به گزارش صبا، سارا حاتمی بازیگر فیلم آبی روشن نیز برای ایفای نقش خود در این فیلم، نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر زن از چهل و دومین جشنواره فیلم فجر شد. او فعالیتش را با بازی در مجموعهٔ زخم کاری (۱۴۰۰) آغاز کرد و سال بعد برای فیلم کت چرمی برندهٔ سیمرغ بهترین بازیگر نقش مکمل زن جشنواره چهل و یکم شد.
بابک خواجه پاشا و سارا حاتمی در میزگردی درباره فیلم اکران شده «آبی روشن» حضور یافتند و درباره این فیلم گفتگو کردند که در ادامه، گفتوگوی ماهنامه صبا با سارا حاتمی میخوانید.
***خانم حاتمی، در «آبی روشن» نقشی را بازی میکنید که در تجربه زیسته با آنها مواجه نبودهاید… برای رسیدن به آن نقش چقدر تلاش میکنید؟
حاتمی: من تا الان سعی کردم که هر نقشی را که بوده و محیطی که داشته، تجربه کنم البته نه که آن را زیست کنم اما در زیستشان قرار بگیرم و بدانم که چه حس و حالی دارد و تا جایی هم که میتوانم با زیست خودم تطبیقشان بدهم. قطعا بازی کردن در نقشی که هیچ تجربهای از آن نداشتید دشوار است اما بازیگر باید بتواند همه نقشها را بپذیرد و اتفاقا این چالش خیلی هم جذاب است و به بازیگر کمک میکند تا پختهتر شود و آمادگیاش برای پذیرش نقشهای دیگر بالاتر برود. زمانی که میخواهم نقشی را برای بازی کردن بپذیرم، روی فیلمنامه آن بسیار تمرکز میکنم و بخش عمده انتخاب من برای حضور در یک فیلم، فیلمنامه آن است. چون تفاوتهاست که باعث میشود بتوانم خودم را به چالش بکشانم و کارهای متنوع و متفاوت را دوست داشته باشم.
***حس مادرانه حسی است که تاکنون در زندگی واقعی با آن درگیر نبودهاید، ارتباط گرفتن با این نقش در مقام یک مادر به چه صورت بود و چطور توانستید به این حس نزدیک شوید؟
حاتمی: به صورت کلی من شخصیت والد قویای دارم، یعنی تست شخصیت دادم و یک نمره بالا در این زمینه گرفتم. من نسبت به دوستانم، برادرم و حتی افراد بزرگتراز خودم و حتی مادرم هم احساس مادرانه دارم و در زندگی شخصی تلفن همراهم هرگز خاموش نمیشود و تمام اطرافیانم میدانند که ۴ صبح هم میتوانند زنگ بزنند و من را بیدار کنند و اگه مشکلی دارند کمکشان کنم، حرف بزنند و… چون ترجیح میدهم اول آنها راحت بخوابند و بعد من بخوابم، حتی افراد غریبه هم اگه جلوی راهم قرار بگیرند باز هم من این احساس والد را نسبت به آنها دارم. قطعاً که آن حس مادر به فرزند در چنین شرایطی خیلی چیز عجیبتری است چرا که هنوز کودک به دنیا نیامده اما یک حسی است که در وجود خودت شکل گرفته و اینها باعث میشد که یک بخش از این احساس والد بودن یک قسمتهایی پررنگتر و یک قسمتهایی کم رنگترباشد، اما به دور از ذهن نبود. همان طور که گفتم وقتی فیلمنامه را گرفتم و خواندم، آن را دوست داشتم و تصمیم به همکاری گرفتم. یکی از چالشهایم برای ایفای این نقش هم قطعا اختلاف سنیام با کاراکتری بود که در فیلمنامه نوشته شده بود. در عین حال خود این کاراکتر در زندگی شخصیاش چالشهایی داشت که مواجهه با آنها برای من دشوار بود اما پذیرفتم و تلاش کردم این از این چالشها سربلند بیرون بیایم.
