مجید مجیدی: هشدار داده بودم صدای پای ابتذال می‌آید/ غبار مرگ بر سینمای واقعی پاشیده شده! | پایگاه خبری صبا
امروز ۳ آذر ۱۴۰۳ ساعت ۰۳:۵۵
در کارگاه انتقال تجربه جشنواره منطقه‌ای مهروشید عنوان شد

مجید مجیدی: هشدار داده بودم صدای پای ابتذال می‌آید/ غبار مرگ بر سینمای واقعی پاشیده شده!

مجید مجیدی گفت: سال‌ها پیش هشدار دادم که صدای پای ابتذال دارد می‌آید و دیری نخواهد پایید که ابتذال پیکره سینما را دربرخواهد گرفت. امروز شاهد این هستیم که پیکره سینما را ابتذال گرفته و امروز گویی بر سینمای واقعی ما غبار مرگ پاشیده است و به یک سینمای بی هویت که مشخص نیست متعلق به کجاست، تبدیل شده است.

به گزارش صبا، مجید مجیدی عصر یکشنبه در کارگاه انتقال تجربه دومین روز از شصت و نهمین جشنواره منطقه‌ای سینمای جوانان ایران با عنوان مهروشید، در محل سینما ملل افزود: سینمای جوان این امیدواری را داده است که می‌تواند پشتوانه سینمای ایران باشد.

وی بیان کرد: اعتقاد دارم که سینماگران جوان جزو ذخایر سینمای ایران هستند و می‌توانند از آن پشتیبانی کنند، سینمایی که بسیار مهجور مانده و در دهه گذشته آسیب زیادی دیده است.

مجیدی اظهار کرد: سینمایی که یک روز همه با علاقه جلوی آن صف می‌بستند و فیلم‌های دهه‌های مختلف را می‌دیدند و ساعت‌ها راجع به آن بحث و گفتگو می کردند، امروز گویی بر آن غبار مرگ پاشیده است و به یک سینمای بی هویت که مشخص نیست متعلق به کجاست، تبدیل شده است.

سازنده فیلم بید مجنون گفت: در جشن صدسالگی سینما در سال ۱۳۷۹ برگزار شد، هشدار دادم که صدای پای ابتذال دارد می‌آید و دیری نخواهد پایید که ابتذال پیکره سینما را دربرخواهد گرفت.

به گفته مجیدی، امروز شاهد این هستیم که پیکره سینما را ابتذال گرفته و پلت فرمها به عنوان آثاری مخرب چه به جهت فرهنگی و چه به جهت هنری و در قالب هر ساختاری که آن را بنامیم، بدون آنکه نسبتی با مردم، سینما و این کشور داشته باشند، در عرصه سینما گسترش یافته‌اند که نسبتی با آرمانها و اندیشه و فرهنگ بومی و هویتی ما ندارند، سینمایی که شاید اقتباسی از سریالها یا فیلم‌های خارجی باشد.

این فیلمساز برجسته کشور گفت: مهمترین وجه فیلمساز آن است که خوب ببیند، خوب تماشا کند و به جزئیات توجه نماید، فیلمسازی یک کشف است، مانند آنکه شما سیاره‌ای را کشف کرده باشید. تا زمانی که قصه برای خودتان ثبت نشود، آن اثر، اثر سینمایی نخواهد شد.

مجیدی اظهار کرد: فیلمسازی باید در وهله اول از صافی وجود شما عبور کند، تجربیات شما در فیلمسازی مهم است و از همه مهمتر زیست؛ هیچ چیز مثل زیست به شما کمک نمی‌کند، خیلی از قلمرو خودتان بیرون نروید اگر هم می‌روید جایی بروید که کشفش کرده و با آن مانوس شده باشید.

این فیلمساز ادامه داد: غالبا دوست داشتم که آدم‌های قصه‌هایم را از داخل همین کوچه و خیابان‌ها بیابم، شخصیت‌های فیلم‌های «بچه‌های آسمان» و «رنگ خدا» را از داخل همین کوچه و خیابان‌ها یافتم، با آنان مدتی زندگی کردم و از نزدیک با ایشان همراه شدم.

