در سریال داریوش سؤال اصلی این است که داریوش دنبال چه چیزی میگردد و به چه هدفی به ایران برگشته او که از عالم و آدم فراری است چرا در همان ترکیه نماند؟
در دومین قسمت از سریال داریوش ساخته هادی حجازیفر، پس از قسمت اول که معرفی شخصیتها و پیشینه آنها بود در این قسمت داریوش به سراغ بهرام میرود البته خودش پا جلو نمیگذارد و برادرش کاظم را برای این کار میفرستد و او که انسانی ترسو است، همهچیز را لو میدهد. از آنطرف وحید (مهرداد صدیقیان) همسایه روبروی که عاشق لیلا (ژیلا شاهی) دختر داریوش، موادفروش است و این موضوع کار را کمی سخت میکند چراکه شوهر قبلی لیلا هم کارش توزیع مواد مخدر بوده و داریوش از این موضوع ناراحت است به همین دلیل به سراغ وحید میرود تا او را قانع کند بیخیال دخترش شود.
در این قسمت، البته همچنان معلوم نیست داریوش چهکاره است و چرا از بهرام فرار میکند و این موضوعی است که در قسمتهای بعد شاهد آن هستیم.
بازی اکثر بازیگران مخصوصاً عباس جمشیدیفر در نقش کاظم -که انسان بی دلوجرئتی است- بهخوبی ازکاردرآمده و او توانسته آن حس ترس و از طرفی صداقتی را که با برادرش دارد (و هر بار که او را میبینیم قطعاً باید منتظر یک خرابکاری جدید از سمتش باشیم) باورپذیر جلوه دهد.
درمجموع روایت داستان در عین سادگی جالب و دوستداشتنی است و توالی آن برای بیننده جذاب است؛ مثلاً در سکانسی داریوش به سراغ وحید میرود و او را از دخترش دور میکند ولی در سکانسی دیگر داریوش که از دست اقوام سیروس فرار کرده پشت پنجره خانه وحید ظاهر میگردد. این حرکات کمیک و طنزگونه کوچک در جذابتر شدن اثر بیتأثیر نیست و ما میتوانیم این موضوع را در سکانسهای مختلف ببینیم. درواقع حجازی فر توانسته این نوشابه گازدار جرم و جنایت را به کمک قندهایی که از کمدی وام گرفته است، شیرین کند مثلاً دزدیدن نوشابه و زیتونپرورده از مغازه جگرکی -که خیلی ساده نشان میدهد اینها ذاتشان خراب است و اصلاحپذیر نیستند- لبخند کوچکی بر لبان بیننده مینشاند.
تنها ایرادی که میتوان به این قسمت گرفت نبود پافشاری در وحید بر دوست داشتن لیلا است که با یک تشر کوچک جا میزند، اگر واقعاً دوستش دارد چرا میدان را خالی میکند؟
مهدی صالحی
یک نظر