فرزانه محمدحسین در گفتوگو با خبرنگار تئاتر صبا، درباره نمایشنامه «چخفته» که بهقلم او به تازگی روانه بازار کتاب شده، گفت: طبیعتا کتاب در مقایسه با اجرا ماندگارتر است. علاوهبراین زمانی که کتابی را میخوانید با تامل و تعمق بیشتری به آن فکر میکنید. تکتک دیالوگهای «چخفته» عمق و معنا دارند و حیف بود که ثبت و منتشر نشود. این اثر حاصل ۲ سال مطالعه، تحقیق، تجربه، سفر و بارها و بارها بازنویسی و ویرایش است.
او ادامه داد: شکلگیری نمایش برمیگردد به دعوت اشکان پیردلزنده کارگردان از من برای پیوستن به گروه کوچکی که قرار بود نمایش «پزشک نازنین» را در افتتاحیه شعبه جدید یک موسسه آموزشی اجرا کنند. پس از چند جلسه تمرین، کارگردان پیشنهاد داد «پیرمرد سورچی» داستانی از چخوف در کار اضافه و پررنگ شود و دیالوگ راوی هم تغییر کند من که تجربه نویسندگی داشتم تغییرات را نوشتم. متن برای استاد محمد چرمشیر ارسال شد و ایشان گفته بودند؛ «ایدهای خوب ولی تکراری است، پزشک نازنین را کنار بگذار و به خود چخوف رجوع کن. به نویسندهات بگو لبریز شود و همه آنچه چخوف نوشته را در هم بریزد و بنویسد.»
این نویسنده افزود: وقتی کارگردان، این جملات را برایم بازگو کرد، شروع به بازخوانی برخی آثار چخوف و یادداشتبرداری کردم. چون نور راهنمایی معلمم از فاصله دور، همچون نور ماه بر شیارهای مغزم تابیده و جنون نوشتن در وجودم بیدار شده بود. دی ماه ۱۴۰۰متن اولیه را آماده کردم که استاد نیز آن را پسندیدند. پس از آن بارها متن را ویرایش و حتی صحنه مهم ماهیگیری را به کار اضافه کردم.
فرزانه محمدحسین بیان کرد: تصمیم برای تغییر متن اجرا از «پزشک نازنین» به کار جدید، باعث شد فرصتم برای نوشتن، اندک باشد. شیوه برخوردم با اجبار زمانی، شب بیداری و نوشتن در منزل بود. در واقع در عرض یکی دو هفته یک متن اولیه طراحی کرده بودم که در مسیر تمرینها، تغییرات مورد نظرم را روی آن پیاده میکردم. در هر تمرین، متن را برای بازیگران میبردم تا اتود بزنند و براساس تجربهای که بهدست میآمد و فکر و مطالعه بیشتر، متن را بازنویسی میکردم. ایدهپردازی و دیالوگنویسی همزمان با تمرین، کار آسانی نبود. این را هم بگویم که تلاش کردم به چخوف نزدیک شوم هرچند نزدیک شدن به ساحت بزرگان کار آسانی نیست و کسب اجازه میخواهد. این موضوع یک علت مهم سفرم به مسکو بود.
او اظهار کرد: متاسفانه فضای تئاتر امروز ما جولانگاهی شده تا برخی که سودای شهرت و پول دارند، به همه چیز نگاه ابزاری داشته باشند، حتی اندیشه و زندگی بزرگان هم از چپاول و راهزنی هنری در امان نیست. گاهی هم شاید نیت سوئی در میان نباشد ولی افراد، حاضر به پرداخت هزینه برای یک نتیجه بزرگ نیستند یا اصلا جهانبینیشان جور دیگر است درکل به نظر من، ساخت فیلم، تئاتر و حتی نوشتن درباره بزرگان، کار خطرناکی است و باید با احتیاط انجام شود. نمیشود بی اجازه به قلمروی هنری یا ادبی یک شخصیت مهم نزدیک شد. میدانم داشتن چنین افکاری، برای آدمهایی که همه چیز را مادی و ابزاری میبینند شبیه فکاهی است اما حداقل نتیجه چنین نگرشی این است که در آرامگاه نوودویچی من با جایگاهم در مقابل یک نویسنده بزرگ مواجه شدم و هیچوقت با غرور روی صحنه نرفتم.
