در سینما و تئاتر آری، در موسیقی نه! | پایگاه خبری صبا
امروز ۹ مهر ۱۴۰۳ ساعت ۱۳:۵۹
یک پژوهشگر حوزه موسیقی:

در سینما و تئاتر آری، در موسیقی نه!

علیرضا امینی پژوهشگر حوزه موسیقی نوشت: اگر دغدغه فرهنگي مهم است، مسوولان مربوطه بايد بدانند كه ما فعالان حوزه موسيقي و هنر به اندازه كافي با مشكلات مختلف و متعدد دست و پنجه نرم مي‌كنيم و خطوط قرمز، ما را به اندازه كافي مي‌آزارد و ديگر توان روبه‌رو شدن با چنين تبعيض‌هايي را نداريم و از عهده ما خارج است. اگر چيزي ممنوع است، چرا براي برخي آزاد مي‌شود؟

به گزارش صبا، علیرضا امینی پژوهشگر حوزه موسیقی در روزنامه اعتماد نوشت: در مقدمه این مطلب می‌خواهم به نکته‌ای اشاره کنم که به نظرم باید به آن توجه شود؛ اینکه آیا برای برخی ممیزی‌ها و سانسورها ما با خط قرمز مواجه هستیم یا نخی که قابل جابه‌جایی است؟ سانسور -یا به اصطلاح رسمی ممیزی- همیشه از مسائلی بوده که مخالفت‌های زیادی را به خود متوجه می‌کند و بارها گفته‌ایم و نوشته‌ایم وجودش در هنر معنایی ندارد، اما برخی صحبت از قانون می‌کنند و ما بر این اساس هم اگر بخواهیم به موضوع نگاه کنیم، می‌بینیم باز هم مبنا قانون نیست؛ در واقع روابط موجود می‌تواند خیلی چیزها از جمله خط قرمزها را دور بزند.

وزارت فرهنگ و ارشاد سامانه‌ای برای صدور آثار شعر و موسیقی (پنجره وفا) در نظر گرفته است؛ زمانی که در این سامانه شعری را بارگذاری می‌کنید، مرحله اولِ آن انجام شده و در این مرحله تایید یا رد آن صورت می‌گیرد که بعد از آن مرحله، باید موسیقی را بارگذاری کنید. بعد از اینها باقی مراحل انجام می‌شود و ادامه ماجرا بستگی به این دارد که می‌خواهید چه کاری با شعر یا موسیقی انجام دهید؛ بنابراین مرحله اول تایید شعر و بعد از آن موسیقی است. زمانی که شعری در مرحله‌ای رد می‌شود، مثل سیستم گذشته نیست که بتوانید از شورا وقت حضوری بخواهید؛ بلکه فقط می‌توانید به شورای شعر اعتراض کنید. آنها دوباره در هیاتی بررسی می‌کنند و پاسخ می‌دهند ولی اینکه بتوانید شورا را ببینید کاری دور از ذهن است یعنی با فشار خیلی زیاد و بحث همراه خواهد شد و باید مثل رجزخوانی‌های مبارزات صدر اسلام بجنگید و رجز بخوانید تا آنها قبول کنند که شما با شورا ملاقات کنید. با مقدماتی که گفته شد کاملا روشن است که هنرمندان چه مسیر دشواری را پیشِ‌رو دارند.

در بعضی از ارایه آثار شاهد هستیم که برخی افراد اصلا درگیر این مسیر نیستند و به راحتی مجوز آثاری که برای دیگران صادر نمی‌شود، برای این افراد شبیه آب خوردن صادر می‌شود! در همین موارد چند مصداق بیاورم؛ در اجرای سال ۱۴۰۰ در برج میلاد، خانم کارشناسی در ارشاد استان تهران، ترانه «مرا ببوس» را از لیست آثار من خط زد و به من گفت: «نمی‌توانید این ترانه را اجرا کنید.» زمانی که علتش را پرسیدم، پاسخ داد: «شعر این اثر مجوز ندارد.»

