به گزارش خبرنگار تئاتر صبا، نمایش «سیمبلین» به نویسندگی «محمد زارعی» و طراحی و کارگردانی «مازیار سیدی» از ۱۵ شهریورماه در تالار حافظ به روی صحنه رفته است ما در این نمایش با اثری طرف هستیم که از لحاظ بصری با مولفههایهای زیباییشناسانهای روی صحنه رفته است، نمایشی که گاه با کمپوزیسیون (ترکیب بندی)های قرینه و خطی و گاه با ترکیببندی غیرخطی تصویرسازی میکند.
ما در نمایشنامه این اثر با روایتی خطی پیش میرویم که از تکنیک نمایش در نمایش بهخوبی بهره برده است و عنصر تعلیق نیز به درستی در انتهای صحنه آخر نمایش رخ میدهد. از سویی با یک لو-کمدی در ارتباط هستیم و درک درستی از این ژانر غنی نمایشی توسط کارگردان،بازیگران و نویسنده وجود دارد.
پس از ژانر و متد، با مکتب این نمایش برخورد میکنیم که مکتب نمایشنامه مدرن و مکتب نمایش اکسپرسیونیسم است؛ در نمایشنامه مدرنیسم به شکلی ملموس حس میشود و انگار که درونمایه نیز به شکلی در نظر گرفته شده است که طعنهای به مدرنیسم باشد؛ آدمهایی که توسط ندامتگاهی عظیم که گویا تمثیلی از جهان است الینه شدهاند و این الیناسیون (از خود بیگانگی) برخلاف آثار برجستهای چون بیرون پشت در از برشرت و یا ویتسک از بوشنر تا انتهای جهان قصه با کاراکتر نمیماند و در این اثر با اتحاد جمعی و تبدیل لیبیدو به کنش (نه به مثابه فرویدی) سرانجام به یک انقلاب خطم میشود و کاراکترهایی که به مرور در پی آزادی سلبشدهای هستند که آن را باز یابند و در نهایت این امر اتفاق میافتد و چون نظر «آیزایا برلین» آزادی ایجابی که آزادی فاسد است و باید به آزادی سلبی بدل شود،شکل میگیرد و اتفاق میافتد؛اما در مکتب نمایش ما با اکسپرسیونیسم طرف هستیم که انگار در خدمت به مضمون خشم پنهان و فروخورده و کمپلکسهای اشخاص نمایش است و این مبالغه در نور و رنگها همه و همه مارا به سمت اکسپرسیونیسم نمایشی سوق میدهد که با توجه به کانسپت نمایش، انتخابی هوشمندانه است.
در بحث اشخاص حاضر در صحنه ما در هیچ یک از شخصیتها با چیزی تحت عنوان (کاراکتر) طرف نیستیم و تیپهایی ساده با کارکردی مشخص و درخور در صحنه وجود دارد. این نیز جزو خواص نمایشنامه است که مرکزیت اثر بر موقعیت اجراییست و نه کاراکتر های اصلی و فرعی و این نیز شاید ارجاعی به وضع فعلی پسا پستمدرنیسمی جهان دارد که انگار فاعلیت در معنای هایدگری و سکنا گزیدن در این عصر و این دوره از بین رفته است و انسان به موجودی دربهدر و آوار بدل شده است که پیوسته از محرکهای اطراف خود دستور میگیرد و در الینگی محض توسط جهان صنعتی و چرخدندهای به سر میبرد. در این مورد طراحی صحنه نیز عامل یاری کنند بوده است و پرتابل بودن و گاه لختی صحنه نیز عاملی است که این موضوع را برای مخاطب بیشتر ملموس میکند و طراحی نور نیز وایت بالانس پایین این اتمسفر محبوس و از خودبیگانه را به درستی به تماشاگر القا میکند؛
اما بازی بازیگران همه به اندازه و دقیق بدون خودنمایی و فوکوس کشی اتفاق افتاده است که وزن صحنه از حیث کنش بازیگران هیچ جا از تعادل خارج نشود اما شخصیت (پسر ملکه) که در نمایش حاضر است بسیار دقیق و دریافت درستی از نقش دارد و حتی لحظاتی که دیالوگ نمیگوید تاثیر میگذارد و مخاطب را با خود همراه میکند؛
در این نمایش، تمامی بازیگران در خدمت روایت تام و مضمون اثر بودند و همین باعث شده است که در تماشای نمایش به قابهایی منظم و در راستای روایت برسیم و «سیمبلین» را از نمایشهای دیگر حاضر بر صحنه تفکیک کند تا یک کل منسجم خلق شود.
در کل «سیمبلین» در امروزه روز تئاتر ما که از اندیشه فقیر و از کلیشه غنی است،یک اتفاق بسیار مثبت است که سبب میشود مخاطب در بین طوفانی از ابتذال در جایی به اندیشیدن نیز مجبور شود و به این درک برسد که تئاتر در معنای اصیل کلمه قدرتی باورنکردنی دارد که میتواند ۲ ساعت تمام تو را از ازدحام ذهنی رها کند؛ «سیمبلین» را باید دید تا درک بهتری از انسان مدرن و حتی پست مدرن که عمیقا بدون پشتوانه است داشته باشیم.
عکاس:کیارش مسیبی
علی حیدری
There are no comments yet