سید جواد میرهاشمی مستندساز در گفتوگو با خبرنگار سینما صبا، درباره شکلگیری ایده اولیه مستند «کمند بر کوه» توضیح داد: در ادامه آثار شخصیتنگاری که تجربه کردم، با دکتر عفت مستشارنیا و محمدسرور مولایی آشنا شدم. همیشه به دنبال تهیه یک مستند از یک زوج ادبی بودم. هر ادیبی دنیای خاص خود را دارد و جهانبینیشان ممکن است متفاوت باشد، ولی همیشه پیشداوریها و محدودیتهای اجتماعی مانع خواستههای اولیه ما میشود.
وی افزود: این فیلم به خدمات فرهنگی و احیای پیوندهای دیرینه میان همزبانان همسایه اختصاص دارد و نشاندهنده پژوهشهای ارزشمند دکتر مستشارنیا در ادبیات افغانستان است. تصحیح متون گمنام از آثار ایشان در زمره دستاوردهای مهمی به شمار میآید. حضور دکتر محمدسرور مولایی در فرهنگستان زبان و ادب فارسی به مهاجران افغانستان در ایران دلگرمی و نشاط بخشیده و الگوی امید و انگیزه برای هموطنان خود هستند. با وجود شرایط کنونی، سفر به افغانستان با این دو ادیب ممکن نیست. به هر حال، هر فیلم شخصیتنگاری که ساختهام، برایم نمادی از یک فصل جدید دانشجویی و فرصتی برای شناخت بهتر ایران و زبان فارسی است.
میرهاشمی درباره نام این مستند و دلیل آن بیان کرد: نام این مستند «کمند بر کوه» و برگرفته از کتاب «مجموعه رسائل و طبقات صوفیه» خواجه عبدالله انصاری به تصحیح دکتر محمدسرور مولایی است.
این مستندساز درباره فرآیند تولید «کمند بر کوه» مطرح کرد: فرآیند تولید این فیلم با جذابیتهای خاص خود، از پژوهش و مطالعه آثار دو استاد آغاز میشود و شامل مراجعه به منابع متعدد و جلب همکاری استادان در پروژه است. در حال حاضر، فیلم در مراحل پایانی فیلمبرداری قرار دارد و مشغول تدوین آن هستیم. باید در نظر داشت که تعیین یک نقطه پایانی برای فیلم مستند شخصیتنگار دشوار است، بهویژه زمانی که شخصیت مورد نظر یک مولف است که به طور مداوم در حال تولید آثار جدید است. اندیشه و تفکرات یک ادیب همواره تمایز ویژهای در ادبیات دارد. ابداعات و نظریات این افراد نه تنها به صورت کلامی، بلکه به عنوان تجلیاتی از فرهنگ و جامعه نیز تفسیر میشود، اما آیا میتوان این اندیشهها را به تصویر کشید و در قالب فیلم مستند ارائه داد؟
وی ادامه داد: فیلم مستند به عنوان رسانهای تصویری، توانایی بالایی در انتقال مفاهیم و احساسات دارد. در این راستا، تصویرسازی اندیشه یک ادیب، میتواند از راههای مختلفی انجام شود. مثلاً با استفاده از مصاحبه با کارشناسان، متخصصان ادبی و خود ادیب، یا از طریق بازتاب آثار و زندگینامه او به تصویر کشیده شود. این موارد به مخاطب این امکان را میدهد که با دنیای فکری و معنوی ادیب بیشتر آشنا شود. با این حال، چالشهایی نیز در این مسیر وجود دارد. ابعاد عمیق و پیچیده اندیشههای ادبی، گاهی به سادگی در رسانه تصویری منتقل نمیشود. بنابراین، کارگردان باید با دقت و مهارت، عناصر بصری و صوتی را به گونهای ترکیب کند که نهتنها مفهوم اصلی را منتقل کند، بلکه احساسات و حال و هوای خاص آثار ادبی را نیز به خوبی تبیین نماید. نتیجهگیری این است که اگر چه تصویر کردن اندیشههای یک ادیب در فیلم مستند ممکن است با چالشهایی همراه باشد، اما با استفاده از روشهای مناسب، میتوان به تفسیر و تقویت درک مخاطبان از آثار او دست یافت. به این ترتیب، فیلم مستند میتواند پل ارتباطی موثری میان اندیشه و تصویر باشد و عمق و غنای تجربیات ادبی را در دل خود جای دهد.
