تجربه‌ خام… حرف ناتمام | پایگاه خبری صبا
امروز ۲۴ آبان ۱۴۰۳ ساعت ۲۱:۵۹
نقدی بر نمایش «لانه موش‌ها»؛

تجربه‌ خام… حرف ناتمام

نمایش «لانه موش‌ها» به‌رغم برخورداری از ایده خوب و استعداد کارگردان، نتوانسته به اثری در خور ستایش بدل بشود و رضایت مخاطب را به ارمغان بیاورد.

احمدرضا حجارزاده/صبا از هنگام شکل‌گیری و آغاز به کار تماشاخانه‌های خصوصی در تهران، بسیاری از هنرمندان جوان که سودای کارگردانی در سر داشتند، قدم به میدان گذاشتند تا نخستین تجربه‌های خود را در این عرصه نوظهور به منصه ظهور برسانند و گرچه گاهی کارگردان‌های تازه‌کار، آثار خلاقانه و ارزشمندی تولید کردند، ولی شمار تجربه‌های شکست‌خورده روی صحنه بیش‌تر از نمونه‌های موفق بود. نمایش «لانه موش‌ها» که این‌روزها به نویسندگی و کارگردانی فرزام بابائی در تماشاخانه نوفل لوشاتو اجرا می‌شود، از مواردی‌ست که به‌رغم برخورداری از ایده خوب و استعداد کارگردان، نتوانسته به اثری در خور ستایش بدل بشود و رضایت مخاطب را به ارمغان بیاورد.

«لانه موش‌ها»، نمایشی‌ست که داستان تکراری و بارهاگفته‌شده استبداد و ظلم حاکم طبقه بالا را بر فرودستان روایت می‌کند. این‌جا دو نفر به نام‌های «الف» و «ب» در فضایی انتزاعی و اکسپرسیونیستی، تحت سیطره اربابان از سال‌ها پیش گرفتار شده‌اند و یکسره مجبورند چیزهایی را مطابق الگو برای ارباب «آن» و خانوم «آنا» بدوزند. ایده به بردگی گرفته‌شدن آن دو نفر تا همین‌جا خوب و جذاب است اما متاسفانه در طول اجرا، ایده کارگردان به ثمر نمی‌رسد و قصه، در فضایی گنگ و الکن درجا می‌زند. در واقع نمایش «لانه موش‌ها»، بیش‌ترین ضربه را از متن آشفته و نامنسجمش می‌خورد. آدم‌های نمایش، شناسنامه ندارند و به‌درستی معرفی نمی‌شوند. آنها مدام حرف‌های پراکنده‌ای می‌زنند که هرچند نشان از اعتراض‌شان به وضعیت موجود دارد، ولی تماشاگر نه می‌داند آقای «الف» و «ب» چگونه در آن دخمه تاریک زیرزمینی به اسارت درآمده‌اند و نه نشانی از تلاش آنها برای رهایی از شرایط بغرنج‌شان می‌بیند. آقای الف،که فردی ترسو و مطیعِ بالادستی‌ها به نظر می‌آید و همیشه دم از فرمان‌بری و پایبندی به قوانین و اصول می‌زند، با آن‌که هم‌زیست خود را به اطاعت دعوت می‌کند اما کورسوی امیدی در کلامش هست که روزی نه چندان دور آنها برای خودشان کار خواهند کرد اما آقای ب رویاهای او را به سخره می‌گیرد و نجات از آن زندگی طاقت‌فرسا و بی‌خاصیت را خیال باطل می‌داند. حتا او از آقای الف می‌پرسد «این کاری که ما می‌کنیم، اسمش زندگیه؟» و به او یادآوری می‌کند «من این‌جا گیر افتادم،گیر افتادیم. ما داریم تو این زیرزمین دفن می‌شیم»، ولی آقای الف روزی را لحظه‌شماری می‌کند که بتواند درست مثل «هنری شاریر» در صحنه پایانی فیلم «پاپیون»، خطاب به بالاسری‌های خود فریاد بکشد:«حرومزاده‌ها من هنوز زنده‌ام». هرچند که این رویای خود را به گور می‌برد، چون آقای «ب»،که از زندگی بریده و خسته شده، ناگهان با فوران حسرت‌ها و عقده‌های فروخورده زندگیِ تباه‌شده‌اش، به خاطرات شوم کودکی خود با برادر و مادرش نقب می‌زند و از آن‌جا که دست او به اربابانش نمی‌رسد در طغیانی غیرمنتظره، برادرش ـ آقای الف ـ را به قتل می‌رساند! انگار نویسنده قصد داشته با این وصله ناجور در نمایش، آن جمله مشهور زنده‌یاد عباس معروفی (داستان‌نویس) را از کتاب «تماماً مخصوص» تداعی بکند که «ما نسل بدبختی هستیم! دست‌مان به مقصر اصلی نمی‌رسد، از هم‌دیگر انتقام می‌گیریم».