مجیدی در بخش دیگری از سخنانش اظهار کرد: در فیلم «بچه‌های آسمان» پدر یکی از بچه ها نابینا بود، همین طوری به ذهنم رسید که با این پدر همراه شوم و به مجتمع آموزشی شبانه روزی نابینایان بروم. وارد آن فضا شدم و با یک سری بچه ها از هفت ساله بودند، آشنا شدم.

وی گفت: دیدن این بچه های نابینا و اینکه چطور می توانند غربت و دوری از خانواده را تحمل کنند، بسیار من را تحت تاثیر قرار داد، دنبال جواب سوالم بودم، که چرا خداوند باید آنان را از یکی از جلوه های زیبای دنیا یعنی دیدن محروم کند لذا تصمیم گرفتم آنان را به یک سفر در نقطه ای که همه زیبایی های خداوند از جمله دریا، جنگل، باران و … وجود داشت، به شمال کشور بردم.

وی بیان کرد: لحظه به لحظه با بچه ها در میان جنگل و آب و باران همراه شدم، آنان با لمس اشیای اطراف خود مانند سنگ، درخت و … حروف بریل را جستجو می کردند و سعی می کردند آنها را بخوانند، نسیمی که می وزیر را به مثابه نور درخشانی می دانستند که از آنان عبور می کردند، با لمس سنگها، آنها را می خواندند و کلمه الله را از بینشان یافتند، این سفر جرقه ای برای ساخت فیلم رنگ خدا بود.

مجیدی گفت: آن زمان که می‌خواستم «بچه‌های آسمان» را بسازم آن را همه جا رد کردند از فارابی، تلویزیون و حوزه هنری تا جاهای دیگر به من می‌گفتند مگر این فیلم می‌شود؟ این یک کار ده دقیقه‌ای است، این چه قصه‌ای است؟ حتی دوستان خودم می‌گفتند این چه قصه‌ای است اما سه سال رویآن ایستادم. می‌دانستم که یک فیلم خوب می‌شود چون آن را زیست کرده بودم. آن حس و عزت‌مندی را دیده بودم. در دوره‌ای در دهه هفتاد موجی ازسینمای تلخ و گزنده اجتماعی مد شده بود که اتفاقا می‌خواستم مقابل آن نوع سینما، فیلم دیگری بسازم. کانون پرورش فکری هم با شرط و شروط و باواسطه‌ای پیش آمد چون می‌گفتند «بچه‌های آسمان» به درد یک فیلم کوتاه می‌خورد با این حال برعکسش هم اتفاق افتاده است فیلم‌هایی بودند که همهمی‌گفتند بساز اما خودم به آنها باور نداشتم ‌و نساختم.

این فیلمساز اظهار کرد: با همه این توصیفات اما مراقب باشید که این باورمندی به خودشیفتگی منجر نشود. نکته دیگر این است که در فیلمسازی به ویژه در نگارش فیلمنامه، گروهی عمل کنید. این موضوع به خلاقیت شما کمک می‌کند. سه چهار نفره درباره یک فیلمنامه بحث کنید و بنویسید. ریسک نکنید وتنهایی ننویسید. چون یک فیلم را گروهی از آدم‌ها می‌سازند. یادم است در «بچه‌های آسمان» در انتخاب فیلمبردار اشتباه کردم در حالی که او درعکاسی زیردستی بود اما فیلمبردار خوبی نبود. اتفاقا چند روز هم سر صحنه آمد اما دیدم حالم از صحنه‌هایی که می‌گیرد بد می‌شود و فیلم در حال نابودی است پس کنارش گذشتم بعد مرحوم ملک‌زاده را آوردم که عین شکارچی برای من بود ساعت‌ها پشت ویزور می‌نشست.

