به گزارش خبرنگار تئاتر صبا، یکی از مهمترین عناصر نمایش کودک، وجود فانتزی در جهانی است که کارگردان و گروه اجرایی برای تماشاگر میسازند و اتفاقاً خلق فانتزیهای تخیلی در نمایش کودک و نوجوان، انتقال داستان و پیام آن را به مخاطب سادهتر و تاثیرگذارتر میکند. در جهان فانتزی نمایشها، اشیا و شخصیتهای غیرانسانی میتوانند بزرگتر از چیزی باشند که در واقعیت دیده میشوند یا ممکن است رنگهای متفاوتی با نسخه اصلی آن داشته باشند یا قادر به انجام کارهایی باشند که در عالم واقع امکانپذیر نیست. همه این ویژگیها در فانتزیسازی نمایش، ارتباطی عمیق و صمیمی میان تماشاگر و اثر برقرار میکند.
نمایش «کتابخورها» به نویسندگی و کارگردانی اسماعیل رحیمیسروش و کاری از گروه تئاتر «فانتزیا»،که اینروزها برای سومینبار در کانون پرورش فکری (شعبه وزراء) روی صحنه رفته، از نمونههای موفقیست که داستانی سرگرمکننده و در عین حال آموزنده را با چاشنی فانتزی به خورد تماشاگرش میدهد. خود داستان نیز آمیزهای از رئالیسم و فانتزیست. در دنیای حقیقی، موریانهها میتوانند به یک کتابخانه متروکه حمله بکنند و کتابهای کهنه و بیمصرف آن را بخورند اما اینکه موریانهها با کتابخوردن به کسب دانش و آگاهی برسند یا مثلاً شخصیت یکی از کتابهای داستانی جان بگیرد و از کتاب بیرون بیاید و دوباره به صفحات کاغذی همان کتاب برگردد، تخیل فانتزی نویسنده است که بچهها را بیشتر هیجانزده میکند. برای نمونه، وقتی موریانهها میخواهند اطلاعاتی را که از کتابها کسب کردهاند به کار بگیرند، به جای اینکه بگویند «در یکی از کتابها خوانده بودم»، میگویند «در یکی از کتابها خورده بودم»! و در واقع اشاره به این موضوع دارد که موریانهها با کتابخوردن، علاوه بر سیرشدن شکم، محتوای آن را میآموزند. مثل وقتی که در شکل انسانی قضیه میگویند «فلانی خوره کتاب است» یا «طرف کتاب را خورده»، منظورشان تاثیر محتوای کتاب بر مغز و یادگیری و ثبت و ضبط آن در حافظه است که این شوخی کلامی در نمایش «کتابخورها»،کارکرد خوب و درستی پیدا کرده. همچنین کاراکترها اسامی بانمکی دارند که هم معرف نوع جانوری آنها و هم نامی فانتزیست که به راحتی در یاد میمانَد.
«مورز» (جعفر غلامپور)،«مولن» (صادق فروغی) و «مُپو» (آرین طُهرابی) سه موریانه با خصیصههای متفاوت «سرپرست»،«متفکر» و «شکمو» هستند که سالهاست در کتابخانهای قدیمی زندگی و از کتابهای آن تغذیه میکنند. آنها همسایهای به نام «آنی» (ثمین بزرگمند) دارند که یک سوسک چوبخوره است و رابطه دوستانه و خوبی با موریانهها دارد. یک روز آنی به دوستانش خبر میدهد که خواهرش و بچههایش قصد دارند برای دیدن او به کتابخانه بیایند. در حالی که همگی برای میزبانی از خواهر آنی آماده میشوند، عنکبوت بدجنسی به نام «رتیلا» (سارا بابائی) از راه میرسد و سعی میکند همه ساکنان کتابخانه را در تور خود گرفتار بکند و بخورد.
