دولتمردان باید پای فیلم و سینماگر بایستند / «جشنواره جهانی فجر» امکان بازگشت به تاریخ اصلی برگزاری‏‌اش را دارد | پایگاه خبری صبا
امروز ۱۱ مهر ۱۴۰۳ ساعت ۱۴:۰۰
رئیس هیات مدیره خانه سینما:

دولتمردان باید پای فیلم و سینماگر بایستند / «جشنواره جهانی فجر» امکان بازگشت به تاریخ اصلی برگزاری‏‌اش را دارد

محمدمهدی عسگرپور گفت: بخشی از فهمِ کارکرد سینما، وظیفه‏ دولتمردان است که باید پای فیلم و سینماگر بایستند تا اتفاقی که باید، رخ دهد و بتوانند متقابلاً این وظیفه را برای سینماگر مطرح کنند که شما در قبال جامعه مسوول هستید.

به گزارش صبا، رئیس هیات مدیره خانه سینما در گفت‌وگو با ماهنامه تجربه، به تحلیل وضعیت سینمای این سال‌های ایران، ارتباط سینماگران با دولت‌ها، چشم‌انداز وضعیت جشنواره جهانی فیلم فجر و … پرداخت. متن این گفت‌وگو به شرح زیر است:

 

***این روزها به‌‏نظر می‏‌رسد جامعه‏‏ ایران رفتاری دو سویه دارد. طبیعتاً این نوع رفتار و نگاه شامل سینما نیز می‌‏شود. در چنین شرایطی سینما چگونه می‏‌تواند گفتمانی فراسویه‌‏ای داشته باشد؟

– بسیاری عقیده دارند این روزها ما با جامعه‌‏ای دوقطبی روبه‏‌رو هستیم. به نظر من حدود ۱۰ سال پیش می‏‌شد این عقیده را قبول‏ داشت چون در جامعه مصداق‏‌های آن دیده می‌‏شد، اما در حال حاضر با جامعه‌‏ای متکثر مواجهیم که نمود آن را در بسیاری از مسائل از جمله همین انتخابات ریاست‌‏جمهوری شاهد بودیم.

***تکثر افکار در جامعه خطرآفرین نیست؟ به هر حال وقتی نظرها نسبت به موضوعات متفاوت‌‏تر باشد، به تبع تصمیم‌‏گیری هم سخت‏‏‌تر شده و اداره‌ی چنین جامعه‌‏‏ای هم دشوارتر خواهد بود. به نظر شما چنین موقعیتی باعث ایجاد بی‏‌نظمی و هرج و مرج نخواهد شد؟

– شاید در بسیاری از موضوعات دو گزینه برای انتخاب پیش‌‏ روی اهالی جامعه قرار گیرد و آن‏ها را موظف به انتخاب کند؛ بر همین مبنا می‌‏گوییم که جامعه‏ دو قطبی شده است، اما وقتی گزینه‌‏های متعدد پیش‏روی جامعه قرار گیرد دیگر پاسخ قبلی کارگر نیست و اصلاًٌ در این شرایط با جامعه‏‌ای دو قطبی روبه‏‌رو نخواهیم بود. برای مثال در بسیاری از کشورها، شاهد رقابت قدرت‌‏هایی هستیم که در قالب احزاب معنی می‌‏گیرند و اغلب دو حزب اصلی با یکدیگر رقابت می‌‏کنند. شاید بتوان این موضوع را دو قطبی نامید‏، اما در کشور ما چنین وضعیتی وجود ندارد که طبعاً این روند ‏در سینما نیز وجود دارد. یعنی با جامعه‏ متکثری طرف هستیم که نظریه‏‌پردازی در حوزه‌‏های مقدماتی آن به درستی انجام نشده، بنابراین امکان هرج و مرج در هر بخش وجود دارد. اصولاً کشورهایی که به آنارشی نزدیک می‏‌شوند این روند را طی می‌‏کنند؛ با خارج شدن از جریان دو قطبی جامعه وارد جریان‌‏های متکثرِ بدونِ لیدر می‏‌شود و این فقدان لیدر باعث پدید آمدن آنارشی خواهد شد.

