به گزارش صبا، در سیزدهمین قسمت «زخم کاری۳» با مالک و سمیرایی مواجه شدیم که در تلاش برای نزدیک شدن به همان ارتباط قدیمی فصل اول هستند. دو شخصیتی که دو قطب قدرت محسوب میشوند و هر کدام پر از نقشه و اهدافیاند که برای آن حاضرند دست به هر کاری بزنند. در این بین انتقام از طلوعی، همان هدف مشترکی است که باعث شده تا باز هم آنها را در یک قاب، کنار هم ببینیم.
همان سمیرای مستبد و البته مالکی که مثل قبل نیست و دیگر تمام قد به حرفهای او گوش نمیکند، راه خودش را میرود و در تلاش است تا در ظاهر دل سمیرا را نیز به دست آورد. سرکشی مالک در این قسمت بیش از پیش نمایان شد، آنجایی که برای حذف حسابدار شرکت دست به قتل زد، نقشهای که با حضور سمیرا و سیما رقم خورد و به این مثلث پر جنجال جان تازهای داد.
سمیرا، در این قسمت، بیش از پیش درگیر بازیهای قدرت مالک شده است البته این درگیری این بار دو طرفه است و مالک هم خواه ناخواه به بخشی از بازی سمیرا تن داده است. او که زمانی یک زن قدرتمند و مستبد بود، اکنون به شریک جرم مالک تبدیل شده و در جنایات او شریک است. اما آیا او واقعاً از دل و جان با مالک همراه است، یا این که صرفاً به خاطر حفظ قدرت و موقعیتش در این بازی باقی مانده است؟ این پرسشی است که ذهن مخاطب را به خود مشغول میکند.
سیما هم به عنوان یکی دیگر از شخصیتهای کلیدی سریال، در این قسمت نقش پررنگی دارد. او که در ابتدا به عنوان یک زن ساده و بیادعا معرفی شده بود، اکنون به یکی از مهرههای اصلی بازی مالک تبدیل شده است. سیما، با ورود به این بازی خطرناک، آینده نامعلومی پیش رو دارد و حتی ممکن است به یکی از قربانیان بزرگ این بازی تبدیل شود. یکی دیگر از زنان این قصه یعنی پانتهآ هم به عنوان یک شخصیت جوان و بیتجربه، در این بازی گرفتار شده است و از آنجایی که زورش به مالک نمیرسد، دائم با شکست مواجه میشود.
با تمام اینها ریختن این خون آن هم به دست خود مالک پیام واضحی داشت و این پیام افسارگسیختگی با برنامه و بیباکی برای رسیدن به مقصد به هر قیمتی، بود، چون مالک بارها در طول این قصه تأکید کرده که دیگر چیزی برای از دست دادن ندارد و برای همین آزادانه بازی میکند با سمیرا، سیما، پانتهآ و شخصیتهایی که هر کدام درگیر نقشههایشان هستند و خواسته و ناخواسته وسط نقشه مالک هم حضور دارند.
در فصل سوم «زخم کاری»، شخصیتها به نحوی پیچیده و چندبعدی به تصویر کشیده شدهاند که مخاطب با آنها ارتباط بیشتری برقرار میکند. مالک، با تصمیمات پیچیده و گاه متضاد خود، نشان میدهد که هنوز هم درگیر جاهطلبیها و انتقامهای شخصی است، همانطور که سراغ برادر طلوعی و هم دست او که از مقامهای دولتی بود رفت و با اسنادی که به دست آورده بود، باعث فراری شدن او از ایران شد.
در سوی دیگر داستان نیز شاهد خرده اتفاقات پرتعلیق و مهمی هستیم که هر کدام در پیشبرد داستان سهم به سزایی دارند و البته در رأس آنها نقشههای از پیش تعیین شده مالک و از اینجا به بعد سمیرا قرار میگیرد.
مالک از ابتدای این فصل در نقش اهرم اصلی که ابتدا در سایه بود اما بعد خودش را نشان داد، دشنههای انتقام را دانه دانه زهرآلود کرد و بالاخره سراغ طلوعی که باعث و بانی مرگ فرزندان و ویران شدن زندگیش بود، رفت. ترکیب این رخدادها با چاشنی خون و قتلی که این شخصیت مرتکب شد، ریتم جالب توجهی به قصه داده که باعث میشود مخاطب برای دیدن ادامه قصه منتظر بماند.
کیانوش نورشاهی
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است