به گزارش صبا، حانیه عبدالهی کارشناس سینما گرایش کارگردانی از دانشگاه پارس در یادداشتی بر فیلم «بیپدر» ساخته علی مقدم، دانشگاه بریتیش کلمبیا در بخش تماشا بیستمین جشنواره نهال با عنوان [موفقیت در مسیر کلیشه نشدن] نوشت:
«بیپدر» روایت یک راز است. رازی که پسر در نبود پدر برای درمان خواهر مریضش تصمیم به فداکردن جنازه پدر کرده است.
ژانر و روایت اجتماعی در فیلمسازی ایران چه در مدیوم فیلم بلند و چه در فیلم کوتاه به طرز اشباع شدهای حضور دارد و گاهی حتی این مسئله زمینه را برای داستانهای تکراری ایجاد کرده است و یا بعضیهایشان به سیاهنمایی نزدیک میشوند. اما در اینجا ما با اثری مواجه هستیم که مرز خطرناکی را طی میکند تا داستان خود را در چارچوبی مشخص درست و به دور از کلیشه پیش ببرد.
فیلم «بیپدر» برای چگونگی چیدمان روایتش بهدرستی از شابلون ساختارمند فیلمهای کوتاه کلاسیک پیروی میکند؛ شابلونی که با آن در جشنواره فیلمها مورد قبول واقع میشود! اما در این فیلم بیشترین بار روایت برعهده دیالوگها قرار دارد. از همان نمای آغازین فیلمساز مخاطب را از طریق دیالوگ پسر خانواده (مهران غفوریان) وارد جهان داستانی میکند و هر چه جلوتر میرود، بخش قابل توجهی از back story را از همین طریق مشخص میکند. در این اثر دیالوگها حساب شده بیان میشوند و آرام آرام در طول فیلم علت و معلول داستان را مشخص میکنند چرا که در این نحوه از روایت جنس جملات و بیان آنها، اهمیت دوچندان پیدا میکنند و اگر در اصطلاح هم سطح با بقیه عناصر فیلم نباشد و توی ذوق بزند، میتواند به یک باره مخاطبش را از دست بدهد.
«بیپدر» توانسته بهخوبی محدوده خودش را حفظ کند؛ هر چند که حس میشود در ابتدای فیلم به واسطه آشکار نشدن اصل داستان کمی لحنها و دیالوگها در برخی از صحنهها اغراق شده است. مخصوصا برای خواهر. اما میتوان دید که نویسنده بهخوبی میان دیالوگ با صحبت روزمره تمایز ایجاد کرده است.
فیلمساز مخاطبش را در همین مسیر شناخته شده پیش میبرد و با توجه به الگویی که پیشتر صحبت شد، منتظر یک اتفاق، دیالوگ یا تصویری هستیم که بعد جدیدی را به ما نشان دهد و «بیپدر» این چرخش داستانی را بدون اضافهکاری وارد میکند؛ جایی که نیت و تصمیم پسر خانواده آشکار میشود و همین جاست که فیلم در عین پیروی از الگوی ساختاری، تفاوت خودش را نشان میدهد. چرخش داستانی، نقطهای است که غالبا برای بیننده ابهامات روشنتر و فیلم در ذهن شروع به بازی میکند و ابعاد شخصیت واضحتر میشود. این فیلم چرخش داستانی را در همان چیدمان روایتش بهخوبی استفاده کرده است و به طور ویژه احساسات در آن جنس جدیدی پیدا میکنند.
در ابتدای فیلم نسبت به فشاری که به مادر برای تصمیم گرفتن وارد میشود مردسالاری زندگیشان را غالب میکند اما در لحظهای که لایه درونیتر پسر خانواده معرفی میشود، همدلی با او آغاز میشود. روایت تا حد منسجمی، اطلاعاتش را بدون سرانجام و ابهام رها نمیکند، اما مسئلهای که در انتهای فیلم ذهن را درگیر میکند، پلان نهایی است. زمانی که مادر وارد خانه میشود و خواهر نیز هنگام برگشت ثانیهای به برادر خیره میشود. جنس نگاه و حالت صورتش حسی را انتقال میدهد که نکند خواهر از همه چیز اطلاع داشته است؟ اگر خبر داشته پس او نیز همدست برادر است؟ با این برداشت میتوان به این نتیجه رسید که شاید بازی اغراقآمیز خواهر از روی عمد بوده است برای متقاعد کردن مادر.
