سمیه خاتونی/ روزنامه صبا: فیلم سینمایی «قلبرقه»، به نویسندگی و کارگردانی خیرالله تقیانیپور، با بازی، شهرام حقیقتدوست (رضا)، عبدالرضا نصاری (ابوعصام)، هدایت هاشمی (ابومصعب)، فرهاد قائمیان (مرتضی)، شادی مختاری (ریما)، محمدرضا شریفینیا (عباس) و به تهیهکنندگی سعید پروینی، محصول سال ۱۴۰۲ است که در جشنواره چهلم فجر به نمایش در آمد و در سال ۱۴۰۳ نیز به اکران عمومی شد. این فیلم توانست در بخشهای متعددی چون بازیگری اول مرد، تدوین، موسیقی، طراحیصحنه، صدابرداری و طراحی جلوههای ویژه میدانی کاندید شود و در بخش بهترین فیلم مقاومت برنده سیمرغ بلورین از چهلمین دوره از جشنواره فجر شد.
در این گفتوگو با خیرالله تقیانیپور کارگردان «قلب رقه» صحبت کردیم که در ادامه آن را میخوانید:
از نقطه آغازین شکلگیری ایده تا پرورش آن در قاب یک اثر سینمایی بگویید.
طرح و ایده در ابتدا یک خطی بود که با کمک دوستان و اطلاعات موثقی که از سوریه و داعش دریافت کردم آن را پرورش دادم و در گامهای بعدی توانستم به لحاظ انسجام متنی آن را پختهتر کنم. سیناپس اثر تهیه و تبدیل به یک فیلمنامه بلند سینمایی شد.
تا چه اندازه در درام پردازی به واقعیت وفادار بودید؟
این فیلم گواه این است که ایرانیان توانسته بودند در دوران جنگ با داعش در دل لشکر دشمن نفوذ کنند، این نفوذ کاملا بر اساس واقعیت بود، نیروهای ما در شهر رقه نفوذ داشتند، اما بخش درام عاشقانه آن برگرفته از تخیلی بود که به درام اضافه شد.
شخصیتی در فیلم به نام مرتضی طراحی شده که فرهاد قائمیان ایفاگر نقش آن است، این شخصیت برای مخاطب یادآور حاج قاسم سلیمانی بود، آیا از ابتدا خودتان قصد داشتید که مرتضی تمثالی از حاج قاسم را به یاد مخاطب بیندازد ؟
در این باره نکتهای که بارها تهیهکننده فیلم آقای سعید پروینی نیز به آن اشاره داشتند این است که چفیهای که بر سر مرتضی بسته شده با آن مدل عمامه کردی، در آن دوره تمامی بچههای مدافع حرم و فرماندهان به همان شکل چفیه را به سر میبستند. منتها چون حاج قاسم سلیمانی با همین شکل و دستار عمامه جلوی دوربینها آمد به نام حاج قاسم ثبت شد که البته این مسئله به محبوبیت فیلم و دوست داشتن شخصیت مرتضی بسیار کمک کرد.
ما در فیلم قلبرقه شاهد تلفیق چندین ژانر عاشقانه، جنگی و حتی گاهاً جاسوسی و معمایی هستیم. سوال من این است که شما در تلفیق ژانرها بیشتر بر روی کدامیک تاکید داشتید و دوست داشتید حال و هوای مسلط بر اثر بیانگر کدام یک از این ژانرها باشد؟
به عقیده من سینمای امروز دنیا دیگر به دنبال این نیست که به شکل ساختاری دنباله رو یک ژانر و یا مولفههای خاص در فیلمسازی باشد، آنچه که در سینمای امروز مهم است مخاطب است و اینکه چگونه فیلم بسازید که در طول اثر مخاطب را همراه نگه داشته و او را سرگرم کنید. به همین دلیل مهمترین هدف من از فیلمسازی سرگرم کردن مخاطب با یک قصه پیچیده و پرتعلیق است و برای رسیدن به آن از هر مسیری استفاده میکنم.
با توجه به حساسیت نقشها و اینکه باید یک پا در مسائل ایدئولوژیکی و یک پا در حرفه بازیگری میداشتند انتخاب نقشها چگونه شکل گرفت و بازیگرها چگونه توانستند از پس انتظارات شما بر بیایند؟
من برای جانمایی و شخصیت پردازی تک تک نقشها تحقیقات میدانی کردم و همه این تحقیقات بر بنای شناختی بود که از نیروهای داعش کسب کرده بودیم و همچنین بر اساس اطلاعات فرماندهان و مدافعینی که با داعش چهره به چهره روبرو شده بودند. ما سعی کردیم که اطلاعات خود را به صورت موثق و جامع از آنها بگیریم با همین روند در بحث انتخاب بازیگر هم با همین حساسیت عمل کردیم و نقشها را از میان شخصیتهای انتخاب کردیم که عمدتاً در مدیومهای مختلف رسانه سابقه حرفهای داشته و دارند به همین دلیل مشکلی برای ایفای نقش نداشتند و به راحتی از پس کار برآمدند و زمانی که فیلمنامه را به آنها دادم به من افتخار دادند که در این اثر همراه من باشند. البته در طول کار هم با آنها گپوگفتهای مفصلی درباره تک تک سکانسها و فصلبندیهای ماجرا داشتم.