***کدام یک از صحنهها یا سکانسهایی که در «آبیروشن» بازی کردید برای شما چالش برانگیزتر بود و متقابلاً کدام جذابیت بیشتری داشت؟
حاتمی: در واقع از اول تا آخر کار چالش بود، اما سکانس آخر که در اصل من و آقای غفوریان در آن یکسری دیالوگها را میگوییم و یک سری چیزها برملا میشود از چالش برانگیزترین سکانسها بود و واقعا ترسیدم، اصلا نمیدانستم چه کار باید بکنم و جذابترین بخش این کار از نظر شخصی خودم سکانسی بود که در حرم امام رضا(ع) فیلمبرداری شد، چون امام رضا را به دلایل شخصی، با تمام وجود دوست دارم ولی از نظر بصری سکانس آهویی که در آن باران و جنگل بود و بعد به ماشین آقای احمدی میآمدیم برای من جذاب بود.
***در این گفتگو و البته در نشست خبری بعد از اکران فیلم در جشنواره فجر هم به اعتقاد قلبی خود به امام رضا(ع) اشاره کردید و این که زمانی که این نقش به شما پیشنهاد شد و شما این نقش را در فیلمنامه خواندید، حس کردید که انگار برای شما فرستاده شده است. درباره این موضوع برای ما توضیح میدهید؟
حاتمی: راحت بخواهم درباره این موضوع بگویم امام رضا(ع) را بخشی از خانوادهام میبینم و هیچ جایی هم راجع به این موضوع صحبت نکردم چون واقعا علاقه شخصی من به دور از هرگونه تاثیر از جایی است. اینها شعار نیست ومن هیچ وقت به کسی هم نگفتهام که تو باید فلان شخص را دوست داشته باشی چون کاملا علاقه شخصی بود و هست. من واقعا آدم عجولی هستم و همیشه آخر فیلمنامهها را میروم و می خوانم چون دوست دارم آخرش را ببینم که چه میشود. زمانی که آخر فیلمنامه «آبی روشن» را دیدم برای من خیلی موضوع ارزشمندی بود که کار مورد علاقهام را پیش شخصی که واقعا دوستش دارم و ارادتمندش هستم، انجام بدهم یعنی محلی که به نام آن شخص است و این موضوع برای من کافی بود. البته این اثر نکات مثبت دیگری هم داشت و من موضوع فیلمنامه را بسیار دوست داشتم و یک موضوعی هم که آقای خواجه پاشا به آن اشاره کردند این است که در این فیلم ما زندگی عادی و روزمره را میبینیم. یعنی ما فقط اتفاق پشت اتفاق را نمیبینیم و در واقع زندگی حقیقی، قشنگی طبیعت و همه اینها جزو نکات مثبتی بود که به این فیلم علاقمند شدم و «آبی روشن» برخلاف ۹۰ درصد فیلمهایی که الان ساخته میشود، در زندگی روزمره، جریان دارد و این موضوع برای من خیلی قشنگ است چون فکر میکنم باید واقعیت یک سری چیزها را ببینیم و دیگر نگوییم فیلم است، بلکه واقعیت زندگی روزمره ما است. شما در بدترین شرایط زندگی وقتی در آن جاده زیبا قرار بگیری، نگاهت به آن درختها و سرسبزی که میخورد در تمام آن مشکلات و درگیریها هم که باشید، میگویید که اینجا چقدرزیبا است و تمام نکات در فیلمنامه لحاظ شده بود. با وجود تمام آن درگیریها تمام آن مشغلههای فکری ما کاملا زیبایی را میدیدیم و همینطورحس نوجوانی ومادری را حس میکردیم و متقابلا حسی که در یک آدم مذهبی وجود داشت که هم برایش جالب بود و سعی میکرد به رفتار و اخلاق خودش پایبند باشد؛ همه اینها را که میدیدم و متوجه می شدم تمام عواطف در من وجود دارد و کار در واقع به سلیقه من بسیار نزدیک بود.