فرزانه محمدحسین درباره انتخاب نام این اثر گفت: متن «پزشک نازنین» قرار بود با نام انتخابی کارگردان یعنی «چخوفناک» اجرا شود. اما در مسیر نگارش نمایشنامه جدید متوجه شدم قبلا نمایشی با این نام اجرا شده است. پس با استفاده از نام مستعار چخوف و به دلیل اهمیت کابوسهای پیدرپی شخصیت اصلی داستان، نام «چخوفته» را ساختم. بعد هم رضا کهنمویی لوگوتایپ نمایش را طراحی کرده و آن را به صورت «چخفته» نوشت.
او با بیان اینکه عاشق خلق ناکجاآباد و به نوعی اثر انگشتش در نوشتن است، افزود: چخوف از جزیره ساخالین که تبعیدگاه زندانیان بوده گزارشی واقعی تهیه کرده من از نام این جزیره استفاده کرده و آن را به شکل محبوبم یعنی ناکجاآباد، وارد داستان کردم و نتیجهاش را دوست دارم چون در نهایت نمیدانیم ساخالین یک جغرافیاست یا یک ذهن. به نظرم حروف ساخالین آوای معناداری دارد که نشاندهنده یک وضعیت هم هست، قطاری هم برای ساخالین ساختم که دور خودش میچرخد و آدمهای داستان با آنکه میدانند جایی نمیرود سوارش میشوند. اینها همه از نوع نگاهم به زندگی و طنز شخصیام میآید. همیشه داستانهای چند لایه مینوشتم به همین خاطر تصمیم گرفتم تا برداشت از آثار چخوف هم با تم روانکاوانه باشد.
حالا این متن، رازها و لایههایی دارد که فقط خودم از آنها آگاهم و معتقدم اگر بار دیگر بخواهد روی صحنه برود جای کار با زاویه دید متفاوت هم دارد.
این هنرمند افزود: من متن اصلی را چاپ کردم اما اجرا عینا شبیه متنی که نوشتم نبود و خوانندهای که اثر را دیده متوجه تفاوت اجرا با متن خواهد شد. به هرحال روی متن من با زاویه دید کارگردان تمرین و کار شده است و در اجرا ترتیب بعضی صحنهها و حتی طراحی لباس، چهره و دکور بر مبنای نظر کارگردان بود.
محمدحسین درباره فعالیتهای جدید خود مطرح کرد: به تازگی نمایشنامهای نوشتم که مسیر نگارش و ویرایش آن از خرداد تا آذر ۱۴۰۲ به طول انجامید. این روزها کمی محتاط شدهام پس برادرم که از نخبگان علمی کشور و مشاور خوبی در نوشتن است و استاد محمد چرمشیر تنها عزیزانی هستند که متن جدید را خواندهاند. این نمایشنامه حول زندگی یک حاکم خودشیفته به نام «صمصامشاه» میچرخد که با خودبزرگبینی و اشتباهات پیدرپی، سرمایهها و آدمهای مهمی را از دست میدهد، داستانش در یک ناکجاآباد اتفاق میافتد و بیش از «چخفته» اجتماعی، کمدی و حاصل دغدغههای من در روزهای نگارش آن است. بهنظرم کارگردانیاش آسان نخواهد بود، میخواهم هنرمندی خلاق که جنس طنزمان هماهنگ باشد، آن را روی صحنه ببرد. تا زمانیکه شرایط اجرایش فراهم شود نگارش نمایشنامه تازهام که تم روانکاوانه دارد را پیش میبرم.
There are no comments yet