فیلمساز «بیپدر» را در ساختاری از روی فکر به تصویر کشیده است. از همان نمای آغازین تا انتها میتوان چیدمان دکوپاژ را دید که حتی در همان برخورد اول با فیلم نشان میدهد که فیلمساز چگونه توانسته از زبان و امکانات سینمایی برای کامل کردن روایتش استفاده کند و فیلمی خوشساخت بسازد، درک درستی که از لوکیشن حاصل شده است تا بتواند برای ترکیببندی قابهایش از تمام پتانسیل استفاده کند تا از طریق تصویر نیز ابعاد دیگر داستان را به بیننده منتقل کند. همچنین توجه به میزانسن و کارکرد گرفتن تغییر فوکوس برای هدایت توجه مخاطب، غالب بودن نماهای ثابت ریورسشاتها و استفاده از تنها یک اینسرت و آن هم دست پدر، شاید به ظاهر تصویری ساده را نشان دهند اما میتوان گفت که فیلمساز با هر ذهنیتی که داشته است، الگوی خود را برای دکوپاژ شکل داده و تا انتها حفظ کرده است.
هنگامی که صحبت از دکوپاژ درست میشود، صرفا منظور ما این نیست که چگونه زیباترین قاببندیها را ارائه دهیم؛ بلکه خلق معنا از طریق دکوپاژ و میزانسن نکتهای است که میتواند به فیلم عمق بدهد و آن را مورد توجه و بحث قرار دهد.
«بیپدر» در ترکیببندی توجه ویژهای به خط و شکل مربع در نماها دارد. المانهای خشک و خشن که در تناسب با روایت و زیست شخصیتها همخوانی دارد… نکته جالب این است که از طریق تصویر و چیدمان بازیگران پسر را به حریم اتاقی که جسد پدر در آن قرار دارد وارد نمیکند.
پسر خانواده در بیشتر نماها در قاب تنها است و بنا به هر دریافتی که میتوانیم داشته باشیم، گویی به خود اجازه ورود به اتاق را نمیدهد. همچنین در نمایی که فشار رفته رفته برای متقاعد کردن مادر بیشتر میشود. مادر در نمایی تک نفره با ترکیببندی درست، حس فشردگی را نسبت به او منتقل میکند. فیلمساز، سکوت را درک میکند و به آن احترام میگذارد. فیلم بدون موسیقی و با ریتم خود پیش میرود و فضای موردنظر را میسازد و در جای درست که همان نقطه چرخش است موسیقی آرام آرام وارد فضا میشود که این تغییر همراستا با روایت پیش میرود. این همراستا بودن در سایر عناصر فیلم نیز خود را نشان میدهند؛ و تدوین که لحن و جنس واقعیت داستان را دنبال میکند از بازیهای درست که با حضور بازیگران شناخته شده است با تجربه عوامل فیلم ترکیب شده و فیلم را از شعارزدگی و کلیشه شدن خارج میکند. فیلم در کلیت خود، همراهی و انسجام تمام عناصر و عوامل را حفظ کرده است.
تجربه تماشای «بیپدر» تجربهای از جنس تلخی انتخابهایمان است. رازهایی که جبر بر زیستمان محکومیت ایجاد میکند، باید در دل نگه داریم…
«بیپدر» توانسته بینندهاش را با فیلم همراه و او را در روندی آرام وارد جهان خودش کند و سپس به روزمره بازگرداند. اما اینکه چقدر میتواند در ذهن مخاطبش ادامه پیدا کند بسته به هر شخص و زیستی متفاوت است. اما این را میتوان گفت که در حین تماشای آن کسی رهایش نمیکند و همه اینها «بیپدر» را فیلمی مورد احترام قرار میدهد، چرا که فیلم سعی کرده تا به مخاطبش احترام بگذارد.
نشراول: بولتن بیستمین جشنواره فیلم کوتاه دانشجویی نهال
There are no comments yet