به گزارش خبرنگار سینما صبا، بیش از یک ماه از رای اعتماد مجلس به عباس صالحی به عنوان وزیر فرهنگ و ارشاد دولت چهاردهم و نزدیک به ده، دوازده روز از معارفه او زمان میگذرد و همین روزها تکلیف مدیران زیرمجموعه او از جمله معاون وزیر و رئیس سازمان سینمایی مشخص خواهد شد. فارغ از نامهایی که به عنوان گزینه ریاست سازمان سینمایی در رسانهها و عمدتا در فضای مجازی و صفحات شخصی افراد مطرح شده، باید گفت جامعه سینمای ایران با وجود همه اختلافنظرهای سلیقهای و طیفی، همچنان پس از سالها به دنبال یافتن پاسخ پرسشها و حل معادلات پیچیدهای هستند که لاینحلبودنشان، امنیت شغلی، روانی و مالی آنها را تحتتاثیر قرار میدهد و دستآخر، این سردرگمی بر کیفیت آثاری که قرار است مخاطبان سینما را به سالنها بکشاند، اثر منفی میگذارد.
آیا رئیس سازمان سینمایی میتواند دل همه را بهدست بیاورد؟
واقعا مدیریت بر سینمای ایران، سینمایی که تهیهکنندگانش گاه و بیگاه با هم جنگ و دعوا دارند، کار راحتی نیست. سینمایی که شهرت و محبوبیت بازیگران و فیلمسازانش، در مقاطع مختلف تاریخی و التهابات اجتماعی، آنها را در دوراهیهای مبهم قرار میدهد… بخش مهمی از هنر متولی سینما این است که بتواند مدیر همه سینما باشد. همه طیفها و دارودستهها و محفلها. کار او دشوار است چون بهویژه در مقطع فعلی ناشدنی به نظر میرسد. او باید بتواند دل همه را به دست بیاورد. اگر بتواند قاعده و قانونی واضح و تعریفشده را پشت رفتار مدیریتی خود داشته باشد.
آیا سینمای ایران قانون دارد؟
گرچه در افکار عمومی دائم از نظارت و سانسور و … سخن به میان میآید اما اتفاقا معضل سینمای ما اتفاقا بیقاعدگیست. مثل نبود کپیرایت یا درجهبندی سنی که کشورهای پیشرفته دنیا به آن بهطور قانونی مقید هستند. سینمای ایران پر است از قواعد سلیقهای و مدیریتی عمدتا با کارکردهای کوتاهمدت که گاه اعمال میشود، گاه نمیشود و متر و میزانش نامشخص است. به همین دلیل است که شما ممکن است پلانهایی در یک کمدی ببینید که [با وجود اعمالنظارت قبل از تولید و پس از تولید] شاید نظیر آن پلانها در یک فیلم اجتماعی روشنفکرانه، سبب توقیف آن فیلم شود. به دلیل نقص قانون است که یک تهیهکننده میتواند فیلمی را بسازد که مدیر سازمان سینمایی در رویارویی با آن نداند تکلیف چیست و … این نبود قانون در ارکانی چون اکران، حمایت دولتی و … هم هست. سالها پیش سیفالله داد که سینمای ایران را بر اساس قواعد بالادستی از دولتیبودن به سمت خصوصیشدن هدایت کرد و صنوف را نظم بخشید، مصمم بود تا به پیوست این اقدام تاریخی، قانون سینما را هم سروسامان بدهد که امکانش پیش نیامد.
آیا سینمای ایران نیاز به قانون دارد؟
طبیعی است اگر قانون سینما وجود داشت، سینمای ایران بعد از واگذاری امور مهم تصمیمگیری به صنوف، اینقدر دچار حاشیه نمیشد و در برهههای حساس [مثلا اوائل دهه نود و ماجرای تقابل حوزههنری و ارشاد] دچار استیصال نمیشد یا بر سر اختلافنظرهای شخصی شاهد تعطیلی خانه سینما نبودیم. گرچه هنوز سینماگران بر سر تعاریف ساده سینما، سینمای بخش خصوصی، سینمای مستقل، اکران فیلم خارجی و… نمیتوانند آن طور که باید به تفاهم برسند…
آیا سینمای مستقل، یعنی سینمای متکی بر جیب مبارک؟
خب یکی از اشتباهات همین است. سینمای متکی بر جیب مبارک، سینمای سرگرمکننده بخش خصوصی است و معنای سینمای مستقل، سینمای منفک و مستقل از دولت نیست. این اشتباه برداشت سبب شده بسیاری از افرادی که فیلم را با پول جیب خود میسازند، تصور کنند فیلم مستقل ساختهاند.