***در مقوله‏ هنر، این جامعه‏ متکثر در جایگاه‌‏هایِ مختلفِ هنرمند، مخاطب و صنف ورود می‏‌کند. آیا این روند نقش مرجعیت داشتن هنرمند را در جامعه سلب نخواهد کرد؟ اصلاً در چنین جامعه‌‏ای هنرمند چه راه‏ حلی پیش‏ روی خود می‌‏بیند؟

– در هنر ایران ما با جریاناتی مانند خانه‌ سینما، ‏خانه‌ تئاتر و… به‌‏عنوان نهادهای صنفی مواجهیم که عهده‌‏دار بعضی از مسوولیت‌‏های جریانات صنفی که در دنیا تعریف شده، هستند. باید اشاره کرد که در بخشی از این جریانات امکان فعالیت، به آن شکلی که باید وجود ندارد. زیرا جریان صنفی ما قوام‌‏یافته نیست. اگر وضعیت را به حوزه‏ فردی سینماگران بسط دهیم، اوضاع خاص‌‏تر هم می‌‏شود. بعضی از سینماگران ما نه ‏تنها در حوزه‏ سینما بلکه در حوزه‌‏های اجتماعی دیگر نیز نقش مرجعیت پیدا کرده‌‏اند، اما از یک بازه‏ زمانی به بعد، متأسفانه شاهد تلاش برای سلبِ نقش مرجعیت از هنرمندان بودیم. یعنی با جامعه‌‏ای روبه‌‏رو هستیم که بخش زیادی از حاکمیت سعی در سلب مرجعیت از آن داشته است. نتیجه‏ تمام موارد مذکور، پدید آمدن زمینه‏ سرخوردگی در فرهنگ و هنر ایران است که در حال حاضر خیلی واضح به چشم می‏‌خورد که در ادامه‏ هم تمایل هنرمندان به انجام فعالیت‌‏های غیررسمی مانند سینمای زیرزمینی را شاهد هستیم.

***در حوزه‏‌های دیگر هنر هم فعالیت زیرزمینی انجام می‏‌شود. انگار هنرمند حاضر نیست به چیزی که آن را باور ندارد و در ارائه هنرش سنگ‏‌اندازی می‏‌کند، تن دهد. هنرمند بر هنر بدون مرز خود پافشاری می‌کند و نهادهای نظارت‌گر نیز بر اعمال ایدئولوژی خود اصرار دارند. در نتیجه روندی فرسایشی ایجاد می‌‏شود که در آن هرکس سعی در تقابل با دیگری دارد. در چنین شرایطی چه بر سر هنر خواهد آمد؟

– بله. البته که در حوزه‌‏های دیگر نیز این اتفاق رخ‏ می‌‏دهد. برای مثال در حوزه‏ موسیقی بارها شاهد این دست اتفاقات بوده‌‏ایم. درواقع، با کنار هم گذاشتن تمامی عوامل،‏ به مجموعه‏‌ای از سوءتفاهات در زمینه‏ هنر می‌‏رسیم. افراد نسبت به یکدیگر و انجمن‏‌های صنفی، انجمن‏‌های صنفی نسبت به حاکمیت، حاکمیت نسبت به هنرمندان و جامعه‏ صنفی، همگی دچار سوءتفاهم هستند. در نتیجه امکان رشد و بالندگی در زمینه‏ فرهنگ و هنر سلب شده و رتبه‏ هنر ایرانی در جهان تنزل می‌‏یابد.

منظور من صرفاً کیفی نیست، از منظر کمّی هم همین‏طور است. از نظر کمّی طی دو سال گذشته تولید آثار کاهش پیدا کرده است. به نظرم طی دو سال گذشته شدت زخم و جراحاتی که هنر و سینمای ایران برداشته، ضریب پیدا کرده است. شاید در ظاهر و با توجه به آمار، ‏فکر کنیم فروش فیلم‏‌ها افزایش داشته‌‏اند، اما این تنها پوسته‏ خارجی جریان است و میزان رضایت‌مندی روز‌به‌روز کاهش پیدا می‌‏کند. حتی مردم به راحتی به کالای موردنیاز خود دسترسی ندارند و به‌‏نظر می‏رسد که تنها یک نوع خاص از کالا در دسترس قرار می‌‏گیرد.

