به گزارش خبرنگار سینما صبا، چندی است که برخی از مدیران سینمایی و حتی عدهای از منتقدان در مواجه با فیلمهای استراتژیک تولید شده در بدنه سینمای ارگانی اظهار نظر عجیبی را مطرح میکنند. این افراد بر این عقیده هستند که هدف فیلمهای تولید شده توسط ارگانهای دولتی، فروش بالا نیست و با این اظهار نظر سعی در توجیه گیشه بیرونق چنین آثاری دارند. بروز این تفکر و دامن زدن عدهای کارشناس و یا اهل فن به آن، راه گفتمان و نقد پیرامون این گونه از فیلمها را مسدود کرده و فرصت آسیب شناسی و رسیدن به یک راه حل اصولی و فکر شده در جهت بهبود وضعیت موجود را سلب میکند.
بدیهی است که فیلمهای ارگانی با سیاست گذاری موجود از تصویب طرح گرفته تا تولید و بازاریابی، قرار نیست راهی به بازارهای بینالمللی پیدا کنند و احتمالا هیچ عقل سلیمی نیز چنین توقعی را مطرح نمیکند. اما اگر جذب حداکثری مخاطب داخلی و در نتیجه به دست آوردن گیشهای معقول نیز اهمیت نداشته باشد، پس اصلا هدف از تولید فیلمهای استراتژیک آن هم با صرف هزینههای چند ده میلیاردی چیست؟ مگر نه این است که تولید چنین آثاری باید اندیشه مخاطب را در راستای القای مفاهیم اصطلاحا «ارزشی» به حرکت درآورده و توان متقاعدسازی و اثرگذاری روی او را داشته باشد؟
اگر اکنون دهه شصت بود و مدیران به دنبال پرورش جریانی از سینماگران متفکر، اندیشه ورز، خلاق و آشنا به مدیوم سینما بودند، و از دل این تدبیر امثال شهید ثالث، کیمیاوی، کیارستمی، سینایی و… سر بر میآوردند، آنگاه این عقیده جای تامل داشت. اما در شرایط فعلی که تقریبا اکثر تولیدات سینمای ارگانی حتی در جذب حداقل مخاطب نیز با شکست روبهرو میشوند، نیاز است تا در هدفگذاری موجود و نوع سرمایهگذاری و تخصیص منابع دولتی بازنگری جدی صورت گرفته و از فیلترهای کارآمدی در به ثمر رسیدن یک فیلم استفاده شود.
«قلب رقه» به کارگردانی خیرالله تقیانی پور که اولین بار در چهل و دومین جشنواره بینالمللی فیلم فجر از آن رونمایی شد، این روزها به اکران رسیده و فرصت مناسبی را فراهم کرده است تا از بررسی سطح کیفی آن، مجرایی برای آسیب شناسی سینمای ارگانی فراهم شود.
نخسین بار در جشنواره فیلم فجر سال گذشته به تماشای «قلب رقه» نشستم و در آن مقطع عمده منتقدان به لحاظ ارزشهای سینمایی امتیاز مناسبی را برای این اثر قائل نبودند. مواجهه بعدی در جریان اکران عمومی فیلم رقم خورد و ظاهرا داستان پر افت و خیز و درگیر کننده آن برای بسیاری از مخاطبان رضایت بخش بود و به جز تعدادی محدود، مابقی تماشاگران تا انتها به تماشای اثر نشستند. بنابراین «قلب رقه» به لحاظ ساخت و پرداخت داستانی، این توانایی را دارد تا مورد استقبال مخاطبان عام واقع شده و از این حیث نمودی قابل تامل دارد.
اما بررسی «قلب رقه» به مثابه اثری سینمایی و مطابق با الگوهای ژنریک، ضعفهای عدیده آن را آشکار میکند. فیلمی که ضربه نخست، از طریق ایدهای نامنسجم بر آن وارد میشود. نخستین ساخته سینمایی تقیانی پور بر مبنای داستانی مطابق با یک شخصیت محوری شکل گرفته و بسط یافته است و فیلمساز تلاش کرده با تلاقی ژانرها بر کشش روایت خود بیفزاید. اما حتی پیش از مرحله نگارش فیلمنامه، ایدهای درنظر گرفته شده که بیش از اندازه پراکنده بوده و تجربههای پیشین نگارش فیلمنامه به صورت فردی در سینمای ایران نشان داده است که آثار مولتی ژانر عموما سرنوشت مطلوبی پیدا نمیکنند و شاید بهتر باشد مطابق با نگرش کمپانی محور، فیلمنامههای این آثار برای بهبود وضعیت کیفی از فیلتر ذهن چند نویسنده عبور کنند.
