به گزارش خبرنگار صبا، محمدتقی فهیم منتقد سینما در صفحه شخصی خود، در قالب زنگ تحلیل فیلم، درباره «پول و پارتی» سعید سهیلی نوشت و آن را بعد از «مردی شبیه باران» بهترین اثر فیلمساز خواند.
در این متن میخوانیم: «از جنس سینما؛ پول و پارتی
(زنگ تحلیل فیلم)
ایا اخرین ساختهی «سعید سهیلی» عالی یا شاهکار است؟ هیچکدام. اما «پول و پارتی» بعد از «مردی شبیه باران» قطعا بهترین اثر این فیلمساز است و نیز در ساختار سینمایی که «فیلم از جنس فیلم» خیلی کم دارد، همه جوره قابل دفاع است. از همینرو بهتر است که به جای واکاوی فیلم از دریچه نقد، در قالبی تحلیلی، ماهیت و ضرورت آن را در چارچوب نهاد سینما بررسی کنیم.
سهیلی هنوز هم در نزد غالب منتقدان، از فیلم نخستش، یعنی «مردی شبیه باران» اعتبار میگیرد. درحالی که این فیلم یک مقدمه برای فیلمسازی بود که اساسا عاشق سینمایی است که قدرتش را از مخاطب میگیرد. همه ساختههای بعدی سهیلی حکایت از همین گزاره دارد. مردی شبیه باران با تمام قوتهای فرمیکاش، اما در دایره سینمای پروپاگاندا میگنجد. ولی فیلمهای دیگر سهیلی جمعا نمونههایی در سینما است که خالقاش میخواهد جایگاه خود را در «سینما/سرگرمی» جستجو و تثبیت کند، سینمایی که اصلیترین نحلهی فیلمسازی جهان را تشکیل میدهد. از هیچکاک تا فورد، از هاوکس تا کوروساوا، از اسکورسیزی تا کلینت ایستود، نولان و… سینمایی که بی مردم یعنی بی ارزش و سهیلی از همین منظر، حالا با «پول و پارتی» در سینمای ایران، فیلمساز مهمی شناخته میشود. به نظر من، سهیلی در اغلب فیلمهای پیش ازاین خود، باج میدهد. در فیلم اولش (که اثری شسته و رفته با میزانسنهای سنجیده و کلا اجرایی حساب شده است) به دستگاه تبلیغی باج میدهد و در بقیه آثارش ، به خصوص در «گشت ارشاد»ها به تماشاگرش باج میدهد تا سینمایش را زنده نگه دارد. اما حالا سهیلی با تجربهای جدی و گرانسنگ از روندی چند دههای در بدنهی سینمای ایران به «پول و پارتی» رسیده است، اثری که به هیچجا و هیچکس باج نمیدهد. سهیلی در اینجا صندلی کارگردانی را ارتقا میدهد، چرا که برتمام اجزای کار تسلط دارد. پلان به پلان فیلم در راستای کاری سرگرمساز مردم پسند، طراحی و اجرا شده است. بازیها، کارگردانی را یدک نمیکشند بلکه برعکس مثلا «گشت ارشاد»ها، بازیها کنترل شدهاند، ازهمین رو نقشآفرینی بد نمیبینیم. همه متوسط به بالا هستند. خصوصا بازی ساعد سهیلی و پردیس احمدیه با شیمیای یکدست جلو میروند. ساعد در اینجا به سقف اجرایی ارتیستیک میرسد. از میزانسنهای شلخته «گشت ارشاد» خبری نیست و حتی سهیلی یک گام جلوتر میرود، بهطوری که از میزانسن به مفهوم چیدن اکسسوار عبور و به غنای میزانسن در بافت و ساختار اثر میرسد. شروع، میانه و فینال همپوشانی استاندارد دارند. کلیشهها (که کم نیستند) تازهسازی شدهاند. ساختار پذیرفتنی و روایت بیلکنت است. خلاصه اینکه اگر سهیلی در اثار قبلیاش از مانیفستسازیهای شبه روشنفکرانه فاصله داشت، ولی «چارچنگولی» به تماشاگر چسبیده بود و برای جلب و حفظ او هرکاری میکرد، درحالی که به نظر میرسد در «پول و پارتی» همهی هم و غماش صرف ساخت فیلمی کم غلط شده است. او به جد مترصد این بوده تا فیلمی ابرومند بسازد برای همین حالا با اثری مواجهایم که هر دو سر قضیه را دارد، هم فیلمی از جنس سینما است و هم تماشاگر انبوه راضی و دائمی جلب کرده است و این توفیق کمی برای سهیلی و سینمای ایران نیست.»