«مفت بر» فیلمی سرگرم‌کننده با پیام‌های اجتماعی است/ریسک بزرگ حامد بهداد | پایگاه خبری صبا
امروز ۲۹ آبان ۱۴۰۳ ساعت ۱۱:۵۵
کارگردان فیلم «مفت‌بر» در گفتگو با صبا:

«مفت بر» فیلمی سرگرم‌کننده با پیام‌های اجتماعی است/ریسک بزرگ حامد بهداد

عادل تبریزی گفت: «مفت بر» یک فیلم کاملا سر راست سرگرم کننده است اما می‌توان در بطن خود قصه و در اتفاقی که در داستان فیلم رقم می‌خورد به برداشت‌های اجتماعی هم رسید.

مریم عظیمی-روزنامه صبا/ فیلم «مفت‌بر» به کارگردانی عادل تبریزی و تهیه‌کنندگی حسین فرحبخش از کمدی‌های پرفروش امسال سینما بوده و با حضور بازیگران مطرحی مانند حامد بهداد، سحر دولتشاهی، رضا بابک و… به داستانی عاشقانه در قالب یک موقعیت کمدی می‌پردازد. در ادامه گفت و گوی خبرنگار صبا با کارگردان این فیلم را می‌خوانید.

آقای تبریزی با توجه به اینکه فیلم «گیج‌گاه» را یک فیلم کمدی قلمداد نمی‌کنید آیا فیلم «مفت بر» را یک فیلم کمدی می‌دانید؟

بله «مفت بر» یک فیلم کمدی موقعیت است.

آیا عادل تبریزی از ما می‌خواهد که در حین تماشای فیلمش به زیر لایه‌های احتمالی و معانی عمیق‌تر فکر کنیم یا بیشتر جنبه سرگرمی را در نظر دارد؟

«مفت بر» یک فیلم کاملا سر راست سرگرم کننده است اما می‌توان در بطن خود قصه و در اتفاقی که در داستان فیلم رقم می‌خورد به برداشت‌های اجتماعی هم رسید ولی تکلیف فیلم «مفت‌بر» خیلی مشخص است و سعی بر این بوده که یک فیلم سرگرم کننده برای مخاطب باشد. همانطور که در اولین دیالوگ فیلم حامد بهداد روی عرشه کشتی می‌گوید مسافران عزیز ساعت خوشی را برای شما آرزومندم یعنی از همان ابتدا سعی می‌کنم که تکلیف مخاطب را با فیلم روشن کنم و بداند که با یک فیلم سرگرم کننده روبرو است.

با این توصیفات در مورد انتخاب آکواریوم زالو به جای هر گزینه دیگری به عنوان شغل پدر کاراکتر کامران بگویید.

حقیقتا هدفی برای نمادگرایی در این زمینه در میان نبوده اما در معرفی کاراکتر کامران، آکواریوم زالو و شغل پدرِ کامران که پرورش زالو است به تنهایی کافیست تا در تناقض با شرایط زندگی هومن قرار بگیرد. یعنی از بالاترین رده اقتصادی اجتماعی تا پایین‌ترین حالت ممکن آن و این همان تناقضی است که ما به دنبالش بودیم و باید بین زندگی کامران و هومن شکل می‌گرفت تا در جابجایی این دو کاراکتر با هم به شکل متفاوتی برسیم و حال زیر لایه کاراکتر کامران را می‌بینیم که در آن شکل و الگوی تربیتی و با آن پدر مادر تبدیل به مردی در زندگی نیلوفر می‌شود که گویی از دل قصه‌ها و فیلم‌ها بیرون آمده است یعنی بعد اخلاقی و انسانی کاراکترش اینگونه است و این تناقض مهمترین عنصری است که ما باید در پرداخت به زندگی کامران و هومن آن را در نظر ‌می‌گرفتیم.

اساسا خود کمدی موقعیت نیز از همین تناقض‌ها تغذیه می‌کند.

