محمدرضا مقدسیان مشاور کارگردان نمایش «نبرد رستم و سهراب» در گفتوگو با خبرنگار تئاتر صبا، درباره شاخصههای این نمایش صحبت کرد.
او با اشاره به نقش دراماتورژ در نمایش، گفت: دراماتورژ نیروی متخصص پشتیبان صاحب اثر است. هم به نویسنده درراستای تبیین نمایشنامه کمک میکند و هم در مسیر تحلیل نمایشنامه برای فهم درونمایه نمایشنامه و معانی و درونمایه دیالوگها و ارتباط شخصیتها به کارگردان و بازیگرها کمک میکند.
محمدرضا مقدسیان در ادامه افزود: بهتر است هر متن نمایشی با حضور دراماتورژ تحلیل شود. به عبارتی لایههای چند وجهی و عمیق موقعیتها و چگونگی بیان دیالوگها و چگونگی بازی برای بازیگر و تبیین میزانسنها و طراحی صحنه و نور و … برای کارگردان تحلیل میشود. دراماتورژی یعنی هر آنچه باعث کاملتر، دقیقتر و منسجمتر شدن یک اثر شود.
وی در پاسخ به اینکه دراماتورژی از چه زمانی در نمایشهای ایرانی مورد استفاده قرار گرفته است، گفت: دراماتورژی به شکل مدرن آن در ایران ناشناخته است و سیر تحول دراماتورژی طی این سالها در ایران تغییر کرده و مطمئن نیستم عنوانی که این سالها به عنوان دراماتورژی استفاده شده… فقط افرادی بودهاند که به نمایشنامهنویس کمک کردهاند یا در مجموع کارهای تعریف شده برای دراماتورژ فعالیت کردهاند.
این مدرس سینما درباره نقش خود در نمایش «نبرد رستم و سهراب»، گفت: من به شکل رسمی به عنوان مشاور کارگردان در این نمایش فعالیت میکنم اما یکی از کارهایی که تلاش کردم به عنوان مشاور کارگردان انجام دهم در حوزه دراماتورژی است و چون در فارسی معادل دقیق ندارد ما تصمیم گرفتیم به عنوان مشاورکارگردان مطرح کنیم.
مقدسیان در ادامه افزود: شاهنامه فردوسی به عنوان یکی از شاهکارها و ستونهای هویت بخش ما ایرانیها همواره در طول تاریخ مطرح بوده ولی متاسفانه در حد نصب مجسمههای فردوسی یا عکس یادگاری از نسخههای جذاب شاهنامه اکتفا شده و به دلایل مختلف شناخت عمیقی از شاهنامه فردوسی وجود ندارند.
وی در ادامه افزود: در فرهنگهای مختلف پرداختن به عنوان مولفههای فرهنگی مثل شکسپیر یا آثارقدیمی تر و کلاسیک یونان باستان، از مرحله تحصیل کودکان در مدارس تا سیاست گذاری های فرهنگی در حوزه های مختلف همچون آموزش و پرورش، دانشگاهها یا تولید محصولات فرهنگی فعالیت شده و تلاش شده با تکیه بر این ستونهای فرهنگی و ادبی، انسجام و هویت ملی شان را ارتقاء دهند در واقع از ذره ذره پتانسیل میراث گرانبها شان استفاده کردند ولی ما در ایران طی سالهای متمادی که محدود به چهار دهه اخیر هم نیست به جای شناخت دقیق آثار ادبیمان به شکل عمومی بیشتر از عنوانها و اسامی برای کسب اعتبار استفاده کردیم وپرداختن به این موضوعها در حد واژهها و هشتگها محدود شد.
وی با تاکید بر اینکه شاهنامه فردوسی اثر عمیق و ماندگاری است، گفت: دلیل ماندگاری شاهنامه فردوسی وجود مجموع آموزهها در لایه زیرین آن و فراتر از بحث ادبیاتی، در لایه های درونی تر است که به مباحث اخلاقی، اجتماعی، تاریخی و هم اهمیت حفظ و انسجام هویت ملی- ایرانی پرداخته شده است.