البته بنده به مسیر خود ادامه دادم و کار دیگری را جایگزین کردم و تفاوت چندانی در پروژه‌ام ایجاد نمی‌شد، اما جالب است که در حال حاضر حدود دو سال است که یک گروه کنسرت نمایش با سه خواننده مختلف به ترتیب، اول سالار عقیلی و بعد حجت اشرف‌زاده و بعدتر عماد طالب‌زاده در اجرای دقیقِ خود این اثر را خواندند.

این کار مجوزی نداشت نه از صاحبان اثر که من با خانم پوران وفادار ارتباط داشتم و پرسیدم و نه به‌زعم مسوولان مجوز اجرا داشت، وقتی علت را جویا شدم که چگونه شعری که مجوز نداشته حالا مجوزدار شده؛ کارگردان در پاسخ به من گفت: «ما از بالا مجوز گرفتیم»! جای تعجب است، بالا چیست یا کیست که ما نمی‌شناسیم؟ من به همان ساختمان و مدیر مراجعه کردم و به مدیر ساختمان گفتم که ارگانی بالاتر از شما هم وجود دارد؟ اصلا شما از این قضایا خبر دارید؟ در همان سال تذکراتی از سوی شورا داده شد و آنها تماس گرفتند و به دلیل اینکه قرار بود خواننده کار، سالار عقیلی باشد، من هم با پوران وفادار صحبت کردم و از او اجازه خواستم که این کار به مدت چند شب محدود خوانده شود؛ تعاملاتی صورت گرفت و در نتیجه آن قرار شد، تعدادی از کارهای مجید وفادار توسط ایشان (سالار عقیلی) اجرا شود. همان موقع هم در آخر پس از سالار عقیلی، حجت اشرف‌زاده هم این کار را اجرا کرد؛ اگرچه بنا بود فقط با صدای سالار عقیلی اجرا شود. از این ماجرا گذشت که من بعد از مدتی دیدم تبلیغات این گروه دوباره شروع شده و این‌بار خواننده این کار، عماد طالب‌زاده است و برایم خیلی جالب بود که چرا چنین اتفاقی افتاده است! همان زمان به کارگردان هم پیام دادم و عنوان کردم که فکر نمی‌کنم این‌بار خانم پوران اجازه دهند که این اتفاق بیفتد؛ خانم پوران هم اکیدا با این مساله مخالفت کرده بودند و به من گفته بودند که «شما به آنها بگو که به هیچ‌وجه نمی‌خواهم این اثر اجرا شود.» من این موضوع را اطلاع دادم و مساله را با دوستم «کامران همت‌پور» هم هماهنگ کردم و به سمع و نظر مدیران مجموعه هم رساندیم که این کار برای اجرا اجازه ندارد ولی در نهایت آقایان این کار را اجرا کرده و تیزر آن را هم پخش کردند!

این نمونه و مصداقی بود که خودم به‌طور کامل در جریان آن بوده و هستم، اما توجه داشته باشید که این تنها مورد نیست و احتمالا هم نخواهد بود؛ مساله فقط این ترانه نیست، اثر گلپا «ای از عشق پاک من همیشه مست» که راغب آن را خوانده و اصل آن مجوز ندارد یا آثار خانم مهستی که توسط همین خواننده که نام بردم، در همه جا هم پخش شده ولی کسی منعی برایش نگذاشته و اگر خواننده دیگری بخواند برایش مشکلات مختلفی پیش می‌آید. برخی آثار خانم مرضیه که سالار عقیلی خوانده ولی برای بقیه حساسیت وجود دارد و بسیاری مثال‌های دیگر!

هزینه‌های جابه‌جایی خط قرمز

ما از دو منظر به این موضوع باید نگاه کنیم؛ اول حقوق آثار و بعد مجوز مقامات. درباره حقوق آثار هم ما زیاد گفته‌ایم و همین روزنامه «اعتماد» روی آن تمرکز داشته‌اید حتی موضوع مجوز هم بسیار مطرح شده، اما اینجا من از این صحبت می‌کنم که اگر یک اثر طبق قانون خودشان نباید اجرا شود، چرا یک فرد دیگری ناگهان مجوز آن را می‌گیرد؟ اینجاست که می‌گوییم روابط حرف اول را می‌زند نه قانون؛ اینجاست که می‌گوییم برای بعضی چیزها خط قرمزی نیست، بلکه نخ قرمز است که آن هم به لطف مسوولان نسبت به برخی، قابل جابه‌جایی است.