با وجود این، نمایش «لانه موش‌ها» در همین سطح باقی می‌ماند و جز مشتی بغض و کینه و شعار چیزی تحویل مخاطب نمی‌دهد. درست مثل نمایش «فلو» (به کارگردانی فاطمه محمدعلی و علی ریاحی) که چندی پیش در تماشاخانه انتظامی خانه هنرمندان اجرا شد و داستانی در همین مایه‌ها بازگو می‌کرد.

از سوی دیگر، این نمایش پرداخت منطقی و اصولی در پیشبرد داستان و فضاسازی‌ها ندارد. زن و مرد ارباب (پردیس زارع، مرتضی ‌فروزان‌فر) در طبقه بالا چنان‌که انتظار می‌رود، در مقام خود گویا و کارآمد نیستند و با کم‌ترین میزان دیالوگ، تنها در حد مجریان یک پرفورمنس نسبتاً خوب ایفای نقش می‌کنند؛ با آن‌که حرکات نمایشی آنها در بخش‌های مختلف، بخصوص پارت اول، بی‌اندازه طولانی و خسته‌کننده است. واقعاً چرا ما باید به اندازه یک موسیقی کاملِ خارجی و باکلام، تماشاگر حرکات فرم دو بازیگر، آن هم از پشت شیشه و در قسمت بالای صحنه باشیم؟ شاید بهتر بود پرفورمنس خانوم و آقا، معنای روشن و مشخص‌تری در رابطه با سرنوشت ساکنان طبقه پایین می‌یافت و همچنین در رفت‌وبرگشت به صحنه‌های الف و ب، با سایر لحظه‌های اجرا تلفیق می‌شد تا این‌گونه، نمایش ریتم تندتر و جذاب‌تری به خود بگیرد و البته حرف کارگردان در اجرای نمایش «لانه موش‌ها» ناتمام نمانَد.