وی ادامه داد: ما در ادبیات برای نشان دادن پاکی و سلامت اخلاق یک نفر از سیاوش یاد میکنیم، برای بیان مرزبانی که تا پای جان ایستادگی می کند از آرش کمانگیر یاد میکنیم، برای مبارزه با ظلم و ستم از کاوه آهنگر یاد میکنیم ولی در عرصه هنر سینما و نمایش بیشتر اقتباس از آثار غیر ایرانی است و گویی اقتباس از آثار خارجی همچون شکسپیر کار مهمتری است… ولی ما به عنوان یک ایرانی باید به هویت ایرانیمان بپردازیم و البته این به معنای نپرداختن به آثار شاخص بین المللی نیست و همه آثار همچون شکسپیر، شاهنامه و حتی خیام برای همه انسانها به نگارش درآمده اما اگر به صورت انتخابی به سراغ آثار غیرایرانی برویم، هویت خود را پیدا نخواهیم کرد.
این نویسنده سینما وتئاتر افزود: یکی از وظایف فرهنگ و هنر، خاصه هنر نمایش و تئاتر پرداختن به مولفههای هویتساز است و از این طریق است که افراد با هویت ایرانی خود و تاریخ ادبیات کشور آشنا می شوند و این شناخت در حوزه فرهنگ و ادبیات باعث شکل گیری حس افتخارمی شود و اگر این اتفاق نیفتد و هویت افراد از طریق مولفه های ایرانی شکل نگیرد (چون عطش هویت فرهنگی در افراد وجود دارد)، این نیاز از طریق مولفههای هویتساز غیر ایرانی برطرف می شود و بخش زیادی از تئاتر ایران تحت تاثیراین آسیب قرار گرفته و درصد متن های اقتباس شده از آثار شاخص کلاسیک و مدرن معاصر ایران خیلی کمتر از اقتباس نمایشنامههای خارجی بوده و این تعادل برقرار نشده است.
محمدرضا مقدسیان با بیان اینکه امروزه نیازبه اتحاد و انسجام ملی در کشور وجود دارد تاکید کرد: ضرورت سراغ گرفتن از شاهنامه به عنوان نماد حفظ زبان فارسی اهمیت زیادی دارد و در همین راستا اهمیت نمایش نبرد رستم و سهراب با تکیه بر شناخت نفس امروز جامعه ایرانی و شناسایی نیازجامعه ایرانی که باعث اتحاد و انسجام ملی میشود، بیشتر نمایان می.شود و موجب میشود بیش از گذشته نیاز به افتخارهویت ملی و ایرانی خود را درک کند. نکته مهمی که در ویژگی آثار جهانشمولی همچون شاهنامه، بوستان و گلستان، منطق الطیر و آثاررودکی و باباطاهر و خیام و… وجود دارد این است که این آثار از ویژگیها و موقعیتهای دراماتیک انسانی صحبت میکنند که در همه اعصار مختلف کارکرد دارند. بهشرطی که ما توانایی خوانش دقیق این آثار را داشته باشیم و ضمن وفاداری به این آثار، تلاش کنیم که فهم امروزی از این آثار را داشته باشیم چون اگر نتوانیم شاهنامه را به زبان مخاطب امروز مطرح کنیم، ممکن است مخاطب نتواند با شاهنامه ارتباط برقرار کند.
داستان رستم و سهراب یکی از مشهورترین داستانهای شاهنامه است و یکی از مهمترین تمهای این داستان که امروز بسیار اهمیت دارد، مسئله انتخاب و مسئولیت است. یعنی من در دوراهی انتخاب، چه تصمیمی بگیرم و بعد همه معایب و محاسن مسئولیت تصمیم خود را بپذیرم.
او اظهار داشت: ما به خاطر کمکاریهای خودمان به عنوان شهروند از هویت ایرانی خودمان هر روز بیشتر دور شدیم. در ادامه از آنجایی که دانش نمایشنامهنویسی عمیقی نداشتیم که بتوانیم آثار منظوم خود را که به شکل شعر بوده یا آثار منثور خودمان را که به شکل مکتوب بوده تبدیل به نمایشنامه کنیم، از آثار غربی استفاده کردیم چون آثار غربی به صورت نمایشنامه وجود داشتند. این پروسه جدا ازسخت و طولانی بودن، نیاز به دانش دارد و چون نسبت به متون ادبی خود اهمیت نمیدهیم به سمت استفاده از متن خارجی میرویم. در حالی که برای نمایشی کردن داستانهای شاهنامه، آشنایی ابتدایی با مفاهیم داستان کافی نیست، بلکه یک نمایشنامه نویس باید شاهنامه را بشناسد وعلاوه بر خوانش شعر و داستان، قابلیت تحلیل آن را داشته باشد و توان تبدیل تحلیل به متن نمایشنامه را دارا باشد. این فرآیند بسیار دشوار است و به همین علت در هنر نمایش ایران خیلی کم به شاهنامه و دیگر متون فاخر ایرانی پرداخته شده است،چون به دانش و انگیزه زیادی نیاز دارد.