وی با بیان اینکه به رج زدن در سینما اصلا معتقد نیست اما این روش را توصیه نمی‌کند، مطرح کرد: یکی از دلایلی که من سراغ بازیگران چهره نمی‌روم این است که آنها به تکرار می‌افتند دوست دارم آدم‌ها در فیلم‌هایم بکر بکر باشند. چون فیلم تماما حس است و باید بتوانید حس‌ها را به خوبی منتقل کنید.‌ تجربه بازیگری من هم در کارم تاثیر داشته است چون می‌دانم بازیگری که جلوی دوربین است چه فشاری رویش است. با این حال یکی از راهکارهای مادر فیلمسازی این بود که برخی سکانس‌ها را در تمرین می‌گرفتیم مثلا در «بید مجنون» پرستویی نمی‌دانست چه ضبط چه پلان‌هایی اصلی و کدام تمرین است. حتی یک جاهایی او را فریب می‌دادیم و نمی‌گرفتیم!

مجیدی در پاسخ به سوالی مبنی بر اینکه فیلم‌های او مستندگونه است گفت: هیچ مستندی واقعی نیست آن فیلمی مستند است که در آن تصرف کنید. دلیلی ندارد الزاما آن چیزی که واقعی است در فیلم باشد چون ذات سینما ساخت واقعیت است پس آن چه که آن را نجات می‌دهد یگانه شدن شما با فیلم است. همه اجزا در فیلم بسیار مهم است. خیلی وقت‌ها یک لباس، یک رنگ مسیر فیلم را عوض می‌کند مثلا در «بچه‌های آسمان» برای علی دنبال یک پلیور بدون آستین می‌گشتیم بسیار گشتیم اما پیدا نکردیم آخر سر تن یک بچه دیدم و پیش مادر او رفتیم و آن پیراهن را گرفتیم و آن وقت بود که علی، علی شد.

وی در بخش پرسش و پاسخ‌ها درباره انتخاب لوکیشن «آواز گنجشک‌ها» گفت: لوکیشن همیشه جزو کاراکتر فیلم است لوکیشن مثل بازیگر فیلم است وباید هویت داشته باشد و جزو شخصیت فیلم باشد. خیلی وقت‌ها لوکیشن‌ها باید ساخته شوند.

مجیدی درباره اینکه چگونه فیلم نباید به ورطه شعارزدگی بیفتد توضیح داد: فرمول ساده‌ای به شما می‌گویم، فطرت انسانی زبان ابدی و ازلی است. واژه‌هایی مثل «محبت»، «گذشت»، «فداکاری»، «ایثار» و…. وجوه معرفتی درباره همه است ما نمی‌توانیم بگوییم انسان‌هایی در گوشه دنیا هستند که محبت و عشق را نمی‌فهمند یا وجود خداوند را درک نمی‌کنند همه این‌ها در وجود ما تعبیه شده است. وقتی به این زبان نزدیک می‌شویم این زبان زبانی همه‌گیر و جهانی است اما همین موارد به محض اینکه از وجوه فطری بیرون می‌آید و تبدیل به ایدئولوژی می‌شود همان جاست که پس زننده می‌شود پسبه وجوه معرفتی و فطرت انسانی نزدیک شوید.

این کارگردان سینما ادامه داد: جالب است که بگویم من در «رنگ خدا» اشتباه بزرگی کرم که آن هم بر اساس همین مسایل ایدئولوژیک بود. نام فیلم «رنگ خدا»ست اما در ترجمه به من گفتند نام آن را رنگ بهشت بگذاریم. به من گفتند «رنگ خدا» خیلی شعاری است. اما در اکران عمومی در فرانسه یکی ازمنتقدان سرشناس لوموند گفت نقد جدی به اسم این فیلم دارم و حیرت می‌کنم که چرا چنین نامی گذاشتید وقتی اسم فارسی آن اینقدر زیباست چرا درترجمه نام آن را «رنگ بهشت» گذاشتید!