گرچه داستان «کتابخورها» بر محور فریبخوردن موریانهها توسط عنکبوت و نجات دوستشان «آنی» از چنگ او پیش میرود، ولی در روایت قصه به برخی ویژگیهای اخلاقی نظیر دوستی، مهربانی، همفکری، همبستگی و فایده کتابخوانی (یا در گویش موریانهها «کتابخواری») اشاره میشود. در پایانبندی نمایش، پیشنهاد خوردن روزنامه باطله به جای کتاب ایده فوقالعادهای است که هم حفاظت از کتابها را در نظر بچهها جا میاندازد و هم راهکاری برای خلاصشدن از روزنامههای باطله ارائه میکند و اینگونه موریانهها نیز بیغذا نمانند. خوبی ماجرا اینست که نویسنده و کارگردان، نکات آموزشی را در بستر طنز و ترانههای شادیبخش ارائه کرده تا تاثیر لازم را بر مخاطب هدف بگذارد. برای این منظور، اسماعیل رحیمیسروش ترانههای به یادماندنی و زیبایی سروده که با موسیقیهای عالی و شنیدنی نمایش به فضاسازی اثر و درگیرکردن احساس تماشاگر کمک فراوانی کردهاند. موسیقیهای منتخب این نمایش، در نوع خود بکر و خلاقانهاند و به ندرت مانند آنها را در فضای نمایشهای کودک و نوجوان شنیدهایم. از دیگر نقاط قوت نمایش، طراحی صحنه قابل توجه آن توسط سینا ییلاقبیگی است. ساخت دکوری به شکل کتابخانه که هم شامل «کتاب» باشد و هم «خانه»، با توجه به ابعاد بزرگ کتابها در قیاس با جثه ریز موریانهها، تصویری فانتزی و دوستداشتنی پدید آورده و چه خوب که اینبار طراح صحنه و کارگردان نسبت به اجراهای پیشین نمایش در تالار هنر، عناوین کتابها را از انگلیسی به فارسی تغییر دادهاند. حالا تماشاگران نمایش دلیل علاقه مضاعف شخصیتها را به خوردنِ کتابهای آشپزی بهتر درک میکنند. البته در استفاده از عناصر صحنه، بهتر بود کارگردان از تور بزرگ عنکبوت استفاده بهتر و بیشتری میکرد تا فقط جنبه نمایشی و تاکید بر شیوه شکار عنکبوت نداشته باشد.
طراحی لباس نمایش توسط فرزانه عاقلی به درستی انجام شده تا مخاطب ضمن شناختن هر شخصیت بر اساس مدل و رنگبندی لباس، از سلیقه و زیباییشناسی طراح کار لذت ببرد. بازی بازیگران از امتیازهای ویژه نمایش است.کیفیت بازیها در بیان و میمیک و اجرای حرکات فیزیکال و موزیکال، بینقص و بامزهاند و گاهی تماشاگر خاص نمایش را به خنده میاندازند. حتی نادیا فداکار در نقش «مانلی» (دخترِ کتاب قصه)،که در بیشترین زمان نمایش حضوری منفعل و تزیینی دارد، وقتی از قاب کتاب خارج میشود و به جمع موریانهها راه مییابد، حضوری شیرین و تحسینبرانگیز روی صحنه دارد. با اینحال بیشترین بارِ خنداندنِ تماشاگران را، شوخیها و طنزهای کلامی به دوش میکشند و حجم شوخیهای فیزیکی و موقعیتهای کمدی نمایش کم است. بیشترِ موقعیتهای رفتاری طنزی که در نمایش شکل میگیرد، مبتنی بر زمینخوردن یا دویدنِ شخصیتها به دنبال یکدیگر است؛ یک امر ساده و بدیهی و پرکاربرد که اغلب اوقات موجب خنده بچهها میشود.
نقد دیگری که میتوان بر نمایش «کتابخورها» داشت، تلفظ نادرست برخی لغات است که متاسفانه از سالها پیش شاید با هدف خنداندن بچهها در تئاتر کودک و نوجوان ما باب شده، ولی اکنون دیگر برای مخاطب نمایشهای کودک و نوجوان مناسب نیست. تلفظ نادرست واژههایی که امروزه کمتر بچهای در بیان آنها مشکل دارد، بیانگر این نکته است که انگار کارگردان نمایش، هوش بچههای زمانه معاصر را دستکم گرفته! برای مثال، شخصیتهای نمایش «کتابخورها»،کلمه «عنکبوت» را «عنبکوت» تلفظ میکنند! یا «میسوخه» را به جای «میسوزه» به کار میبرند، و همینطور «موجود سُمی» به جای «سَمّی» و «متخصات» به جای «مختصات». شاید در وهله اول چنین تلفظهایی به خاطر بیان غلط واژهها،کودک را به خنده بیندازد اما بیشتر از کمیکبودن ماجرا، شخصیتها را نزد او خنگ و نادان جلوه میدهد.
با تمام این تفاسیر، نمایش «کتابخورها» از ارزشهای هنری و محتوایی فراوانی برخوردار است که نباید و نمیتوان به سادگی از آنها گذشت. اسماعیل رحیمیسروش با روایت قصهای جذاب و فانتزی برای کودکان و نوجوانان، آنها را به سفری هیجانانگیز و پرماجرا در دنیای کتابها بُرده و جهانی خلق کرده که بعید است تماشاگران به زودی آن را از یاد ببرند.
احمدرضا حجارزاده
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است