درماتورژ نمایش «نبرد رستم و سهراب» در پاسخ به این که چرا رویکرد غالب، بهرهگیری از متون نمایشنامهنویسان جهان است، ادامه داد: انگیزه کافی برای تبدیل آثار ایرانی به نمایش وجود ندارد و از آنجا که گمان میکنیم جنس ایرانی دست دوم است و توان و تخصص لازم برای تبدیل آثار داخلی به نمایشنامه را نداریم، سعی می کنیم از محصولات آماده همچون آثار شکسپیر و بکت و چخوف استفاده کنیم. البته اشکالی ندارد چون این آثار برجسته، نماد گفتوگوی جهانی است ولی تاکید ما بر این است که فقط از آثار خارجی استفاده نکنیم.
مقدسیان در مورد اهمیت نمایش نبرد رستم و سهراب تاکید کرد: شاهنامه چند ویژگی دارد و تلاش شده این مسیر سخت و دشوار را با همه محاسن و معایبش طی کنیم. ما سعی کردیم که دینمان را به این این اثر ادا کنیم، گرچه دیکته نانوشته غلط ندارد. نکته دیگر این که تلاش کردیم تا خوانشی مدرن از این اثر داشته باشیم و مخاطب ایرانی قرن بیست و یکم داستان را بفهمد و برای دستیابی به این مهم از پژوهشگرها و مشاوران بسیاری در حوزه ادبیات و همچنین از کتابها و مقالههای تحقیقی درباره شاهنامه و داستان رستم و سهراب بهره بردیم.
وی تاکید کرد: فرآیند نوشتن نمایشنامه نبرد رستم بیش از یک سال به طول انجامید و من از مرحله بازنویسی به گروه اضافه شدم. نمایشنامه نوشته شده بود و برای اجرای نهایی نیاز به بازنگری ساختاری و نگارشی داشتیم. یکی از حلقههای مفقوده در تئاتر این است که کارگردان، بازیگر و نمایشنامه نویس گمان میکنند همه چیز را میدانند و یکی عواملی که موجب شد تا من به کار در این نمایش علاقمند شوم، وجود نداشتن این حس در همه افراد یک دل این گروه بود. نظرات موافق و مخالف شنیده میشد و در نهایت به این نتیجه میرسیدیم که تلاش کنیم تا کارگردان، بازیگر و نویسنده با قدرت کار خود را انجام دهند. در دنیا برای اینکه این مجموعه به صورت منسجمتر پیش برود، حرفه دراماتورژی وجود دارد.
وی درباره اینکه دراماتورژ در گذشته هم در آثار متعددی وجود داشته و تفاوت این سمت در این نمایش در چیست، تاکید کرد: البته این عنوان قبلا که وجود داشته ولی تعاریف متعددی در ایران وجود دارد و برخی دراماتورژ را به دستیار یا مشاور نمایشنامه نویس یا خود نمایشنامه نویس تقلیل میدهند در حالی که دراماتورژ حامی نویسنده، کارگردان و بازیگر است و به دنبال دیده شدن و کسب اسم و رسم هم نیست و تنها هدفش کمک به همه این شاخهها خصوصا کارگردان و بازیگر است تا متن موجود، به بهترین وجه اجرا شود. در واقع دراماتورژ حامی پروژه نمایشی است برای اینکه نمایش بهتری به روی صحنه برود.
وی در خصوص انگیزه گروه از پرداختن به این نمایش گفت: ما نمیخواستیم این میراث پایمال شود و دیگران خارج این مرز این میراث گرانبهای ما را به نام سرزمین خود بزنند و برای آثار ملیمان قدمی برداریم به صورت یک اثر بزرگ و با شکوه و بیادماندنی به آنها بپردازیم تا شان آنها حفظ شود و وقتی یک ایرانی با این آثار روبه رو میشود، احساس غرور کند.
وی در پاسخ به اینکه در این نمایش تا چه اندازه به هدفتان دست یافتید؟ تاکید کرد: یکی از انگیزههای من به عنوان مشاور کارگردان با حسین پارسایی شیوه حرکتی این کارگردان است. من با رصد کارهای آقای پارسایی به این نتیجه رسیدم که ایشان هرگز به دنبال تکرار خود نیست و در کارهایش همواره به دنبال قدمی رو به جلوست و این انگیزه مهمی برای من بود و حس کردم حضور من در کنار باشکوه، بزرگ و فاخر بودن، در حوزه متن و ظرافتهای بازیگری و کارگردانی میتواند قدمی رو به جلو داشته باشد.البته که سعهصدر و بلند نظری آقای پارسایی کارگردان و همراهی، صبر و انعطافپذیری و دانش متین ایزدی نویسنده متن این نمایش، در اجرایی شدن این هدف نقش کلیدی داشت.