*باتوجه به سیر اتفاقات اخیر و شرایط جامعه‏ امروز، بسیاری از فیلم‏سازان ما پا پس کشیده و از خیر فیلمسازی گذشته‏‌اند. درواقع حاضر نیستند در هر شرایطی تن به کار دهند. با یک نگاه اجمالی می‏‌توان متوجه شد اغلب فیلم‏سازان مطرح سال‌‏های گذشته خانه‏‌نشین شده‏‌اند. از طرفی حق کار نکردن در چنین شرایطی برای آن‏ها محفوظ است و از طرف دیگر این افراد سرمایه‏‌های هنری کشورند، سال‌‏های عمرشان ارزشمند است و کار کردن‌شان به سینمای ایران اعتبار بیشتری می‌‏دهد؛ جای حسرت دارد که چشمه‏‌های خروشان هنر ایران این‏گونه خشک شوند. بنابراین به نظر شما چگونه می‌‏توان از طریق آسیب‏‌شناسی به راه‏‌حل‌‏های مناسب در این حوزه رسید؟

– در سال‌‏های گذشته بعضی از فیلمسازان شاخص ما با هر سختی فیلم ساخته‏ و موجبات افتخار را فراهم آورده‌‏اند، اما طی دو، سه سال اخیر شیشه‏‌ای که میان مجموعه‌‌تفاهم‏‌های مردم، حاکمیت و هنرمند بود، ترک جدی برداشته است. همین موضوع سبب شده بسیاری چیزها به‌جا آورده نشود. پیش‏تر به هرشکلی که بود همه کار می‌‏کردند، اما در حال حاضر بخش زیادی از این زیست‌‏بوم کنار گذاشته شده است. در واقع تعدیلی اتفاق افتاده که دیگر به‏‌سختی می‏‌توان نام آن را سینمای ایران گذاشت. چنین مسئله‌‏ای به خودی خود از موارد مهم مطالعاتی است و نمی‌‏توان آن را ساده‏ انگاشت؛ ساده‏‌سازی مسائل و قائل شدن ضریب هوشی پایین برای جامعه تأسف‏‌بار است. کسانی که جایگاه دارند و بر مسندی تکیه زده‌‏اند باید با جامعه خود به صورتی صادقانه وارد مذاکره شوند. در زیست بومی که با آن مواجهیم نمی‌توان این موضوع را کنار گذاشت.

***آیا می‌‏توان گفت یکی از مسائلی که به این جریانات دامن زد، یک‏پارچگی‌‏ای بود که در دولت قبل میان نهادهای سینمایی شکل گرفت؟

-بله.‏ در بعضی مقاطع پیش می‏‌آمد که در مسائل حل نشده‏‌ای چون حجاب،‏ مجوزها و… در روند انجام کار،‏ وقفه ایجاد کنند. خیلی از اوقات حتی خود نهادهای دولتی بسته به نگاه افرادی که وظیفه‏ کنترل، نظارت و ارزشیابی داشتند به کمک آثار می‌‏آمدند. در واقع ماجرا مانند ارکستری بود که بعضی در آن ساز مخالف می‌‏زدند و بعضی موافق، اما در نهایت برآیندی از آن حاصل می‌‏شد. هنرمندان نیز در طول سال‏‌ها یاد گرفته بودند از این دالان پرپیچ و خم عبور کرده و فیلمی با کارکرد بسازند. اصلاً برای همین بود که سینمای ایران در جهان کار می‌‏کرد و موفقیتی واقعی داشت، اما این‏ بار، ماجرا طور دیگری رقم خورد و میان همه‏ نهادها هم‌‏داستانی شکل گرفت. گویی در وزارت فرهنگ و ارشاد همان‏گونه به مسائل نگاه می‏‌شد که در گشت ارشاد نگاه می‌‏کردند یا حتی اگر چنین چیزی هم نبود، برداشتی که ما از موضوع داشتیم به این شکل بود. این ‏بار فهرست ممنوع‏‌الکاری‏‌ها حتی از وزارت ارشاد به دیگر نهادها ابلاغ می‌‏شد. یعنی جریان برعکس عمل می‏‌کرد. زمانی هم که همه‏ بخش‌‏ها و ارگان‌‏ها به فکر کردن یکسان روی آوردند، ماجراهایی شکل گرفت که در نهایت به کاهش مشارکت مردم در انتخابات انجامید.