از ضعف‌های نمایش‌نامه «لانه موش‌ها» که بگذریم، می‌توانیم به نقاط قوت این نمایش در بخش طراحی صحنه و بازی بازیگران اصلی اشاره کنیم. طراحی صحنه علی ساسانی‌نژاد، خلاقانه و منطبق با موقعیت داستان و شخصیت‌هاست اما کاش از عمق صحنه استفاده‌های بهتر و بیش‌تری می‌شد. ضمن این‌که خوب‌تر بود اگر درب شیشه‌ای متحرک در صحنه،که از بالا فرود می‌آید، به شکل اتومات طراحی می‌شد تا بازیگر پرفورمر مجبور نباشد آن را با ترس و احتیاط و کمک بازیگر دیگر به پایین بفرستد. حضور دو چرخ خیاطی در صحنه، علاوه بر فضاسازی، بر جذابیت دیداری نمایش افزوده، ولی کاش بازیگران در طول نمایش، واقعاً رشته‌پارچه‌هایی را زیر سوزنِ چرخ می‌گذاشتند و چیزهایی ـ هرچند بی‌هدف ـ می‌دوختند تا به کار و تلاش اجباری آنها برای حاکمان معنا بدهد. تلاش بازیگران اصلی (احمد ‌صفرزاده و کیان ‌ایرانی) در اجرای نقش‌ها، قابل‌توجه و تحسین‌برانگیز است و در وجود هر دو، توان و استعداد کافی برای بازیگری دیده می‌شود اما بیان آنها در ادای دیالوگ‌ها ـ که قطعاً ایده و انتخاب کارگردان بوده ـ شخصیت‌ها را تا حدودی کارتونی و فانتزی کرده است. صدای پچپچه‌وار و گویش مکانیکی کاراکترها، تناسبی با نقش‌ها ندارد و حتا موجبِ محدودیتِ آنها در خلق بازی‌های بهتر شده. به‌راستی چرا آقای الف و ب، با لحنی آهسته و به شکل بریده و مقطع کلمات را ادا می‌کنند؟ آیا از شنیده‌شدن صدای‌شان واهمه دارند یا رازی را ـ احتمالاً از اربابان خود ـ پنهان می‌کنند؟!

در نهایت باید گفت «لانه موش‌ها»، پیش و بیش از هر چیز، تجربه‌ای خام برای کارگردان آن است که شاید اگر از متن حرفه‌ای و قوی‌تری برخوردار بود، اکنون با نمایشی جذاب و تاثیرگذار روبه‌رو بودیم، ولی در حالت فعلی، می‌توان آن را نمایشی صرفاً تجربی دانست که نمی‌تواند در فضای تئاتر کشور جریان‌ساز باشد یا حتا ذهن تماشاگرش را درگیر و وادار به تفکر بکند. متاسفانه نمایش «لانه موش‌ها»، پس از پایان اجرا، در همان سالن فراموش می‌شود و چیزی را با مخاطب خود همراه نمی‌کند.

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است


جدول فروش فیلم ها

عنوان
فروش (تومان)
  • تگزاس۳
    ۲۴۸/۰۷۵/۴۶۸/۴۰۰
  • تمساح خونی
    168/280/427/250
  • زودپز
    ۱۴۶/۹۵۶/۵۷۴/۵۰۰
  • مست عشق
    ۱۲۰/۲۹۹/۷۲۰/۷۵۰
  • پول و پارتی
    ۹۰/۰۰۰/۳۵۴/۵۰۰
  • خجالت نکش 2
    ۸۶/۲۶۱/۰۰۹/۲۰۰
  • سال گربه
    ۶۴/۶۰۶/۵۹۰/۰۰۰
  • ببعی قهرمان
    ۴۲/۶۷۲/۲۱۷/۰۰۰
  • صبحانه با زرافه‌ها
    ۴۱/۲۵۷/۱۲۶/۵۰۰
  • قیف
    ۲۷/۰۲۷/۶۵۵/۱۰۰
  • مفت بر
    ۲۴/۳۷۶/۴۱۳/۶۰۰
  • قلب رقه
    ۱۳/۴۹۵/۱۴۱/۰۰۰
  • شهرگربه‌ها۲
    ۱۱/۳۷۲/۹۰۸/۵۰۰
  • شه‌سوار
    ۱۰/۶۱۵/۹۴۸/۵۰۰
  • باغ کیانوش
    ۳/۰۲۶/۳۸۸/۰۰۰
  • استاد
    ۸۲۳/۸۰۰/۰۰۰
  • آنها مرا دوست داشتند
    ۲۸۳/۸۹۷/۰۰۰
  • سه‌جلد
    ۱۷۱/۸۵۰/۰۰۰
  • نبودنت
    ۱۰۵/۰۲۵/۰۰۰
  • شبگرد
    ۱۰۳/۱۵۵/۰۰۰