، درباره همکاری تازه‌اش با این کارگردان می‌گوید: «وقتی با علی‌رضا کار می‌کنید، حس خوبی روی صحنه دارید و از خروجی کار مطمئنید. می‌دانید که با تمام سختی‌های تمرین و وسواس‌هایی که سر تمرین دارد، در نهایت اثر درجه ‌یکی روی صحنه می‌برید. یکی از دلایلی که کار نمی‌کنم، این است که متاسفانه سطح اجراها به لحاظ متن و کارگردانی و چیزهای دیگر، خیلی پایین آمده، اما در همکاری با آقای جلالی، خیال‌تان راحت است که روی صحنه شریف و درجه‌ یک خواهید بود.

او بازیگر را خوب هدایت می‌کند. ضعف‌هایی را که دارد می‌پوشاند و در نهایت بهترین بازی را از او می‌گیرد. این آرزوی هر بازیگری است.» این بازیگر، نقش خود را در نمایش «آرت» چنین توصیف می‌کند: «ایوان یک آدم صلح‌جو است؛ یک رفیق که سعی می‌کند بین دو دوست دیگرش میانجی باشد و بین‌شان صلح برقرار بکند. البته نه فقط در موقعیتی که می‌بینیم، بلکه در تمام ده سال گذشته همین کار را می‌کرده.

او آدم شوخ و شنگی است که وارد بازی‌ها و دعواهای هنری آنها نمی‌شود و اساسا دنیایش با آنها فرق دارد. ایوان نماینده قشر خاصی از جامعه است که به نظرم خیلی دوست‌داشتنی هستند. حتی می‌توانید آنها را نمایانگر دو جریان سیاسی ببینید. اینجا یکسری آدم را می‌بینید که از بحث‌های تئوریک و حال‌بهم‌زن فراری‌اند. دوست دارند فقط زندگی بکنند و سختی‌ها و خوشی‌های آن را با تمام وجود در آغوش بگیرند و از تمام «ایسم»ها فارغ باشند.»

نشر اول: روزنامه اعتماد – احمدرضا حجارزاده

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است


جدول فروش فیلم ها

عنوان
فروش (تومان)
  • تگزاس۳
    234/372/429/900
  • تمساح خونی
    168/255/197/250
  • مست عشق
    120/024/440/750
  • خجالت‌نکش۲
    84/241/125/200
  • پول و پارتی
    77/603/581/000
  • سال گربه
    64/591/860/000
  • قیف
    18/521/850/500
  • یادگار جنوب
    12/278/599/550
  • مفت بر
    11/937/030/000
  • ملاقات با جادوگر
    10/788/025/000
  • قلب رقه
    7/254/437/000
  • ساعت 6صبح
    6/686/226/250
  • شهرگربه‌ها۲
    6/037/105/000
  • در آغوش درخت
    4/993/931/500
  • شه‌سوار
    4/227/266/000
  • روزی روزگاری آبادان
    2/763/635/000
  • آغوش باز
    1/031/507/500
  • کارزار
    204/600/000
  • سودابه
    131/322/500
  • لختگی
    38/820/000