بله صد در صد، حامد بهداد در بازی این دو کاراکتر تناقضی را رقم می‌زند که به نظر من بسیار قابل تحسین است، اینکه حامد بهداد چگونه باید کاراکتر هومن را بازی کند که هیچ جذابیتی برای مخاطب و نیلوفر قصه و آدم‌های قصه نداشته باشد که وقتی کامران وارد می‌شود کاملاً در تناقض با هومن قرار بگیرد. من به حامد بهداد گفتم تو چگونه می‌توانی این نقش را بازی کنی در حالی که حتی اگر هیچ دیالوگی نگویی و صرفاً جلوی دوربین قرار بگیری خودت یک کاراکتر کاریزماتیک هستی و چگونه باید این را بشکنیم که مخاطب و انسان‌های قصه از کاراکتر هومن بدشان بیاید و به این ترتیب با ورود کامران به قصه‌ی نیلوفر، کامران پررنگ‌تر دیده شود و مخاطب نیز این را دریافت کند. بنابراین بازی نقش هومن برای ایجاد یک تناقض و برای رسیدن به کامران ریسک بزرگی بود که حامد بهداد انجام داد و کاملاً قابل تحسین است.

در صحنه میهمانی تولد رضا بابک همه چیز به ابتذال دنیای نیلوفر و کاراکتر هومن اشاره دارد در این مورد بگویید.

در ابتدا بگویم که من سعی کردم فیلم «مفت بر» را تبدیل به یک پارودی سینمایی کنم و این برای من راهی بود برای اینکه بتوانم رد پای خود را در این قصه بگذارم و اثر بیگانه از من نباشد. حال این پارودی سینمایی از جایی شکل پیدا می‌کند که مهم‌ترین دیالوگ نیلوفر به کامران مطرح می‌شود و می‌گوید که تو شبیه مردهای توی فیلم‌ها شده‌ای و انگار این جنس مرد و این جنس رابطه دیگر وجود ندارد. یک پلانی در همان مهمانی وجود دارد که سبیل سیامک محمودی که خود از روی صورتش کنده، میان دست و پاهایی که می‌رقصند روی زمین می‌افتد و آن کدی است که به همان چیزی که می‌گویید اشاره می‌کند ابتذال از ارائه شکل مردی که بتوان به او تکیه کرد، مردی که در دنیای امروز در جایگاه یک اختلاسگر یا یک فرد قدرتمند قرار گرفته و اگر بخواهیم به آن بعد وسیع جامعه شناختی‌اش نگاه کنیم پلان آن سیبیل که زیر دست و پاها می‌افتد پلان بسیار مهمی در همان راستا که گفتید است و حال آدمی به اسم کامران که انگار از دل سینما بیرون آمده و از جنس مردان سینما، مردانی مثل رضا موتوری و ماه عسل است. از جنس آدمی که می‌توان به او تکیه کرد و عشق ورزید و انگار با آمدن کامران، قصه به شکل دیگری برای نیلوفر رقم می‌خورد و این پارودی برای من بسیار مهم بود و حتی بی‌منطقی یک سری چیزهایی که صریح بتوانی سراغش بروی. در همان فیلم فارسی‌های پیش از انقلاب نکته‌ای مهم بود یعنی ما اخلاق مداری، خانواده و احترام به عشق را در آن آثار می‌دیدیم و کاملاً مشهود بود. یک پلانی خود فیلم «مفت بر» دارد که برای خود من بسیار ارزشمند و جذاب است وقتی می‌بینیم که کامران بعد از این همه ماجرا و پس از تجربه زندگی در طبقه‌ای که به آن تعلق ندارد در پلان پایانی در کمال آرامش کنار همان آکواریوم پرورش زالو و کنار پدر و مادرش خوابیده است و انگار تمام این ماجراها را خواب دیده و باز نگاه من به این طبقه‌ای که پایین دست است یک نگاه پرمهر و پر از عشق است و در نهایت نیلوفر است که از آن طبقه بالا بدنبال کامران می‌آید.

در سکانس «اژدر» آنچه که توجه مرا جلب کرد نگاه انتقادی و کاریکاتوریزه شده شما به آن تفکر فرار به هر شکل از کشور بود. در این مورد بگویید.

بله در سال‌های اخیر تفکری ایجاد شده و برخی از آدم‌ها حاضرند به هر شکلی که شده از کشور مهاجرت کنند اتفاقاً چند وقت پیش کلیپی در فضای مجازی دیدم که می‌گفت چه آنکه رفته در غربت است و چه آنکه مانده، من هم یک نگاه انتقادی کمدی نسبت به این مسئله داشتم و آن شکل کاریکاتوری هم برای کاراکتر هومن که متعلق به طبقه بالا دست است شکل گرفته که حال اختلاس کرده و می‌خواهد به هر شکلی از کشور خارج شود و برود. اگر چه در این سکانس این تصویر کاریکاتوری شکل می‌گیرد اما سعی بر این بوده که در دل آن رئالیسمی که متعلق به فیلم «مفت بر» هست منطق پیدا کند.