***با توجه به برآیند همه‏ این موضوعات و مشکلاتِ امروزِ سینمای ایران، چشم‏‌انداز چهار سال آینده‏ «هنر هفتم» را چطور می‏‌بینید؟ چطور می‏‌شود با وجود طیف وسیعی از اشکالات ساختاریِ موجود مانند مشکلات اقتصادی، فرهنگی و… به راه‌‏حلی برای برون‏‌رفت از آن رسید؟

-باید بدانیم که جامعه‏‏ ایرانی با وجود همه‏ مشکلاتی که دارد، جامعه‏‌ای عقب‌‏افتاده نیست. چنین جامعه‌‏ای را نمی‌‏توان به‌‏راحتی اداره کرد. ایران،‏ هیچ‌‏گاه شبیه به کشورهایی مانند کره شمالی نخواهد شد، اما این‏که چشم‌‏انداز سینمای ایران در چهار سال آینده چگونه خواهد بود، سوالی نیست که صرفاً با چشم‏‌انداز سیاست‌‏های داخلی بتوان به آن پاسخ داد. زیرا این چگونگی، به اموراتِ نقاط دیگر نیز بستگی دارد. در این مسیر، کشورهایی موفق هستند که بنیان اقتصادی‏‌شان قوی‏ باشد. برای داشتن بنیان قوی اقتصادی لازم است نقش جامعه را به‌‏درستی تعریف کنیم. اگر این زمینه‌‏ها فراهم شود، شاید طی چند سال آینده نسبت به امروز شرایط بهتری را تجربه کنیم. پس اگر هر دولت و حاکمیتی به بقای خود فکر می‏‌کند،‏ باید معادلات جدید جهانی را درک کرده و برای آن‏ها راه‏‌حل داشته باشد. مقصود از راه‏‌حل هم تقویت بنیان‏‌هاست که پیش‌‏شرط آن ارتباط دوستانه و صادقانه با مردم است و برای تحقق این موضوع قطعاً زمان لازم است.

تفاوت دولت فعلی و قبلی در این است که دولت فعلی فرصت چندانی برای ایجاد گفتمان ندارد. بسیاری از مردمی که می‏‌توانستند به‏‌صورت احتمالی مخاطب دولت فعلی باشند،‏ اصلاً در انتخابات شرکت نکردند و بخشی هم که شرکت کردند، حضورشان مشروط بود. در ایران این‏گونه است که اگر طی پنج، شش ماه اول، دولت موفق به اصلاح بخشی از زیرساخت‏‌ها شود،‏ می‌‏تواند کارش را انجام دهد، در غیر این ‏صورت وارد روندی فرسایشی خواهد شد و در نتیجه‏ چیزی تغییر نخواهد کرد.

***این روزها یکی از اصلی‌‏ترین موضوعاتی که آثار سینمایی را مورد نقد قرار می‌‏دهد، دید عموم مردم جامعه نسبت به مسئله‏ حجاب است. واقعیتی بحرانی که در تمام حوزه‌‏ها از جمله سینما ایجاد سوال می‏‌کند. در چنین وضعیتی به‌‏نظر می‌‏رسد مقوله‏ حجاب تبدیل به مسئله‌‏ای غیر قابل حل در سینمای ایران شده است؛ مسئله‏‌ای که نه مخاطب و نه هنرمند از کنار آن به راحتی عبور نمی‌‏کنند و در این میان مسئله‏ شرعی هم همچنان مطرح است. بنابراین جایگاه آثار سینمایی، در میانه‏ این خط تقابل کجا خواهد بود؟ فیلم‌‏ها را سر آخر باید به چه نحوی ساخت؟