آیا سینمای مستقل، یعنی سینمایی خلاق و نوآور که از نظر فکری مستقل است؟
بله، دقیقا بهترین آدرسی است که میشود از سینمای مستقل داد. مدیر سینمایی باید به این باور برسد که استقلال فکری فیلمساز مساوی با این نیست که او ممکن است میز و صندلیاش را از دست بدهد. مدیر سینمایی باید آنقدر سینما را بشناسد که بتواند فیلمساز نوظهور را کشف کند و به او بال و پر بدهد ولو این که او بخواهد با فکر مستقل خود فعالیت کند. مدیر سینمایی باید بداند اتفاقا همراهی نکردن با فیلمساز خلاق و نوآور و به ویژه جوان، ممکن است به لجاجت او بیانجامد و بهتدریج، آقای مدیر، به جای مدیریت، رشد کمی سینمای زیرزمینی و فیلمساز زیرزمینی با توجه به توسعه تکنولوژی را نظاره کند!
آیا طی ۱۲،۱۳ سال سازمان سینمایی با معاونت سینمایی تفاوتی پیدا کرده؟
همانطور که فوتبال ایران با خارجیشدن شماره پیراهن بازیکنان فوتبال حرفهای نشد، تبدیل معاونت سینمایی به سازمان سینمایی، اتفاقات عجیب و غریبی را برای سینمای ایران رقم نزد. شاید تخصیص بودجه در مقطعی از تاریخ که فیلمسازی گرانتر از یک دهه ماقبلش شده بود، دستاورد سازمان سینمایی باشد اما در عمل صرفا یک تغییر نام شکل گرفت. این احتمال را میشود متصور بود که اگر شورای عالی سینما که در مقطع اعلام تشکیل سازمان سینمایی موجودیت داشت، در دولت بعد، تعطیل نمیشد بلکه با حضور رئیسجمهور بهشکلی جدیتر و با مشارکت چهرههای لجستیکی ادامه مییافت، سازمان سینمایی، به عنوانش نزدیکتر میشد و مشکلات معیشتی اهالی سینما، دستمزدها و نبود امنیت شغلی و … هم از سطح شوآفهای صندوق اعتباری هنر فراتر میرفت.
آیا صرف سالنسازی یعنی عدالت فرهنگی؟
این هم یکی از خطاهای مدیریتی در سینمای ایران است. سالنسازی در همه ایران، مساوی با تحقق عدالت فرهنگی نیست. اساسا در برخی مناطق ایران، علاقهمندی به سینما و فیلمدیدن در سالن سینما در پایینترین اولویت جامعه قرار دارد و برخی شهرها، مخاطب انبوهتری برای دیدن فیلم یا کنسرت موسیقی و … دارد. این نبود شناخت جغرافیایی، فرهنگی و عرفی حتی در شهر بزرگی چون تهران هم وجود دارد و به همین دلیل است که گاه بهترین و مدرنترین سالن در منطقهای از شهر تهران، جواب نمیدهد…
آیا هویت دادن به هر کس دوربین به دست بگیرد، یعنی عدالت فرهنگی؟
این هم از آن دردهاست. گاهی وقتی فیلمی را میبینیم از فیلمسازی که مدعی است فلان دولت حق او را خورده و نگذاشته فیلمش را بسازد، برای روح رفتگان مدیر قبلی طلب آمرزش میکنیم! واقعیت این است که تفسیر غلط از عدالت، خودش عین بیعدالتی است. این که هر کس دلش خواست بیاید فیلم بسازد و دستآخر فیلمش را که به هیچ نمیارزد در یک گروه سینمایی اکران کند، ربطی به عدالت فرهنگی ندارد.
آیا عددبازی و دلبستن به آمار، اهمیت فرهنگی دارد؟
در کمال تاسف باید گفت، اینگونه نیست. که اگر بود آثار رضا صفایی و امان منطقی و دیگران هم از اهمیت فرهنگی برخوردار بودند. مترومعیار سینما برای گیشه، دچار یک ارتجاع تاریخی شده و متاسفانه از روزگاری که اجارهنشینها و مادر و دزدعروسکها و دلشدگان و آژانس شیشهای و باران و سگکشی و… فرهنگسازی میکردند و سطح بالای سلیقه مخاطب را هدف میگرفتند، به روزگاری رسیدیم که… از آن بگذریم، بهتر است!
آیا تحقق وعدهها اهمیت دارد؟
یکی از ضعفهای مدیریتی در سینمای ایران، وعدههای بیسرانجام است. روبانهای قرمزی که صرفا بریده میشوند و عکسهایی که ثبت میشوند بدون این که به کارکرد برسند تا دولت بعد و… از شهرک سینمایی هشتگرد تا مرکز شتابدهی و نوآوری سینمای ایران و تفاهمنامههای تولید مشترک، در حافظه تاریخی ما هنوز تصاویری باقیمانده و وعدههای بیعمل خودنمایی میکند. و البته از ماست که بر ماست چرا که بخشی از همه مشکلات یادشده، منفعل بودن رسانهها در برابر وعدهها و برنامههای مدیرانیست که غالبا خبرنگار را مطیع و فرمانبر خود میخواهند و هرکس زیادتر از حد خودش حرف بزند، باید راهش را جدا کند و…!
There are no comments yet