تقیانی پور سالها در عرصه تئاتر فعالیت کرده و در دوران افول تلویزیون توانسته با مجموعه چند فصلی «نجلا» رگ خواب مخاطبان انبوه این مدیون را به دست گرفته و تماشاگران زیادی را با خود همراه کند. ایده روایی «قلب رقه» به دلیل گستردگی ذاتی خود، بیشتر مناسب پرداخت در قالب سریالی تلویزیونی است، آن هم در شرایطی که ساز و کار روایی مناسبی اتخاذ شده و شخصیتها به خوبی مورد پرداخت قرار بگیرند.
فیلم با آنکه در به دست آوردن همراهی تماشاگر تا حدی موفق است، اما ضعف در شخصیت پردازی باعث شده تا اثر ماندگاری از خود برجای نگذارد و مفهومی نیز در ارتباط با ذهن مخاطب شکل ندهد.
فیلم قصه محوری خود را در ارتباط با گروه تروریستی داعش پی ریزی میکند، بنابراین به طور طبیعی باید نمود وحشیگری و فضای وحشت و انزجار در کلیت فیلم جاری باشد. اتفاقی که البته نشانی از آن در اثر یافت نمیشود و پرسوناژ اصلی بدون ذرهای ترس و یا درگیری با نیروهای متزاحم داعش ، به سادگی هر کجا میخواهد میرود و اتفاقات فیلم در بستری غیر واقعی رقم میخورد.
«قلب رقه» اثری پرگو است و بیجهت سعی دارد تا دامنه روایی خود را گسترش داده و شمایلی مولتی ژانر پیدا کند. فیلم دارای سویههایی از درامهای معمایی، عاشقانه و جنایی است اما مقتضیات هر ژانر به خوبی در آن بازتاب پیدا نکرده و در نتیجه خوانشی سطحی از منظر روایتشناسی و بیان سینمایی به دست میدهد.
تقیانی پور پیش از این، با ساخت سریال «نجلا» نشان داده بود که بلد است چگونه قصهای پرکشش را در جهت جذب مخاطب انبوه روایت کند، اما در مواجهه با مدیوم سینما، رعایت مولفههای بنیادین جاری در آن را نایده گرفته و از همان ابتدا ایدهای را مطرح کرده است که پرداخت تصویری آن بیشتر مناسب سریالی تلویزیونی است تا پرده عریض سینما.
به علاوه مقولههایی همچون نوع قاب بندی، ریتم، طراحی میزانسن و شیوه دکوپاژ بیش از آنکه در بستری خلاقه و متکی بر اصولی مشخص شکل گرفته باشد، تحت تاثیر آثار هالیوودی عمل کرده و جعلی به نظر میرسد.
در «قلب رقه» مختصات گونه جنایی و معمایی نقشی غالب دارد و به همین دلیل، کارگردان کوشیده تا با دکوپاژهای متنوع و تغییر متوالی نقطه دید، ریتم بیرونی اثر را به گونهای پویا شکل دهد، غافل از اینکه صحنههای عاشقانه فیلم برای اثرگذاری نیاز به روندی آرام در پرداخت بصری دارند و این ضرباهنگ یکدست و عدم توجه به مقوله ریتم درونی، کلیت اثر را دچار بیانی الکن و بیپیرایه کرده است.
«قلب رقه» اثری است که نقطه قوت آن ناظر به کیفیات سینمایی، بیش از هر چیز در رنگ و لعاب تصاویر و قدرت نقشپردازی شهرام حقیقت دوست خلاصه میشود. اثری که داعش در حال احتضار را سوژه روایت خود قرار داده، و در زمان سنجی اولیت این موضوع دچار اشتباهی استراتژیک شده و دست روی سوژهای سوخته گذاشته است.
نسبت به تصویر ارائه شده از داعش در آثاری همچون «به وقت شام» و «قلب رقه» در قاب سینما، تلویزیون با مجموعه «پایتخت۵» عملکردی بسیار مقبولتر داشته و سویههای ترسناک و تمدن گریز این گروه تروریستی را به شکلی منسجم، گیرا و متاثر کننده و در زمانی درست مطرح کرده است.
محمدعرفان صدیقیان
There are no comments yet