استفاده از رنگ در طراحی صحنه و لباس‌ها و حتی لوکیشن‌هایی که انتخاب شده بسیار متنوع است و اغلب از رنگ‌های شاد استفاده شده از تاثیر این انتخاب روی خود مبحث کمدی و حس سرگرم کنندگی کار بگویید.

بله فیلم کمدی است و هدف آن سرگرم‌کنندگی است و قطعاً رنگ در آن اهمیت بسیار دارد چرا که باید دنیایی شکل پیدا کند که برای مخاطب و تماشاگر چشم نواز باشد و قطعاً برای من رنگ و حتی المان‌های کاراکترهای که با رنگ کاپشن قرمز و کلاه‌های زرد و قرمز می‌بینیم اهمیت داشته و اشاره‌ای که من به طراح صحنه و لباسم داشتم این بود که واقعا برای این فیلم دنیای پررنگ و پرشوری بسازیم و تعمداً برای آن دنیای کمدی قصه است که بتواند برای تماشاگر دیدنی‌تر باشد

در یکی از مصاحبه‌ها حذف قهرمان از سینمای ایران را دلیل عدم استقبال مخاطب از آثار و دور شدنش از سینما دانستید. با توجه به اینکه سینما از جامعه تاثیر می‌گیرد آیا نباید این حذف شدن قهرمان را به تغییرات و مناسبات جامعه امروز مربوط دانست؟ علاوه بر این اگر کامران را قهرمان فیلم شما بدانیم او هم از قهرمان‌هایی که در گذشته در سینما می‌دیدیم فاصله دارد

همانطور که گفتم «مفت بر» یک فیلم سرگرم کننده است که سعی دارد تبدیل به یک پارودی شود و جهانی که شکل پیدا می‌کند جهانی نیست که ما انتظار دیدن یک قهرمان کنشگر را داشته باشیم و اصلاً جهان قصه این اجازه را نمی‌دهد اما به خاطر ارجاعاتی که سکانس‌های فیلم نسبت به آن فیلم‌های فردین، بهروز وثوقی و فیلم‌های از این دست دارد ما را به یاد قهرمان‌های کنشگری چون آنها می‌اندازد. امروزه خیلی مد شده که می‌گویند سینما باید آینه‌ای از جامعه زخم‌های جامعه باشد حال فرض کنیم که سر خیابان دعوایی رخ داده که همه می‌بینند و اگر من این دعوا را به تصویر بکشم که از دل جامعه است یک کنش سینمایی ارائه نداده‌ام. تفاوت سینمای قدیم با سینمای امروز این است که ما در گذشته آن دعوا و کنش را طوری ارائه می‌دادیم که مختص خود سینما باشد و با اینکه از جامعه گرفته شده است اما با فیلتر دنیای ذهنی یک فیلمساز به مردم ارائه می‌شود ورنه اگر من بخواهم به همان شکل آن دعوا را بازسازی کنم و نشان دهم کار خارق‌العاده‌ای برای سینما نکرده‌ام. مسئله امروز نبود قهرمان‌های سینمایی است مثلا حتی در رئالیستی‌ترین حالت، کاراکتر حمید هامون که آدم خارق‌العاده و عجیب و غریبی نیست و از دل مردم جامعه است اما نمی‌توانید حمید هامون را در جامعه پیدا کنید چرا که متعلق به دنیای مهرجویی بوده است همینطور کاراکتری مثل سیدِ گوزن‌ها که از دل جامعه است اما نمی‌توان آن را در جامعه پیدا کرد چرا که متعلق به دنیای کیمیایی است و این تفاوت سینمای قدیم و امروز است یعنی قهرمان‌ها و کاراکترهایی که شما بتوانید فقط در سینما آنها را کشف کنید و این جنس بازی حامد بهداد برای نقش کامران یادآور همان قهرمان‌ها و مردهایی است که دیگر وجود ندارند و انگار کامران قصه ما از دل همان فیلم‌ها به این دوران آمده است که میتواند رفتارهایی خارج از منطق امروز هم نشان بدهد و انگار فقط در سینما است که می‌توانیم این بی منطقی را درک کنیم. تفاوت سینمای قدیم در این بود که جهان قصه‌های مردمی‌ترین فیلم‌های پیش از انقلاب تا خاص‌ترین‌شان مخاطب را به درون خودش می‌کشاند و مخاطب منطق خود را با جهان فیلم تطبیق می‌داد اما امروز فیلم را با واقعیت تطبیق می‌دهند و این است که برای من جذاب نیست.