-مدت‌‏هاست حتی چیزی به‌‏عنوان نقد فیلم وجود ندارد. بازاری که مردم با آن مواجه‌اند ظاهراً حتی مستحق نوشتن هیچ یادداشتی نیست. موضوع سینمای رسمی و غیررسمی همواره مطرح بود. حتی گاهی بحث برداشتن پروانه‏ ساخت مطرح می‌‏شد که باعث نگرانی سینماگران درباره‏ چگونی اخذ پروانه‏ نمایش شده بود. ماجرا فقط هم به حجاب برنمی‌‏گردد و بسیاری از موضوعات مطرح هستند. به خاطر دارم، یک‏ بار در جشنواره فیلم مونترال، مستندی از آقای جمشید اکرمی اکران شد که در آن به مسئله‌ حجاب در سینمای ایران پرداخته بود. این مستند سکانس‏‌هایی از فیلم‌‏های ایرانی را نشان می‌‏داد که خانم‌‏ها در خانه و کنار همسرشان مجبورند روسری داشته باشند و صحنه‌هایی نمایش داده شده بود که زن و شوهر در فیلم حتی در مواقع ضرورت نمی‌‏توانستند به یکدیگر دست بزنند. به خاطر دارم که در آن جشنواره، بسیاری از مخاطبان خارجی که پیش‏تر به تماشای آثار ایرانی نشسته بودند، گفتند ما به‏‌قدری درگیر داستان فیلم‏‌ها می‌شدیم که اصلاً چنین موضوعی به چشم‏‌مان نمی‌آمد؛ امروز اما در شرایط دیگری از بحران‌‏‏های اجتماعی زندگی می‌‏کنیم و مخاطب به‏‌راحتی از کنار این موضوعات عبور نمی‏‌کند. مسئله‏‌ای هم نیست که سینما به‏‌تنهایی بتواند راهکاری برایش ارائه کند. چون به‌‏محض کار روی آن ممکن است از جهاتی دیگر ایراد شرعی گرفته شود، اما در نهایت موضوعاتی که در دوران اخیر خصوصاً در سال ۱۴۰۱ از جامعه ایران شاهد بودیم نشان می‏‌دهد اگر هر دولتی به موضوعات مورد اهمیت جامعه توجه نکند، بحران را حل نکرده و در بزنگاه بعدی و با ایجاد بحرانی دیگر ممکن است وضعیت، به مسئله‏‌ای غیرقابل حل تبدیل شود. پس، باید برای آن راه‌‏حل ارائه کرد. راه‌‏حل نیز حتی به‏‌نظر بسیاری از متخصصان شرعی آن‏‏قدر هم غامض و پیچیده نیست. داشتن جامعه‌‏ای که در آن مردم متشرع بتوانند زیست خود را داشته باشند، چیز عجیبی نیست. این هم‌‏زیستی همواره در ایران وجود داشته است. بنابراین اصل این موضوع را باید خارج از سینما جست‌‏وجو کرد، نه در داخل آن. امروز کار به‌‏جایی رسیده که بعضی از فیلمسازان صاحب‌‏نام ما می‏‌گویند در این شرایط فیلم‏سازی نخواهند کرد. در نتیجه ممکن است چشم‏‌پوشی باعث شود خیلی زود با سکانس پیچیده‌‏تری رو‏به‌‏رو شویم. تصور من این است که یکی از مأموریت‌‏های دولت جدید باید پیدا کردن بنیان‏‌های نظری این موضوع در حوزه‏‌های فقهی،‏ سیاسی و اجتماعی باشد. حتی ما در مسائل فقهی این موضوع را داریم که وقتی شرایط پیچیده می‌‏شود اولویت احکام نیز ممکن است به واسطه‏ شرایط بحرانی جابه‏‌جا شود. برای مثال می‌‏گویند در شرایطی که خطر جانی گریبان‏‌گیرتان است، می‏‌توانید مُردار بخورید که در شرایط عادی نجس است! این موضوعات باید به‌‏نوعی در ابعاد مختلف حکومتی حل شوند و به تبع آن مشکل سینما در این بخش نیز می‌‏تواند قابل حل باشد.

***البته به‌‏نظر می‌‏رسد احکام با توجه به کارگردان قابلیت انعطاف‏‌پذیری دارند. برای مثال «کاناپه»ی کیانوش عیاری اجازه‏ اکران نمی‌‏گیرد، اما شاهد پخش آثار دیگری با همان مسئله‏ حتی از جانب تلویزیون هستیم. به نظر شما چه‏‌قدر این نگاه در سینمای ما وجود دارد؟