وی گفت: در مواجهه با برخی از فیلم‌های ایرانی می‌گویم فقط کره‌ ماه آن را ندیده، چون همه جای دنیا آن را دیده‌اند. اما فیلم به محض اینکه ایدئولوژیک شود اصلا حرکت نمی‌کند بنابراین وجوه فطرت بشری مهم است اصلا پیامبران برای همین آمدند، پیامبران آمدند تا وجوه فطرت بشری را احیا کنند هنر هم برای همین است اما در کشور ما همه چیز سلیقه‌ای است. مدیران به محض اینکه می‌آیند می‌خواهند آدم‌ها را شکل دهند، همه چیز را سیاسی کنند ونتیجه آن هم می‌شود همین سینمای بی‌هویت.

مجیدی در بخش پایانی درباره ساخت فیلم «محمد(ص)» هم گفت: فیلم مصطفی عقاد تماما درباره جنگ است انگار که پیامبر اسلام در تمام طول عمر خود در حال جنگ بوده که این جفا به پیامبر اسلام است. پیامبری که رحمت العالمین‌ است تنها دو فیلم درباره او ساخته شده است. نباید نگاه سیاسی اسباب این شود که اصل را با فرع قاطی کنیم ممکن است به خیلی چیز‌ها اعتقاد داشته باشیم اما یاد بگیریم این‌ها را از هم تفکیک کنیم. نباید پیامبر اسلام با نگاه سیاسی تحلیل کنیم. بایدآزاداندیش باشیم. با نگاه باز باید درباره این موضوع قضاوت داشته باشید.

در پایان این کارگاه، مجید مجیدی با فیلمسازان جوان حاضر در شصت‌ونهمین جشنواره منطقه‌ای سینمای جوانان– مشهد عکس یادگاری گرفت.

شصت و نهمین جشنواره منطقه ای سینمای جوان میزبان سینماگران ۱۰ استان کشور شامل سیستان و بلوچستان، خراسان رضوی، خراسان جنوبی، کرمان، سمنان، یزد، خراسان شمالی، گلستان، مازندران، اصفهان و قم است که از ۱۷ شهریورماه در پردیس سینما ملل مشهد به دبیری محمد حسین زاده و میزبانی انجمن سینمای جوانان ایران–دفتر مشهد آغاز شده است و تا ۲۰ شهریورماه ادامه دارد.

 

There are no comments yet


جدول فروش فیلم ها

عنوان
فروش (تومان)
  • تگزاس۳
    ۲۴۹/۰۱۴/۹۱۳/۴۰۰
  • زودپز
    ۱۷۱/۳۵۴/۰۳۵/۰۰۰
  • تمساح خونی
    ۱۶۸/۲۸۰/۴۲۷/۲۵۰
  • مست عشق
    ۱۲۰/۲۹۹/۷۲۰/۷۵۰
  • پول و پارتی
    ۹۰/۰۰۰/۳۵۴/۵۰۰
  • خجالت نکش 2
    ۸۶/۲۶۱/۰۰۹/۲۰۰
  • صبحانه با زرافه‌ها
    ۶۵/۳۲۳/۷۹۱/۵۰۰
  • سال گربه
    ۶۴/۶۰۶/۵۹۰/۰۰۰
  • ببعی قهرمان
    ۴۸/۱۴۲/۱۱۹/۵۰۰
  • قیف
    ۲۷/۰۲۷/۶۵۵/۱۰۰
  • مفت بر
    ۲۵/۵۹۴/۸۹۸/۶۰۰
  • قلب رقه
    ۱۴/۰۲۶/۷۲۶/۰۰۰
  • شهرگربه‌ها۲
    ۱۲/۳۹۲/۰۶۱/۵۰۰
  • شه‌سوار
    ۱۰/۶۱۵/۹۴۸/۵۰۰
  • باغ کیانوش
    ۶/۰٬۷۰/۷۸۴/۰۰۰
  • شنگول منگول
    ۱/۲۴۶/۰۲۷/۵۰۰
  • استاد
    ۹۹۲/۹۳۰/۰۰۰
  • سه‌جلد
    ۳۸۰/۷۹۰/۰۰۰
  • نبودنت
    ۲۴۸/۶۶۰/۰۰۰
  • شبگرد
    ۱۸۳/۳۵۰/۰۰۰