و از نظر شما این مسئله‌ایست که باعث شده مخاطب از سینما دور شود؟

بله اینگونه است که مخاطب از سینما ناخودآگاه دور می‌شود چرا که سینما حالت فانتزی به خود می‌گیرند و مردم ایران فانتزی را آنقدر دوست ندارد و یا شکلی پیدا می‌کند که مردم و مخاطبان مدام اطراف خودشان می‌بینند یعنی فقر، طلاق، زخم‌ها و بی‌پولی را تجربه می‌کنند و می‌بینند. سوال اینجاست که من چگونه می‌توانم به خانواده‌ای که دچار مشکل فقر و بی‌پولی است شکلی از سینما را ارائه بدهم که او خودش را نبیند بلکه وجهه امیدوارانه‌ای از خود را ببیند. در فیلم «مفت بر» به یک سری اصول اخلاقی که برای جامعه ایرانی اهمیت دارد مثل ارج نهادن به پدر و مادر و ارزش خانواده اشاره شده یعنی یک الگوی رفتاری که دیگر در فیلم‌ها نمی‌بینیم. الگوهایی که نشان می‌داد چقدر اخلاق و خانواده در فیلم‌های قدیم مهم بودند اما چند سالی است که در سینمای ایران دیگر چهره مادرانه و خانواده نمی‌بینیم. بنابراین همان یک پلان فیلم «مفت‌بر» برای من بسیار ارزشمند است که بخواهم خدا را شکر کنم که این فیلم را ساختم. پلانی که دوربین از روی قناری‌ها پایین می‌آید و ما آکواریوم زالو را می‌بینیم و صدای خروپف کامران و پدرش را می‌شنویم و تصویر روی خواب آرام این خانواده می‌ماند. کامرانی که سودای مهاجرت به کانادا را داشت اینجا با آرامش در کنار پدر و مادرش خوابیده و همین برای من بس است مگر کلیت سینما چه می‌خواهد باشد! یا قرار است که من چه حرف مهمی بزنم! اساسا مگر سینما تا چه حد در ایران مهم است! ما ۸۰ میلیون نفر هستیم که پرفروش‌ترین فیلمی که در ایران ساخته شود را نهایتاً ۵ میلیون نفر می‌بینند بنابراین ۷۵ میلیون نفر ما را نمی‌بینند و به سینمای ایران نمی‌آیند حال اگر من در فکر و اندازه خودم سعی می‌کنم که حالی را ایجاد کنم و جهانی را نشان دهم که شاید کسی سراغش نرود و دیگر به این شکل فیلم نسازد و این نگاه به سینما شاید برای بسیاری دِمده شده باشد را من انجامش بدهم شاید هم روی برخی تاثیر بگذارم همانطور که مخاطبان زیادی را دیدم که فیلم «مفت بر» را خیلی دوست داشتند و مخاطبانی که اصلاً فیلم را دوست نداشتند که هر دو در کنار هم برای من زیباست.

شما از وجه معصومانه هر انسانی به بدمن‌های فیلم‌تان نزدیک می‌شوید که آنقدرها هم بد نیستند.

سیاه و سفید همیشه در سینمای ایران جذاب بوده است. من در فیلم «گیج‌گاه» نیز همین بَدمن را دارم و این سیاه و سفید بودن کاراکترها همیشه برای من جذاب بوده و اینکه کاراکتر خاکستری وجود نداشته باشد چون می‌خواهم که مخاطب متوجه شود که این کاراکترِ بَد فیلم است و می‌خواهد آسیبی بزند.

ولی کاراکترهای بد فیلم شما آنچنان هم بد نیستند.

بله در دنیای این فیلم آنقدر بد نیستند اما در فیلم «گیج‌گاه» خیلی بدتر هستند و شبیه بدمن‌های سینمای ایران گذشته ایران هستند.