-انگار دین در قالب حکومت و احزاب می‌‏تواند شکلی متفاوت داشته باشد! برای مثال در آموزه‌‏ها می‏بینیم که حضرت علی می‏‌گویند: «نگاه نکن چه کسی می‏‌گوید بلکه ببین چه چیزی می‌‏گوید.» اما انگار جمهوری اسلامی در این موضوع می‏‌گوید «نگاه نکن چه می‏‌گوید،‏ ببین چه کسی می‏‌گوید!» اگر او اهل ما باشد می‏‌تواند هر چه می‏‌خواهد بگوید. بنابراین دیدگاهی باشگاهی نسبت به ماجرا پدیده آمده و حتی گاهی از آدم‏‌هایی دفاع می‌‏شود که پیش‏تر چیز دیگری درباره‏‌شان شنیده‏‌ایم، اما چون نگاه، باشگاهی شده و او عضوی از آن باشگاه است، پس باید از آن دفاع کرد. این ماجرا پایه‏ دینی، وجدانی و اخلاقی هم ندارد. به همین دلیل اتفاقاً یکی از کارکردهایی که هر دولتی باید داشته باشد ایجاد تنظیماتی برای حل این قبیل مشکلات است و باید برای حل مشکل راهکارهایی ارائه شود. برای مثال قبل‏‌تر می‌‏دیدیم صدا‏و‏سیما، سخت‌‏گیری‌‏های بیشتری نسبت به سینما داشت، اما بعد در دوره‌‏ای برعکس شد. درصورتی ‏که سینما در همه‏‌جای دنیا پیشروست و باید آن مدیومی باشد که حتی گاهی اوقات بی‌‏پروا به بعضی از موضوعات اجتماعی و فرهنگی می‌‏پردازد. پدیده‌‏ای که در تلویزیون سراسر دنیا به چشم می‏‌خورد، اما در سینمای ایران اصلاً با چنین موضوعاتی روبه‌‏رو نمی‏‌شویم. بارها شنیده‌ایم که ممیزی‌‏های این دو مدیوم باید یکی باشد. این ماجرا ترسناک است. دید خوشبینانه‌‏اش این است که متوجه نیستند و دید بدبینانه این است که انگار برای اضمحلال بنیان‏‌های فرهنگی‏ ـ هنری جامعه مأموریت دارند و قصدشان از بین بردن نقش مرجعیت هنرمندان جامعه است.

***در نهایت این موضوعات سبب ناامیدی مخاطب و پا پس کشیدن او می‏‌شود، مخاطب سراغ محتوای خارجی می‏‌رود که اتفاقاً ترس بسیاری از مسوولان هم همین است، اما با خانه‌نشینی هنرمندان سطح هنر ایران روز‏به‌‏روز تنزل پیدا می‏‌کند. نظر شما در این باره چیست؟

-آمار استفاده‏ ایرانیان از محتوا خیلی منتشر نمی‌‏شود. بعضاً هم آمار منتشر شده حاوی نکته هستند. برای مثال حدود ۹۰ درصد محتوای استفاده شده در حوزه‏ ترافیک اینترنت برای ترافیک خارجی چون اینستاگرام، واتس‌‏آپ، توئیتر و… است که اصلاً ارتباطی به محتوای داخلی ندارد. پس تمام بحث ما برای ۱۰ درصد باقی مانده است که از آن ۱۰ درصد هم تنها چهار، پنج درصد برای تولید محتوا باقی می‌‏ماند. در بخش فیزیکی هم حتی اگر پرفروش‌‏ترین فیلم سینمای ایران را محاسبه کنیم که چند نفر آن را تماشا کرده‌‏اند، می‌‏بینیم که این آمار نسبت به کل جمعیت ایران، چیزی شبیه به شوخی‏‌ست! یعنی اساساً جامعه‏ ایرانی از محتوای دیگری استفاده می‌‏کند! حتی نوع استفاده هم تفاوت پیدا کرده. برای مثال در گذشته سریال‏‌ها را به‏‌دقت تماشا می‏‌کردند، اما امروزه همان سریال‌‏ها را در شبکه اجتماعی مثل اینستاگرام بریده بریده می‌‏بینند و همان برایشان کفایت می‏‌کند.