وی افزود: همه تلاش ما در این نمایش این بود که این داستان را به بهترین وجه روایت کنیم و حتی رگههای روانکاوانه و روانشناختی را در آن برجسته کنیم، به همین علت از نتیجه کار راضی هستم اما به عنوان منتقد سینما و تئاتر، حق دوست داشتن یا دوست نداشتن اثر را برای مخاطب قائل هستم. من اعتقاد دارم دیکته نانوشته غلط ندارد. اینکه ما مسئولانه تلاش کنیم که کار را به بهترین شکل روی صحنه ببریم وظیفه ماست و مخاطبین هم باید نکات مثبت ومنفی آن را بیان کنند تا قدمهای بعدی محکمتر برداشته شود.
مقدسیان درپاسخ به اینکه کار دیگری در حال اجرا دارید گفت: من پیش از این در نمایش «و تو هم برنگشتی» به عنوان مشاور و دراماتورژ همکاری داشتم و در خلال آن و در بهمن ماه ۱۴۰۲ همکاری با نمایش رستم و سهراب را آغاز کردم و هم اکنون نیزچند کار در حوزه نمایش، تلوزیون و سینما برای آثار تالیفی وطنی پیشنهاد شده است که این مفهوم در سینما و سریال سازی به تحلیل متن و بازیگردانی و مشاوره کارگردان معطوف میشود و از مرحله نگارش تا مرحله ساخت و تلاش میکنیم آثار عمیقتر و چندبخشی شود چون وقتی ما با انسان طرف هستیم، باید سراغ علوم انسانی برویم و نمیتوان صرفا به دانش هنری تئاتر اکتفا کرد.
این منتقد سینما و تئاتر در ادامه افزود: یکی از کارهای دراماتورژ کمک به نمایشنامهنویس برای نگارش بهتر نمایشنامه است. او برای دستیابی به این هدف، باید تحلیل درست و عمیق تری از کل داستان و از همه مولفههای داستان همچون شخصیتها و موقعیتها داشته باشد تا شاید آنچه در ناخودآگاه نویسنده است ولی به طور کامل به آن دسترسی ندارد واضحتر ببیند، بهره کاملتری از آن ببرد و متن باید برای گروه کارگردانی، بازیگران و گروه طراح هنری تحلیل شود.
محمدرضا مقدسیان افزود: دراماتورژ با بهره گرفتن از علوم بین رشتهای به نویسنده، کارگردان و طراح هنری جهت به تصویری شدن آن نمایش کمک میکند ولی یکی از ویژگیهای دراماتورژ این است که باید توان و تخصص علوم بین رشتهای را داشته باشد یا از مجموع مطالعات متخصصین علوم بین رشتهای کمک بگیرد و متن را به زبان نمایش ترجمه و به گروه منتقل کند.
وی ادامه داد: ما در نمایش نبرد رستم و سهراب همین کار را انجام دادیم و از آنجا که شاهنامه یکی از آثار شاخصی است که میتواند از جمیع جهات مورد توجه قرار گیرد، تلاش کردیم از مجموع علوم انسانی تا جایی که ممکن است به آن بپردازم و فقط به هنر نمایش اکتفا نکردیم.
مقدسیان تصریح کرد: از آنجا که بخش زیادی از آثار فاخر ایرانی در قالب نمایشنامه نوشته نشده خیلی از افراد به سراغ نمایشنامههای آماده فرنگی میروند چون این آثار بیشتر در قالب نمایشنامه است ولی آثار فاخر ایرانی بیشتر در قالب شعر و نثر است و برای تبدیل آنها به نمایشنامه باید به دانش عمیق نمایشنامهنویسی دست پیدا کنیم، بنابراین هم به دانش نمایشنامه.نویسی نیاز داریم و دانش رشتههای علوم انسانی و فلسفی که به کمک دراماتورژ میآیند، نیاز داریم و در این مرحله با شناخت عمیق آثار فاخر ادبی خودمان آنها را تبدیل به نمایشنامههای خوبی کنیم که توسط گروه.های مختلف اجرا شود.