در مصاحبه‌هایی که بعد از فیلم «گیج‌گاه» داشتید چندین بار به نگرانی‌تان در مورد پروژه فیلم دوم اشاره کرده‌اید اما به نظر می‌آید انجام این پروژه با همکاری حسین فرحبخش در آرامش بیشتری دنبال شده است.

یک کارگردان در زندگی‌اش حتی اگه خیلی خوش شانس باشد مگر چند فیلم می‌تواند بسازد آن هم با این همه مشقت، بد بیاری و وضعیت سخت بنابراین زمانی که یک تهیه کننده قدیمی مثل آقای فرحبخش «گیج‌گاه» را می‌بیند و به واسطه آن فیلم به من اعتماد می‌کند و فیلم دیگری به من می‌سپارد قطعاً باید خدا را شاکر باشم که امکان ساخت فیلم دوم برایم ایجاد شده بنابراین به یک آرامشی رسیدم و از ایشان نیز بسیار آموختم.

سخن پایانی

امیدوارم که نگاه‌ها به تمامی فیلم‌ها پرمهرتر باشد. سینمای ایران بسیار شریف است و به نظر من باید به هر فیلمی که در سینمای ایران تولید می‌شود با نگاهی پرمهر نگریست. آسیب‌شناسی‌هایی که توسط عده‌ای برای سینمای ایران ارائه می‌شود درست نیست. اگر از ابتدای انقلاب تا به امروز به این مطالب سینمایی نگاه کنید می‌بینید که عده‌ای همواره گفته‌اند که سینمای ایران وضعش خراب است، در کما است و دارد نابود می‌شود. حتی زمانی که آقای کیارستمی جایزه کن و آقای فرهادی اسکار گرفت هم می‌گفتند که سینمای ایران در کما است. وقتی فیلم‌های اجتماعی ساخته شد گفتند سینمای ایران سیاه نمایی است، فیلم‌های کمدی آمدند همینطور و بعد برای فیلم‌های اکشن و غیره هم مدام این کلمه به کما رفتن استفاده شد. این آسیب شناسی کمایی، آسیب شناسی به شدت غلطی است. سینمای ایران شرافتمندانه راه خود را پیش می‌رود و هر دوره‌ای نیز یکسری فیلم می‌طلبد و بنده خدا فیلمسازانی که تلاش می‌کنند برای مردم فیلم بسازند و نمی‌دانم این چه کمایی بود که سینمای ایران پس از این همه سال هنوز زنده است و دارد به شکلی پویا ادامه می‌دهد.

There are no comments yet


جدول فروش فیلم ها

عنوان
فروش (تومان)
  • تگزاس۳
    ۲۴۸/۰۷۵/۴۶۸/۴۰۰
  • تمساح خونی
    168/280/427/250
  • زودپز
    ۱۵۹/۷۸۷/۰۹۳/۵۰۰
  • مست عشق
    ۱۲۰/۲۹۹/۷۲۰/۷۵۰
  • پول و پارتی
    ۹۰/۰۰۰/۳۵۴/۵۰۰
  • خجالت نکش 2
    ۸۶/۲۶۱/۰۰۹/۲۰۰
  • سال گربه
    ۶۴/۶۰۶/۵۹۰/۰۰۰
  • صبحانه با زرافه‌ها
    ۵۴/۰۵۰/۷۸۴/۰۰۰
  • ببعی قهرمان
    ۴۳/۹۹۲/۷۷۷/۵۰۰
  • قیف
    ۲۷/۰۲۷/۶۵۵/۱۰۰
  • مفت بر
    ۲۴/۳۷۶/۴۱۳/۶۰۰
  • قلب رقه
    ۱۳/۴۹۵/۱۴۱/۰۰۰
  • شهرگربه‌ها۲
    ۱۱/۳۷۲/۹۰۸/۵۰۰
  • شه‌سوار
    ۱۰/۶۱۵/۹۴۸/۵۰۰
  • باغ کیانوش
    ۴/۱۷۵/۳۰۳/۰۰۰
  • استاد
    ۹۳۵/۶۸۵/۰۰۰
  • سه‌جلد
    ۳۰۲/۹۷۰/۰۰۰
  • آنها مرا دوست داشتند
    ۲۸۷/۰۷۲/۰۰۰
  • نبودنت
    ۱۷۹/۵۶۵/۰۰۰
  • شبگرد
    ۱۴۱/۸۶۰/۰۰۰