نسخهای که از فیلم در جشنواره فجر پخش شد، بسیار مبهم و گنگ بود و خط روایت علی و معلولی اثر به صورت انسجام یافته به نتیجهبندی و گره گشایی نمیرسید آیا در نسخه اکران عمومی تغییراتی جهت اصلاح داشتهاید؟
بله چندین سکانس که به دلیل طولانی بودن نتوانستیم آن را به جشنواره برسانیم، در اکران عمومی موفق شدیم آنها را به فیلم اضافه کنیم.
کدام یک از سکانسهای فیلم بیشتر از بقیه مورد اقبال مخاطب قرار گرفت؟
سکانسهای مختلف… نکتهای که برای من جالب بود، به یاد دارم پس از یک اکران عمومی در شهرستان که اکثر مخاطبان ما از قشر دختران و پسران جوان بودند، پس از پایان فیلم مشتاقانه از من میپرسیدند که این قصه واقعیت داشت یا نه! و من اشتیاق آنها را به اینکه ایکاش این قصه کاملاً واقعی بود، حس کردم.
اثر سینمایی قلبرقه تا چه اندازه تحت تاثیر و وامدار از آثار قبلیتان خصوصاً «نجلا» بود؟
هیچ فیلمسازی نمیتواند ادعا کند که اثرش وامدار از آثار قبلیاش نیست در «نجلا» هم تم عاشقانه وجود داشت و هم حوادث جنگی، در این اثر هم اتفاقات جنگ با داعش حول محور یک رابطه عاشقانه میگذرد. من در سریال «نجلا» تجربیات ارزندهای کسب کردم که توانستم در این کار از آنها بهره بگیرم. یعنی اگر بتوانم نام تجربه را وام بگذارم بله من تجربههایی را که در آثار قبلی خود کسب کردم در اثر بعدی لحاظ میکنم.
آیا در گام بعدی دوباره میخواهید به سراغ فیلمهای جنگی و عاشقانه بروید و اگر بله این بار در چه موضوعی؟
هنوز تصمیم به ساخت اثر جدیدی ندارم. درگیر جشنواره تئاتر فجر هستم که دبیری آن را به عهده دارم و تمامی ذهنم معطوف این جشنواره است.
آیا در این مدت که فیلم قلبرقه اکران بود، نقدهایی به اثر وارد شد که شما را ناراحت کند و با آن مخالف باشید؟
شاخصترین فیلمهای جهان هم که در تاریخ سینما ساخته شدهاند، به آنها نقد وارد شده است. مسلماً یک فیلم برگرفته از نگاه و فضایذهنی یک نفر است و ممکن است دیگری به دلیل ناآشنایی با آن فضای ذهنی و یا دیدگاهی که دارد به آن نقد داشته باشد، پس طبیعی است که هر فیلمی یک منتقد سرسخت داشته باشد. بنابراین ادعای اینکه به فیلم «قلب رقه» نقدی وارد نبوده است دروغ محض است. نقد از ارکان وجودی و ساختاری سینماست و من چون در ابتدای مسیر فیلمسازی هستم، باید از این نقدها استفاده کنم، البته اگر تعریف ما از نقد، نقد منصفانه باشد که حتماً برای فیلمساز کمک کننده است.
به مثابه تجربه زیسته چقدر خود را نزدیک و همدل با موضوع جنگ و دشواری سخت انسانها در مرزها میدانید؟
من متولد ۱۳۶۲ هستم و با اینکه در دوران جنگ کودک بودم اما التهابات و اضطرابهای آن روزها را در یاد دارم. دورانی که به چشم دیدم پیوسته خبر شهادت عزیزانی بود که خانوادهها را به سوگ مینشاند و روزهای باشکوه بازگشت اسرا به ایران، اینها همه در ذهن و روح من نقش بسته است و جزئی از وجودم شده است.
صحبت پایانی
دکتر چمران میگوید وقتی شیپور جنگ نواخته میشود آن وقت فرق بین مرد و نامرد مشخص میشود. در اینجا به نظرم این انسانهای قوی که به ظاهر و از نظر مادی ضعیف هستند، همیشه در خط اول آماده رزم میشوند و این خیلی روی من تاثیر میگذارد. البته که امیدوارم هیچگاه، هیچگاه، هیچگاه جنگ نشود. خوشبختانه امروز ایران دفاع را فراتر از مرزهای خود گذاشته است.
There are no comments yet