به گزارش خبرنگار تئاترصبا، نمایش «خاک سفید» به نویسندگی «محمود احدینیا» و کارگردانی «محمدرضا هلال زاده» و به تهیهی مشترک «پوریا رستمی» و «احسان امیری» که از ۳ تیرماه در تماشاخانه «هیلاج» به روی صحنه رفته است؛ نمایشی که تلاش میکند زندگی و زیست افراد بزهکار جامعه را زیر ذرهبین ببرد و بدون موضعگیری تنها بازتابدهنده باشد و نه قضاوتکننده.
ما در «خاک سفید» با روایتی خطی طرف هستیم؛ درامی کاراکترمحور که در پی ریزی و ساخت کاراکتر بسیار موفق عمل کرده است و ما با شخصیتهایی پرداخت شده طرف هستیم و این جزوه نکات مهم و مثبت این نمایش است؛پس از کاراکتر در درام «خاک سفید» موضوع پیرنگ است که آنطور که باید باشد، نیست و این رابطه غیر واضح علت و معلول در نمایش مدام حس میشود؛ پس از آن ما نمیدانیم کاراکتر محوری داستان دقیقا چه کسی است و نظم جهان قصه توسط چه کسی بهم خورده است (برهم زدن نظم جهان قصه یکی از ویژگیهای شخصیت اصلی در درام است) و این نظم از کی و چگونه بنا شده است؟ و همهی اینها مجهولات ذهن مخاطب است که اگر این موارد به درستی پرداخت شده بود ما با روایت قویتری طرف بودیم.
اما در کارگردانی، چیزی که بینهایت لایق اشاره و توجه است، پرهیز از خودنمایی در کارگردانی در خلق و ارائه میزانسن است. به عبارتی دیگر، میزانسنها کارگردان فرموده نیست و این بسیار مهم و موثر در حفظ گیرایی و درام این نمایش است؛ کارگردانی همانقدریست که باید باشد و نه بیشتر و نه کمتر. زیبایی فدای روایت نشده است و از این آسیب و خطای پرتکرار نمایشهای حال حاضر در صحنه مصون مانده است.
در بحث بازیگری «خاک سفید» در میان نمایشهای موجود روی صحنه ، کاملا بیهمتاست و بازیهای درجه یک و کار شده بار تمام نواقص موجود نمایش را یک تنه به دوش میکشد؛ تمامی بازیگران حاضر در صحنه چه در قالب یک صحنه و چه در قالب تمام اجرا آگاهاند که چه میکنند و همین است که «خاک سفید» را از دیگر نمایشهای حاضر بر صحنه تمایز میبخشد.
اینگونه روایات چه از بعد نوشتن و کارگردانی و بهویژه از بعد بازیگری بسیار سخت و دشوار است؛زیرا ما با اثری طرف کاراکتر هایی طرف هستیم که از دو جهت در خلق نقش مارا محدود میکنند؛اول اینکه منحصر به فرد بودن در اینقبیل نقشها بسیار سخت است زیرا نمونههای خوب و موفق بسیار در سینما و تئاتر رؤیت شده است و دوم اینکه تحقیق میدانی بیش از حد نیز ممکن است خطر ساز و مشکلآفرین باشد و اغلب اوقات نمیشود بیش از حد به این دهک جامعه نزدیک شد.
در این نمایش نور و طراحی صحنه نیز در حد و اندازهی خود بسیار موثر و مفید هستند و طراحی صحنه، با فضاسازی درست از لحاظ فیزیکی به مخاطب ناآشنا کمک میکند تا بهتر نوع اقامتگاه این دسته از اقشار جامعه را بشناسد و درک کند.
مضمون «خاک سفید» ریشهی روانشناسانه دارد و به نوعی از عقدهی سرکوبشده در کودکی حرف میزند که اگر در نوجوانی میسر نشود، این عقده میتواند به لیبیدو (نه به معنای فرویدی) تبدیل شود. این سرخوردگی مانند بمب ساعتی عمل خواهد کرد و سرانجام گریبان اطرافیان و یا انحصارا فرد سرکوبگر را در جایی و زمانی توسط شخص سرکوب شده، میگیرد.
در کل دیدن «خاک سفید» خالی از لطف نیست و چه بسا بسیار آموزنده است؛ زیرا کارگردان، در پی انتقال مفاهیم ارزشمندی است و میکوشد که زیست اقشار ضعیف جامعه را از لحاظ زیستی و فرهنگی به تصویر بکشد. این نمایش سعی کرده است تا کمی از تئاتر روشنفکرانه فاصله بگیرد و به سمت یک تئاتر مستند حرکت و حرفهای بزرگ را در قامت آدمهای کوچک از حیث فرهنگ و سواد و موقعیت بیان کند.
علی حیدری
There are no comments yet