***موانع فقط هنگام فیلم‏سازی نیست و تمام وجوه سینمای ایران را در برمی‌‏گیرد. یکی از اتفاقات خوب سال‏‌های اخیر سینمای ایران برگزاری جشنواره جهانی فجر بود، اما متأسفانه تصمیم اشتباه دولت گذشته مبنی بر جابه‌‏جایی تاریخ برگزاری و ادغام آن با جشنواره‏ ملی موجب شد جشنواره فجر، در وضعیتی معلق و بلاتکلیف قرار گیرد. به نظر شما مسوولان در دولت چهاردهم برای نجات این جشنواره مهم باید چه کنند؟

-درباره‏ جشنواره‏ جهانی فیلم فجر باید بگوییم سعی کردیم تا جای ممکن نام آن باقی بماند. «FIAPF»، طی نامه‌‏ای چند مسئله‏ مشخص برای پاسخگویی را عنوان کرده که ظاهراً مسوولان هنوز به آن پاسخ نداده‌‏اند و در نتیجه جشنواره با خطر حذف شدن از «FIAPF» روبه‌‏روست. دلایل مشخصی هم دارد؛ تاریخ برگزاری جشنواره بدون اطلاع قبلی یکی از علت‌هاست زیرا هر جشنواره‏ای که در آن‏جا ثبت می‌‏شود اکوسیستمی دارد که دیگر جشنواره‏‌ها باید حواسشان به آن باشد. مثلاً اگر جشنواره‌‏ای قبل از جشنواره‏ فیلم کن برگزار می‌‏شود باید اجازه‏ کن را داشته باشد. به همین دلیل جشنواره‏ فیلم پکن در«FIAPF» ثبت نشد، چون می‏‌خواست روزهای برگزاری‏‌اش قبل از جشنواره‏ کن باشد و ما هم به همین دلیل جشنواره‏ جهانی فجر را به خرداد انتقال دادیم. طبیعتاً عضویت در سازمان‏‌های جهانی به این علت است که به واسطه‏ آن زیست‏‌‌بوم، در مجامع بین‌‏الملل حضور داشته باشیم و از این طریق در تصمیمات هم نقش‏‌آفرین باشیم. این حضور، کارکردهایی مختص به خود دارد. اگر قرار باشد به همین منوال پیش بروند جشنواره جهانی فجر به زودی از «FIAPF» اخراج خواهد شد. فرهنگ عمومی کشور، همواره یکی از ذی‏نفعان در برگزاری هر جشنواره‏ای به‌‏حساب می‏‌آید. این کار، امنیت ملی و روابط بین‌‏المللی را تقویت می‌‏کند. باید این موضوع جا بیفتد که وقتی می‌‏گوییم جشنواره‏ جهانی فجر کدام قشر از سینماگران باید بیشتر به آن توجه کنند. برای مثال کمدی‌‏سازان که گیشه‏ سینمای ایران بر مدار آن‏ها می‏‌چرخد، مخاطب هستند یا آن قشر از سینماگرانی که اتفاقاً به آن‏ها کمتر توجه می‌‏شود؟ بخشی از مشکل هم خود خانواده‏ سینماست. اظهارنظرات برخی از همکاران سینماگر درباره‌ جشنواره‏ جهانی فجر باعث شده بعضی از مدیران هنری به ‏اشتباه بیفتند. چون جشنواره‏ فجر ساختاری متناقض دارد که نه جشنواره‏ است و نه جشن آکادمیک. همکاران ما هم همیشه اصرار داشتند که جشنواره‏ فجر باید برگزار شود و همواره درباره‏ ساختار برگزاری و تعداد سیمرغ‌‏ها و… بحث و جدال در گرفته است که باید برای آن راه‌حلی یافت. به نظرم هر مدیر ارشادی که روی کار می‌‏آید، باید با نمایندگان مختلف خانواده‏ سینما وارد مذاکره شود و درباره‏ بود و نبود جشنواره بین‌‏المللی بحث کند. بعضی از همکاران ما با نگاه سنتی می‌‏گفتند که جشنواره‏ جهانی باید بهمن برگزار شود تا یک تعداد مهمان خارجی در بازه‏ زمانی مشخص به ایران آمده و به تماشای فیلم‌‏های ایرانی بنشینند، اما این نگاه سنتی برای پانزده یا بیست سال پیش است. زیرا ممکن است که مهمان‏‌های داخل جشنواره اصلاً فیلم‏‌ها را نبینند.به این ترتیب بر اساس آدرس غلطی که توسط همکاران ما به مدیران سینمایی داده می‏‌شود؛ تغییرات بدون انجام کار کارشناسی‏، صورت می‌‏گیرد آن هم درحالی‏ که هدف را صرفه‌‏جویی در هزینه‏‌ها عنوان ‌می‌کنند. سوال این است که آیا در نهایت ما قصد داریم جشنواره‏‏ جهانی در ابعاد بین‌‏الملل داشته باشیم یا خیر؟ ما تجربه‌ بازگشت جشنوار‏ه‏ جهانی به بهمن ماه را هم داشته‌ایم و نتیجه آن را هم دیده‌ایم. پس لازم است مدیران تصمیم‌‏گیری کنند که آیا می‌‏خواهند جشنواره‏‌ای در ابعاد بین‌‏الملل داشته باشند که مهمان خارجی به آن دعوت شود و رفت‌‏و‏آمد بین‌‏المللی شکل بگیرد؟ اگر می‏‌خواهند این کار انجام شود که جشنواره امکان بازگشت به تاریخ اصلی برگزاری‏‌اش را دارد، اما اگر نمی‌‏خواهند پرونده آن باید به کلی بسته شود، راجع به بین‌‏المللی بودن آن بحث نکنیم و جشنواره‏‌ای خودمانی برگزار کنیم.