وی در پاسخ به اینکه پرداختن به داستانهای شاهنامه چقدر موجب جذب مخاطب عام به صحنه تئاتر میشود، تصریح کرد: ما اگر به مولفههای هویتساز ایرانی توجه نکنیم و مجموعهای از آثار تاریخی، فرهنگی، اخلاقی، فلسفی و اجتماعی بیتوجهی کنیم، در نهایت جامعه ایرانی چون به مولفههای هویتساز نیاز دارد، دستش را به سوی خارج از مرزها دراز میکند و همانطور که کسانی که در زمینههای هنری کار میکند معمولا تمنای بیشتری دارند به سراغ متون و آثارجهانی میروند و اشکالی هم در این رابطه وجود ندارد، چون بیشتر این آثار به مباحث مرتبط با انسان می پردازد که تقریبا دغدغههای انسانی در همه جای جهان مشترک است. اما آسیبی که وجود دارد آن است که چون این افراد هویت خود را از مولفههای غیرایرانی کسب میکنند نمایشی هم روی صحنه میرود اقتباسی از آثار غیرایرانی است و طیف محدودی از مخاطبین ایرانی با این آثار ارتباط برقرار می کنند چون مخاطب ایرانی امتزاج حسی بیشتری با آثار فاخر ایرانی همچون شاهنامه دارد پس ما اگر بتوانیم نمایشنامه هایی منطبق بر هویت و تاریخ ایرانی باتکیه بر دانش و پژوهش تهیه کنیم احتمالا تئاتر مخاطبین گسترده تری پیدا خواهد کرد.
وی تاکید کرد: در سه شب نمایش نبرد رستم و سهراب، حدود هزار ده نفر از اقشار مختلف که سالها تئاتر نرفته بودند تا نسل فعلی به تماشای داستانی نشستند که از پایان داستان خبر داشتند و می دانستند که در نهایت سهراب به دست رستم کشته می شود اما ما در این نمایش تلاش کردیم به رگه های تاریخی، جامعه شناختی و روانشناختی ماجرا پرداختیم.
مقدسیان در ادامه افزود: ما باید جریانی را ایجاد کنیم که به نگارش نمایشنامه بر اساس آثار فاخر ادبی بپردازد گرچه افرادی همچون استاد بهرام بیضایی در گذشته در این زمینه بسیار موفق عمل کرده اند اما این جریان یا متوقف شده و ادامه پیدا نکرده یا به خوبی به اهالی هنر نمایش معرفی نشده است و همواره حتی نمایشنامههایی که از آثار فاخر ادبی اقتباس شده هم با تنبلی گروههای نمایشی رو به رو می شود.
وی یکی از دلایل تنبلی گروه های نمایشی برای اقتباس از آثار فاخر ادبی را ترس دانست و ادامه داد: ترس به دلیل فقدان یک دراماتورژ موفق اتفاق میافتد چون دراماتورژ با تخصص و دانش خود ترس گروه های نمایشی از چند وجهی و چند لایهای بودن این متون را برطرف می کند و این متون ادبی فاخر را با رعایت همه موارد نمایشنامه نویسی و وفاداری به محتوای عمیق این آثار به زبان معاصرامروز بیان میکند و مسیری را فراهم می کند که جریان تولید آثار مرتبط با هویت ایرانی و تئاتر ملی تسهیل شود. پس دراماتورژ حلقه مفقوده این جریان است که می تواند موجب رونق این جریان شود و دست اهالی فرهنگ و هنرحوزه نمایشنامه در دست آثار فاخر ایرانی بگذارد تا بتوانند فهم عمیقتری از آنها داشته باشند و همزمان به آنها ایدههایی بدهد که این آثار را به شکل شایسته ای در نمایش ها اجرا کنند.
وی در پایان تاکید کرد: این نمایش نقطهعطفی در شکل گیری تئاتر منطبق با هویت ملی و ایرانی است که برای تکرار اقتباس ما از آثار ادبی فاخرمان باید بیش از پیش تلاش کنیم همان طور که در دهه ۶۰ میلادی در کشور های آمریکایی رشته ای به عنوان دراماتورژی با تعریف جدید برای تسهیل ساخت و فهم آثار نمایشی و اجرا بهتر آنها روی صحنه تاسیس کردند ما نیز باید این نیروها را تربیت کرده و این فرهنگ را ایجاد کنیم و از متخصصی علوم میان رشته ای کمک بگیریم تا در نهایت همه در کشوراز چنین نمایشهایی احساس خوبی داشته باشیم تا میراث ادبی ونمایشی ما نسل به نسل منتقل شود.
مهدیه مالکی
عکاس: فتاح ذینوری
There are no comments yet