به گزارش صبا، سیدمحمد سلیمانی منتقد فیلم درباره «در جهنم باران نمیبارد» نوشت:
زهرا شاهحاتمی روایت ضدجنگ موردنظرش را که سرشار از تلخی و نگاه غمگنانه به سرنوشت انسانهایی در موقعیتهای مختلف زیستی است، بااستفاده ازابزارهای مختلفی که سینما دراختیارش قرارداده دربرابر نگاه و قضاوت مخاطبانی به گستردگی مردم سراسر جهان قرارمیدهد.
فیلم، بهنوعی ادای دین به هنرهای دیگر ازجمله نقاشی و مجسمهسازی است و از نیمه به بعد شاید بتوان آن را بهنوعی متاثر از تابلوی معروف «گورنیکا» اثر پیکاسو دانست که دوربین فیلمساز در جایی از مقابل آن عبور میکند. گویی زندگی هر کدام از شخصیتهای معرفیشده در سراسر اثر، تابلویی است با غلبه رنگها و نورهای تیره و خاکستری متأثر از فضای جنگزده محیط که درنهایت هر کدام پازلی دیدنی و بهیادماندنی ولی تلخ و گزنده از واقعیتهای جنگ را تکمیل میکنند.
باغبان پیری که خاطرات عشقی قدیمی را با خود دارد و گویی آنها را در گلدانهای خشکیدهاش تکثیر میکند، زنی مصیبتدیدهکه لباسهای سوراخسوراخ و خونین سربازان را میشوید و کهنهسربازی که راوی گذشته تلخ و پرمحنت ازجنگ و کشتاری بیحاصل است. روشنفکری که هنوز با کتابهایش روزگار میگذراند و نوجوانی بهعنوان نماد نسل جدید همنشین اوست و عشقی پا نگرفته که همچون غنچهای تازه بهگلنشسته پرپر میشود و سرانجام حضور سایهوار دشمنی که کاری جزتجاوز و کشتار ندارد.
فیلمساز بیش از هر چیز با تکیه بر طراحی صحنه و لباس و چهرهپردازی سعی در ایجاد فضایی ملموس و قابلباور از زیست انسانها در موقعیتهایی دارد که هرکدام نماد بخشی از اثرات مخرب جنگ بدون به تصویرکشیدن ویرانیها و کشتار سهمگین هستند.
همه آنچه که ازجنگ دیده وشنیده میشود، لباسهای خونین سربازان و افکتهای صوتی انفجار در دور و نزدیک است.
تجلی نگاه تجربی شاهحاتمی به فضاسازی و شخصیتپردازی فیلمی ضدجنگ، ایجاد موقعیتهای نمایشی در قابهایی است که هرکدام به پردهای از نمایشی تراژیک میمانند و در جاهایی مثل حضور کهنهسرباز بر بالای پیکر بیجان سگی معلول، با نورپردازی و طراحی صحنه بهوضوح صحنه نمایش را تداعی میکند.
دلمشغولیهای نمایشی فیلمساز در پیوند با قابلیتهای تصویرسازی سینمایی به کمک طراحی صحنه و لباس بهویژه در نیمهدوم اثر که مرگ، چهره تلخ و عبوسش را در قالب مراسم مختلف تدفین به ذهن مخاطبان تحمیل میکند، تلاشی فکرشده و موثر برای ایجاد پیوندی عمیق بین ادبیات نمایشی متکیبر گفتوگوی شخصیتها و قابلیتهای تصویری سینما بهمنظور ایجاد فضاهای نمایشی برای روایت سرگذشت انسانهای درگیر جنگ است. نگاه کنید به سکانس تدفین پیرمرد عاشق و ریختهشدن خاک روی پیکری که گویی رفتهرفته مسخ میشود و تغییرماهیت میدهد…
ایجاد ضرباهنگ متفاوت ومتناسب با مضمون اثر به کمک تاکیدروی نزدیکترشدن سرنوشت نهایی شخصیتها همزمان با ورود دشمن به شهر،محصول تلاش تجربی موفق فیلمساز برای استفاده ازقابلیتهای دراماتیک موضوع عشق است. عشقی که فراتر از نگاه بدبینانه زن یا مادر به حضور مردان در زندگی زنان، در حالی که میرود تا موقعیتی بهیادماندنی را برای عشاق جوان رقم بزند با چهره کریه تجاوز، خدشهدارمیشود و این، آغاز انحطاطی است که هیولای جنگ آن را نهادینه میکند.
نشر اول: روزنامه جام جم – سیدمحمد سلیمانی
There are no comments yet