*** همکاری با گروه برای شما چطور بود؟
حاتمی: در واقع چون قرار بود که کار در شهرستان فیلمبرداری شود من مقداری ترس داشتم و نمیدانستم چطور است و آن شهرستانهایی که در آن فیلم برداری داشتیم را تابهحال در زندگیام نرفته بودم و برخلاف ترسی که اول کار داشتم واقعا یک گروه خیلی خیلی خوب و درجه یک و خوش انرژی در این کار تجربه کردم، واقعا میتوانم بگویم نه کم حاشیه بلکه بیحاشیه و فضای کار پر از آرامش و تسلط بود. البته آقای خواجه پاشا در اصل در خلق این کاراکتر کمک ویژهای به من کردند.
***درباره این فیلم نقدهای بسیاری نوشته شده است، واکنش شما به این نقدها چیست؟
حاتمی: من یک نکته درباره خیلی از نقدهایی که خواندم و اینجا هم اشاره کردید میگویم و آن هم این است که خیلی وقتها اتفاقی را که برای دیگران میافتد، از خود دور میبینیم و به جای آن فرد نظر میدهیم و وقتی اتفاق مشابه آن در زندگی خودمان میافتد اصلا متوجه نمیشویم که دقیقا همان اتفاق برایمان افتاده و برای همین هیچ وقت این نظرها را راجع به خودمان نمیدهیم ولی اگر مقداری راجع به اتفاقات خیلی بزرگی که در خانوادهها افتاده و باعث ایجاد یک سری پروندهها شده است فکر کنیم و آن را در مقایسه با آن اکشن آخر فیلم قرار دهیم، کاملا متوجه میشویم که نه تنها اتفاقات این فیلم و پایانبندی منطقی است، بلکه در شکل و قالب خودش در زندگی همهما اتفاق افتاده است. کاری که مهران احمدی در فیلم انجام داده در قالب زندگی هر کس متفاوت است و آن شخصیت در همان گرفتاریهایی که داشته است آن تصمیم را که برایش هم مهمترین انتخاب بوده، گرفته است. او خودش را آرام میکرد قبل از اینکه از خود گذشتگی کند و من همیشه با این موضوع که چرا انقدر راحت راجع به مسائل زندگی یکدیگر نظر میدهیم فکر میکنم و متعجب میشوم.
***شما چقدر روی خودتان کار میکنید که بتوانید همیشه آماده و به اصطلاح روی بورس باشید و شرایطی را مهیا کنید تا در سنین بالاتر بازیگری را ادامه دهید چرا که این موضوع همواره برای بازیگرانی که از سن کم مشغول به کار میشوند تبدیل به چالشی برای ادامه مسیر میشود؟
حاتمی: برنامه ریزی ثابتی در زندگیام دارم ولی بر اساس هریک از کارها این موضوع متغیر میشود و بر اساس آن شکل میگیرد. ولی خب هر چقدرهم انسان یاد بگیرد باز هم خیلی چیزها وجود دارد که نمیداند و بلد نیست و من هم در تلاشم که همان چیزهایی که بلد نیستم را پرورش بدهم و یاد بگیرم.
***در یکی از مصاحبههایی که داشتید و فقط یک تیزر از آن پخش شده، گفته بودید با یکی از پارتنرهایی که داشتید دیگر تمایل به همکاری ندارید. نظر کاربران با توجه به اینکه هم در فیلم «آبی روشن» و هم در سریال «زخمکاری» با آقای امینی تبار هم بازی بودید این است که آن شخص آقای امینی تبار هستند. اگر ممکن است دراینباره بیشتر برای ما توضیح دهید.
حاتمی: کاتِ ویدئو طوری بوده که اینطور نشان میدهد اما موضوع این است که کلا دوست ندارم در حرفه بازیگری با یک فرد ثابت دیده شوم یا کار کنم، حالا هر کسی که میخواهد باشد. دوست دارم که این شانس را داشته باشم که با آدمهای مختلفی بازی کنم، بشناسمشان، تجربه کنم و دلم نمیخواهد که صرفا فقط یک نفر باشد. وگرنه هیچ موضوع خاصی پیش نیامده بود و تاکیدم صرفا به این دلیل بوده است.
نشر اول: ماهنامه صبا- زهرا طاهریان
There are no comments yet