میرهاشمی در پاسخ به این پرسش که آیا توانستهاید شخصیتهای مورد نظر خود را در فیلم معرفی کنید، گفت: فیلم هنوز به پایان نرسیده و هدف ما ثبت گوشهای از زندگی و اندیشههای دکتر مولایی و مستشارنیا است. طبیعی است که عمر ۱۵۰ ساله این دو استاد و پیشینه فکری والدینشان را نمیتوان در یک فیلم ۹۰ دقیقهای گنجاند. مفهوم ظرف و مظروف در فلسفه و ادبیات فارسی معانی ویژهای دارد و برای توصیف روابط میان ماهیت و وجود، یعنی عینیت و انتزاع، مورد استفاده قرار میگیرد. ظرف نماینده وجود و مظروف نماینده ماهیت است. تفسیر و تصویرسازی انسان در فیلم مستند شاید به همین مفهوم ظرف و مظروف مرتبط باشد. گاهی آفرینشگر به شگفتیهای شخصیت دلبسته میشود و در لحظهای دیگر، دست به تکرار مکرر و صنعتی شدن میزند. این چالش، فرآیند آفرینش فیلمی شخصیتنگار را چندلایهتر میکند و این باور که میتوان با سادهترین ابزارها به معرفی شخصیت دست یافت، ریشه در سادهانگاری دارد. در فیلمهای چهرهنگاری، گاهی عمق گم میشود، و آنچه پیوسته ثبت میشود، فقط نمایی از چهرهای و نه شخصیتی زنده و پویا است. در حقیقت، آیا ما به دنبال جستجوی چهره هستیم یا تلاش می کنیم عمق شخصیت را به تصویر بکشیم؟ آنچه تولید میشود، مانند اقیانوسی است که عمق آن تنها به اندازه یک بند انگشت است. مولوی تأکید میکند که پیش از آنکه دل به ظرف محدود ببندیم، باید به مظروف غنی و شایسته توجه کنیم. جسمها چون کوزههای بستهسر، تا که در هر کوزه چه بود آن نگر، گر به مظروفش نظر داری شهی، ور به ظرفش عاشقی تو گمرهی.
سید جواد میرهاشمی ادامه داد: نامگذاری این مستندها با عناوینی چون چهرهنگار، شخصیتنگار، پرتره و بیوگرافی – زندگینامه، گویای نگاه شما به شخصیت است و همین عنوانی که شما به عنوان فیلمساز انتخاب میکنید رازهای نهفته در جان و تمایزات درونی شخصیتها را عیارسنجی میکند. هر انسان، روایتی بیپایان در دل خود دارد و ساخت فیلم مستند شخصیتنگار مانند خواندن شاهنامه و مثنوی است؛ اگر چه در پی آن هستیم که در کوتاهترین زمان ممکن، آثار را به بار بنشانیم، ولی در روزگاری نفس میکشیم که خواندن شاهنامه و مثنوی نیازمند وقت و احاطه فراوان است. در این میان، نه توفیق نشستن پای صحبت یک شخصیت فرزانه را داریم و نه حوصله عمیق شدن در لایههای زندگیِ او و حالا به سرعت و سطحی به ورق زدن اوراق زندگی افراد پرداخته و به نام تولید فیلم مستند، عمق این آثار را نادیده میگیریم و میوهای نارس و کال به چنگ میآوریم. در این مسیر، ترجیح من تولید مستند شخصیتنگار است تا به اعماق شخصیت فرد نزدیک شده و تنها به یک لایه از زندگیاش اکتفا نکنم. البته این مسیر را با رعایت حریم شخصی فرد و خانوادهاش و با پایبندی به اخلاقیات جامعه هموار خواهم کرد.
وی درباره موضوع مستند خود توضیح داد: عفت مستشارنیا پژوهشگر ادبیات زبان فارسی از کودکی به شغل پدر یعنی وکالت علاقه و قصد خواندن ادبیات عرب در دانشگاه الازهر مصر را داشت، ولی پس از جوانمرگ شدن پدر، تحصیلات عالیهاش را همزمان با معلمی در دانشگاه تهران ادامه داد. رساله دکترای او «نقش دایه در ادب فارسی از پیش از اسلام تا قرن هشتم» به راهنمایی استادان سیدجعفر شهیدی، سیمین دانشور و مهرداد بهار است. محمدسرور مولایی نیز پژوهشگر زبان و ادبیات فارسی اهل افغانستان است. او در سال ۱۳۵۵ از دانشگاه تهران دکترا گرفت و از سال۱۳۹۳ عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی است. دکتر مولایی از سال ۱۳۵۴، در دانشگاهها و مراکز آموزش عالی ایران به تدریس زبان و ادبیات فارسی پرداخت. در این مدت هم توانست مراتب علمی را از استادیاری تا استادی تمام به دست آورد. با روی کار آمدن دولت تازه در افغانستان، به ریاست دانشگاه بامیان در مرکز افغانستان منصوب شده و به میهن بازگشته و به خدمت پرداخته است.
میرهاشمی درباره علاقه خود به ساخت مستند درباره مفاخر ادبی و علمی بیان کرد: این ماجرا به دوران نوجوانی و جوانی و علاقهمندیام به علوم انسانی برمیگردد و یک اتفاق مرا مجاور و مقیم ادبیات و تاریخ کرد و آن هم به بهانه ساخت فیلم مستند شخصیتنگار بود.
سید جواد میرهاشمی در پایان درباره حال و احوال سینمای مستند گفت: سینمای مستند همواره چون نوری در تاریکی میدرخشد. اگرچه گهگاه با چالشهایی مواجه میشود و لحظاتی از سوسو زدن غافل نمیماند، اما هرگز خاموشی نمی شود. نسل جوان و خلاق فیلمسازان در این عرصه، روشنایی این خانه را با اندیشههای نوین و بلندپروازانه خود، همواره حفظ خواهند کرد و بر جاده حقیقت و واقعیت قدم خواهند گذاشت. جشنواره فیلم مستند «سینماحقیقت» لااقل برای من یادآور شعری از صائب تبریزی است که زنده بودن مستند در کنار همدیگر زیستن است؛ روشن شود چراغ دل ما، ز یکدگر، چون رشتههای شمع، بههم زندهایم، ما.
عکس مطلب از مهدی پیوسته است.
There are no comments yet