به گزارش خبرنگار رادیو و تلویزیون صبا، کامران نجفزاده مجری و خبرنگار سابق در دوازدهمین سالگرد مجموعه رسانهای صبا، یادداشتی را نوشت.
در ادامه یادداشت کامران نجفزاده برای دوازدهمین سالگرد صبا را میخوانید.
«آقای سعید مدنی را خدا حافظش باشد.مرد با معرفتی است.اولین بار که گفت :«اقا کامران !شما از شنبه سردبیر کیهان ورزشی.» هم ترسیدم و هم کیف کردم.بزرگانی در تحریریه بودند که شعارشان در نیم قرن این بود:«خدایکی، مجله ورزشی یکی.»
هیچکدام اما به این جوان ۲۰ ساله رو ترش نکردند هیچ؛ چقدر هم کمکم کردند. چقدر شرمنده محبتشان شدم. سوگمندانه الان نیستند نه حاج ناصر زرافشان نه استاد اسداللهی، نه جانفدا جان، نه آقا بیژن و نه جعفر خان محتشمی و رهنما خدابیامرز و خیلی های دیگر در این عکس، روحشان شاد. سرمقاله اولین شماره را «چپکی» چاپ کردم که یعنی قرار است متحول شود.صفحه بندی که مثل امروز کامپیوتری نبود.طرف باخط کش و چسب یک گوشه تحریریه قیچی می زد و ستون های تایپ شده سربی را می چسباند به هم.اقای عباسی صفحه بند ما، با عینکی ته استکانی و سیگاری در دست،نگاه مشکوکی انداخت و گفت :«چرا چپکی؟» بعد یک کام عمیق از وینستون قرمزش گرفت و در حالیکه دودش را از بینی و دهان و سایر نقاط بیرون میداد اضافه کرد:«ما رو از نون خوردن نندازی جوون.»
ماه های بعد البته سرمقاله را یکبار سفید سفید هم چاپ کردیم. یادداشت های تندی نوشتیم و مصاحبه های عجیبی گرفتیم که بارها موجب دردسر سعیدخان مدنی شد ولی پشتم را خالی نکرد. نه او نه بهمن اسدی نه محسن خمارلو و و نه عبداللهی نیا کارکاتوریست که هر کدام از اینها یلی بودند در کار ورزشی.
میخواستیم کیهان ورزشی، این قدیمی ترین نشریه ورزشی کشور متحول شود. مسئولیت بستن صفحه یک هم با من بود. تیترها و باقی ماجراها. جوانهای دیگری هم به تحریریه آمده بودند. از روزنامه هایی مثل ابرار یا خبرورزشی یارگیری کردیم.منتهی آنها سبک کارشان با بچه های کیهان ورزشی فرق داشت و از تماس های تلفنی با تحریریه معلوم شد برخی از مخاطبان ما ژانگولر بازی نمیخواهند.با این حال یک بار به سرم زد لوگو را هم عوضکنیم.طوری که به خیال خامم ،پای دکه متمایز شود و در جمع رقبا یک سر و گردن بالا بایستد.قبل از اینکه با مدیرمسوول مطرح کنم از پدرم مشورت خواستم .هم ورزشی نویس بود و هم کشتی گیر قدیمی و با «کیهان ورزشی» رفاقتی عمیق و عجیب دارد.گفت: «برند» ها را دستکاری نمی کنند پسرجان!
نمی دانم واقعا کسی با تغییر لوگو هم موافقت میکرد اگر پیشنهاد می دادم یا نه ولی بعدها مطمئن شدم که پدر درست گفت. اصالت،سرمایه گرانقدری است. سالها هزینه شده تا «این» شده. تا ثبت شده در حافظه نسل ها، تا جا گرفته در محفظه شکستنی دلها؛ راست می گفت. «برند» ها را که تخریب نمیکنند….
این مرقومه آوردم که عرض کنم می دانم چقدر کار سختی دارید؛ در این روزگار مخصوصا! با دوره روزنامه نگاری ما که بیش از ربع قرن از آن می گذرد فرق دارد. کار شما سخت تر است. در عین حال همچنان عزیز و از نگاه ژورنالیستی لذیذ. «صبا» حالا برند است و باید مراقب خودش باشد. در بالا بلندیها و فراز و فرودهای روزگار باید جای امنی باشد برای هر هنرمندی که چراغ دلش در این خانه می سوزد….همین.»
مثل گزارشهایش است این مرقومه، یادش بخیر ما کردیم نشد او کرد و شد. چه خوب هم شد . به هر حال این رسم روزگاره دیگه. دمش گرم با برنامه برموداش هم نشون داد دود هنوز از کنده بلند میشه