این روابط، آثار ملی ما را هم زیر سوال می‌برند؛ شاید گفته شود اینها کنسرت نمایش هستند، نه کنسرت و اجرای موسیقی که حتی این توجیه هم عذر بدتر از گناه است. ترانه‌های قدیمی ما مدتی است که ملعبه تئاتری‌نماها شده‌اند؛ من می‌دانم که تئاتری‌های حرفه‌ای زیادی داریم ولی تئاتری‌نماهایی هم هستند که هنر ما را مصادره می‌کنند. موسیقی و اجرای اُپرا یا تئاتر موزیکال‌ها قانونی دارد که اجرای آن در اختیار موسیقیدان‌هاست؛ یعنی درون‌مایه موسیقی آن مهم‌تر از درون‌مایه تئاتر است؛ چراکه تئاتر باید برای خود آهنگساز داشته باشد و کار برایش ساخته شود و اصلا یک تئاتر نمی‌تواند به جریان موسیقی وصل باشد. من کاری شبیه به این هم داشته‌ام. کاری پژوهشی که در ارتباط با آثار طنز موسیقی ایران یا تئاترهای تخت حوضی بود که موسیقی در آن بسیار قوی بود. ما می‌بینیم در این کارها که با عنوان کنسرت-نمایش اجرا می‌شوند، موسیقی بسیار بیشتر از نمایش است یعنی از هشتاد دقیقه کار، شصت دقیقه موسیقی و بیست دقیقه دیالوگ و داستانک است و به نظر من این کار را نمی‌توانیم اصلا در شمار تئاترهای صحنه‌ای ببینیم و بیشتر شبیهِ کارهای اپرای موزیکال است و اینجاست که باید بدانیم؛ هر کاری در هر ژانری چارچوب‌ها و مسائل خودش را دارد.

من تاکید می‌کنم که مردمِ ما از لحاظ موسیقی، فقر بصری دارند یعنی اگر دقت ‌کنید دوستانِ شما با شما تماس می‌گیرند و از شما می‌خواهند که کنسرت فلان هنرمند را ببینید و نمی‌گویند که کنسرت را بشنوید! موسیقی به عنوان یک هنر شنیداری تبدیل به یک هنر دیداری شده به دلیل اینکه مردم برای دیدن ساز، موسیقی و هنرمندان محدودیت‌های زیادی داشته‌اند، نمایش برای‌شان مهم‌تر از خودِ موسیقی شده است و به همین دلیل تئاتری‌نماها راهش را خوب فهمیده‌اند که از ضعف بصری موجود در مردم استفاده می‌کنند و تئاتر موزیکال‌هایی را طراحی می‌کنند که فقط موسیقی است یعنی داستان آهنگ‌ها را بازی می‌کنند و مردم می‌آیند که فقط یک آهنگ را گوش دهند و اصلا داستان اهمیتی ندارد، چون بسیاری از پردازش‌های آنها در این حوزه بسیار ضعیف است و آنقدر روایتگری و داستان‌سرایی اپیزودها بد و غیر قابل قبول است که به هیچ عنوان در ذهن مردم نمی‌ماند و مردم هم فقط به دلیل شنیدن ترانه‌ها می‌آیند؛ در حالی که هیچ ‌کدام این افرادِ سازنده، خود را ملزم نمی‌دانند که برایش اجازه بگیرند؛ اجرای این ترانه‌ها نیازمند این است که از مالکان مادی و معنوی اجازه گرفته شود یعنی باید این آثار با اجازه اشخاص منتشر شوند؛ از سویی چرا در حوزه موسیقی یک اثر مجوز ندارد ولی همان تحت عنوان کنسرت – نمایش مجوز می‌گیرد؟ چه هزینه‌هایی صرف می‌کنند که خط قرمز برای آنها تبدیل به نخ قرمز شود و نخ را هم به راحتی جابه‌جا می‌کنند؟

در سینما و تئاتر آری، در موسیقی نه!

