غلامحسین لطفی کارگردان تلویزیون و سینما و بازیگر در گفتوگو با خبرنگار سینما صبا، به بهانه روز ملی سینما درباره اینکه اولین بار چگونه عاشق سینما شد؟، عنوان کرد: هرکس به یک گونه، علاقمند به سینما میشود، به طور خلاصه بگویم زمانی که کودک بودم، مادرم تقلید صدای همسایهها را میکرد و فرقی هم نداشت آن همسایه زن باشد یا مرد! صداهای مختلف را تقلید میکرد و من از کاری که مادرم میکرد خوشم میآمد… البته سالها است که او از بین ما رفته است؛ اما خاطره من از او شروع شد.
او افزود: آن زمان تقریبا میتوان گفت اولین سینمای ایران را در قزوین داشتیم و نامش هم «سینما ایران» بود و برای اینکه پول نداشتم، به ناچار در آنجا کنترلچی شدم و با چراغ قوه مخاطبان را روی صندلی مینشاندم و اینگونه میتوانستم فیلم را چند بار بدون پرداخت هزینه نگاه کنم.
بازیگر «سرب» و «پرده آخر» درباره اولین فیلمی که او را به سینما جذب کرده، گفت: فیلم «عقب نشینی» بود که ساخته آلمان بود و اولین فیلمی بود که آن را دیدم و نکتهاش این است که من تیتراژ فیلم را خیلی دوست داشتم… آن روزها چون پول نداشتم همیشه موقعی به تماشای فیلم میرسیدم که تیتراژ تمام شده بود. اکنون نیز کانالهایی که بعضی وقتها فیلم وسترن و … را نشان میدهند و تیتراژ را قطع میکنند، من را ناراحت میکند چون تیتراژ شناسنامه فیلم است… این خاطره را به عنوان شروع سینما در ذهن خود دارم.
لطفی درباره ساخت فیلم «سرخپوستها»، یک سال پیش از انقلاب، عنوان کرد: سال دوم دانشگاه هنرهای زیبا بودم و «سرخپوستها» را ساختم و چون پول نداشتیم با بدبختی آن فیلم را ساختیم. یادم است که در این فیلم سکانس پایانی باید در سینما گرگان [(کوچ یا عصرطلایی) که آثارش در میدان ثریا (نامجوی فعلی) قرار دارد] گرفته میشد و نگاتیوهایمان در پنج روز پایانی فیلمبرداری تمام شد؛ سه ماه طول کشید تا نگاتیو را بگیرم و صاحب سینما گرگان تمامی وسایل من را گروگان گرفته بود و ما را برای فیلمبرداری راه نمیداد! در آن زمان محمدعلی نجفی فیلمی با نام «جنگ اطهر» میساخت و بادم است که در فیلم او بازی کردم و به جای دستمزد، نگاتیو گرفتم و سکانسهایی که دو قهرمان ما در خیابان علاف هستند، برای همان ماجرای نگاتیوها است.
کارگردان «پاکباخته» و سریال مشهور «آینه» در پایان گفت: اینها خاطرات قدیمی است و اتفاقات بدتری هم افتاده است… مثلا لنز زوم که از کلوز آپ تا لانگ شات را میتوانست بگیرد، کلا ۲۵۰ تا تک تومنی ارزش داشت. حتی صد تومن آن را دوستم داد و در آن رمان فیلم را به تنهایی ساختم و از طراحی لباس و طراحی صحنه همه را به تنهایی انجام دادم؛ در کل «سرخپوستها» فیلم سختی بود و خوشبختانه نتیجهاش خوب بود و در سینمای گذشته، خاطرات خوبی را به جای گذاشته است.
پگاه زارعی
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است