***برای فهرست اسامی بلند بالای آثار توقیفی سینما باید چه کرد؟ آیا سرنوشت این فیلم‏‌ها را می‏‌توان تغییر داد؟

-وضعیت سینمای ایران باید برای نهادهایی که در این میان حضور دارند، تبیین شود. یکی از وظایف اصلی مسوولان وزارت ارشاد جدید، ایجاد همین فضاست تا نهادهای قدرت را متوجه کنند دلیل توقیف فیلم‏‌ها چه بوده است. سینماگران ما هم در همین فضا زندگی می‏‌کنند و می‌‏دانند باید چه بسازند یا نسازند. در واقع این مواجهه باید شکل بگیرد و سینماگر هم می‏‌تواند با نهادهای تنبیهی همچون قوه‏ قضائیه، شکل مواجهه خودش را داشته باشد. در این سال‏‌ها یکی از مشکلات عمده‏ ما این بوده که وزرای فرهنگ و ارشاد توان جا انداختن بعضی از مفاهیم را در اذهان نهادهای ذی‏ربط نداشته است. کارکردهای سینما باید جا انداخته شود. برای مثال ایراداتی را درباره‏ سیاه‌‏نمایی فیلم‌‏های ایرانی درباره‏ کشورمان که در جوامع جهانی اکران می‌‏شود، عنوان می‌‏کنند، اما اگر شما در جشنواره‏‌های بین‌‏المللی مثل «کن» و «برلین» به تماشای آثار بخش مسابقه بنشینید خواهید دید که آن‏جا هم تلخی و سیاهی هست. بنابراین باید این فهم شکل بگیرد.

بخشی از فهمِ کارکرد سینما، وظیفه‏ دولتمردان است که باید پای فیلم و سینماگر بایستند تا اتفاقی که باید، رخ دهد و بتوانند متقابلاً این وظیفه را برای سینماگر مطرح کنند که شما در قبال جامعه مسوول هستید. به خاطر دارم زمانی که مدیر خانه‏‌سینما و عضو شورای عالی نمایش بودم، فیلم آقای امیر یوسفی (که اتفاقاً در دوره‏ آقای روحانی توقیف شد) دو بار برای اکران و نمایش صورت‏جلسه شد، اما در نهایت نتوانست اکران بگیرد. این‏ها همان موضوعاتی‏‌ست که باید حل شود.

نشر اول: ماهنامه تجربه – ملیکا نصیری

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است


جدول فروش فیلم ها

عنوان
فروش (تومان)
  • تگزاس۳
    239/956/417/400
  • تمساح خونی
    168/255/197/250
  • مست عشق
    120/024/440/750
  • خجالت‌نکش۲
    ۸۵/۱۲۲/۴۴۴/۲۰۰
  • پول و پارتی
    81/460/252/000
  • سال گربه
    64/591/860/000
  • قیف
    22/148/523/000
  • مفت‌بر
    15/992/917/500
  • یادگار جنوب
    12/337/369/550
  • ملاقات با جادوگر
    11/150/975/000
  • قلب رقه
    8/882/882/500
  • شهر گربه‌ها
    7/162/207/500
  • شه‌سوار
    6/663/664/000
  • ببعی قهرمان
    5/470/898/000
  • آغوش باز
    1/697/575/000
  • کارزار
    223/835/000
  • زودپز
    پیش‌فروش 150/365/000
  • لختگی
    80/180/000
  • نفرین آرتا
    14/180/000