در تیتراژ آثار سینمایی و در همین تئاترها که پیش‌تر صحبت آن شد، ترانه‌ها و آثار موسیقایی در حساس‌ترین لحظات با همان مجوزهایی که دوستان از بالا می‌گیرند، پخش می‌شود؛ آن هم بدون اینکه از خانواده سازندگان آن ترانه و آهنگ مجوز گرفته باشند و بعد در حوزه موسیقی، همین آثار ممنوع می‌شوند! این نکته باید مورد توجه قرار گیرد که اولا ما خط قرمز داریم یا نخ قرمز؟ در مرحله دوم اگر این خطوط قابل جابه‌جایی هستند، به همه هنرمندان بگویند تا همه یاد بگیرند و در آخر هم اگر ارگانی بالاتر از شورای صدور مجوز وجود دارد، عزیزان به همه ما، آن ارگان را معرفی کنند که ما و دیگران بتوانیم از آن استفاده کنیم. چگونه و به چه حقی برخی افراد از آثاری که هنوز وارثان حقوقی آن هستند، بی‌اجازه استفاده می‌کنند، نمی‌دانم اما اصلی‌ترین مساله این است که مسوولان وزارت ارشاد که حالا در مسند تصمیم‌گیری هستند و به تازگی هم در دولت جدید کار خود را آغاز کرده‌اند، این مسائل و معضلات را بدانند و این‌طور نباشد که اجرای قوانین را به صورت یک بام و دو هوای پیشین ادامه دهند.

اگر دغدغه فرهنگی مهم است، مسوولان مربوطه باید بدانند که ما فعالان حوزه موسیقی و هنر به اندازه کافی با مشکلات مختلف و متعدد دست و پنجه نرم می‌کنیم و خطوط قرمز، ما را به اندازه کافی می‌آزارد و دیگر توان روبه‌رو شدن با چنین تبعیض‌هایی را نداریم و از عهده ما خارج است. اگر چیزی ممنوع است، چرا برای برخی آزاد می‌شود؟ این مسائل مهم هستند و باید تصمیم‌گیران برای این موضوع چاره‌ای داشته باشند؛ وگرنه از هویت ملی ما دیگر چه می‌خواهد بماند؟ ما به حقوق مادی و معنوی یک اثر فکر کنیم یا به خلق آثارمان و نحوه ارایه‌اش؟ چطور یک اثر می‌تواند به عنوان ترانه، مجوز دفتر شعر و موسیقی را نداشته باشد و یکی دیگر همان ترانه را روی صحنه به راحتی بخواند؟ اینهاست که نشان می‌دهد و ثابت می‌کند که آقایان خطوط قرمز را جابه‌جا می‌کنند و این موضوع چیزی است که مسوولان جدید وزارت ارشاد به راحتی می‌توانند بر آن نظارت داشته باشند و برایش راه‌حلی پیشنهاد کنند تا دیگر شاهد این مسائل چه به لحاظ حقوق مادی و معنوی آثار و چه به لحاظ تبعیض‌های موجود نباشیم؛ کار سختی نیست البته اگر بخواهند و دغدغه این مسائل را داشته باشند، شدنی است.

 

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است


جدول فروش فیلم ها

عنوان
فروش (تومان)
  • تگزاس۳
    239/956/417/400
  • تمساح خونی
    168/255/197/250
  • مست عشق
    120/024/440/750
  • خجالت‌نکش۲
    ۸۵/۱۲۲/۴۴۴/۲۰۰
  • پول و پارتی
    81/460/252/000
  • سال گربه
    64/591/860/000
  • قیف
    22/148/523/000
  • مفت‌بر
    15/992/917/500
  • یادگار جنوب
    12/337/369/550
  • ملاقات با جادوگر
    11/150/975/000
  • قلب رقه
    8/882/882/500
  • شهر گربه‌ها
    7/162/207/500
  • شه‌سوار
    6/663/664/000
  • ببعی قهرمان
    5/470/898/000
  • آغوش باز
    1/697/575/000
  • کارزار
    223/835/000
  • زودپز
    پیش‌فروش 150/365/000
  • لختگی
    80/180/000
  • نفرین آرتا
    14/180/000