به خاطر «سوجان» جنگیدم/ بازی کنار «ثریا قاسمی» تجربه‌ای نظیر دانشگاه بود/ ماجرایی که باعث شد بروم جنگل و کلی گریه کنم | پایگاه خبری صبا
امروز ۱۳ فروردین ۱۴۰۴ ساعت ۱۵:۰۵
غزاله اکرمی بازیگر نقش «سوجان» در گفت‌وگو با صبا:

به خاطر «سوجان» جنگیدم/ بازی کنار «ثریا قاسمی» تجربه‌ای نظیر دانشگاه بود/ ماجرایی که باعث شد بروم جنگل و کلی گریه کنم

غزاله اکرمی‌ بازیگر نقش اصلی زن در سریال تلویزیونی «سوجان» که به کارگردانی حسین تبریزی به تازگی در پنج فصل ۶۰ قسمتی روانه آنتن شبکه یک سیما شده درباره ایفای این شخصیت و چالش‌هایی که برایش به همراه داشته گفت.

پگاه زارعی/ صبا؛ بازیگر نقش «سوجان» گفت: نمی‌خواهم در این مورد اغراق کنم ولی واقعا اگر بگویم سوجان سخت ترین و پرچالش ترین دورانِ کاری من، حداقل تا به امروز بوده دروغ نگفتم؛ البته نمی‌شود زحمت‌های دوستانم چه در جلوی دوربین و چه در پشت صحنه را نادیده گرفت،به هرحال حرفه ما کار گروهی است و هرکسی به شکل خودش چالش‌هایی را می‌گذراند. این نقش هم برای آقای تبریزی و هم برای تهیه کننده خیلی مهم بود و هم برای خودم اهمیت بسیاری داشت چرا که دوست داشتم بخاطر آن بجنگم و خودم را ثابت کنم تا به دستش بیاروم. هرچقدر هم بیشتر می‌گذشت تعلق خاطر من نسبت به آن بیشتر می‌شد. شاید جالب باشد که برایتان تعریف کنم که بعد از گذراندن مراحل تست لباس و گریم و نهایی شدن قرارداد من برای «سوجان»، با من تماس گرفتند و گفتند که باید نقش دیگری را بازی کنم؛ این بدترین حس و لحظه‌ای است که یک بازیگر می‌تواند تجربه کند و حتی من برای ستاره و انیس هم کاندید بودم ولی خداراشکر در نهایت سوجان قسمت من شد.

او در پاسخ به این سوال که ایفای نقش «سوجان» با توجه به اینکه شخصیتی آشنا برای مردم است، چه چالش‌هایی به همراه داشت، تاکید کرد: اولین و مهم‌ترین دغدغه برای من چون خودم شمالی نیستم، چالش لهجه بود. به همین خاطر غیر از لهجه باید درباره فرهنگ و آداب و رسوم گیلان هم تحقیق می کردم که در به تصویر کشیدن این نقش اشتباه نکنم. خداراشکر، کمک خود آقای تبریزی و کدهایی که در فیلمنامه وجود داشت، کمک‌کننده و پیش برنده بود.

اکرمی توضیح داد: راکورد حسیِ شخصیت از چالش‌های دیگرم بود چرا که خیلی مهم است در بیش از ۶۰ قسمت به عنوان بازیگر تداوم احساس شخصیت را حفظ کنی و در مسیر درست خودش پیش ببری و از طرفی تعهدی که داشتم باعث می‌شد نتوانم در پروژه دیگری مشغول شوم و من در تمام مدت فیلمبرداری شمال بودم و تقریبا هیچ روزی نبود که کار نداشته باشم.

او یادآور شد: حتی وقتی برای بازی در مجموعه تلویزیونی «رحیل» رفتم که فیلمبرداری «سوجان» چند ماهی متوقف شده بود و از آقای تبریزی اجازه گرفتم و ایشان هم گفتند که مشکلی ندارد. کما اینکه کار ما دو بار متوقف شد و خب این وقفه چند ماهه خودش شما را از فضا و شخصیت و هرچیزی که برای خودت خلق و تصویر سازی کردی دور می‌کند. کار در شهرستان هم به هرحال سختی‌های خودش را دارذ؛ مدت زمان طولانی، دوری از خانواده، شرایط آب و هوا و لوکیشن هایی که وقتی باران می‌آمد، آنقدر شرایط سخت می‌شد که حتی نمی‌توانستی قدم برداری و در گل فرو میرفتی.

 

توصیه خاص بازیگر پیشکسوت 

اکرمی با بیان اینکه هم‌بازی بودن با بازیگر پیشکسوت و محبوب، ثریا قاسمی تجربه‌ای نظیر دانشگاه بود، افزود: طبیعتا این موضوع بر هیچکس پوشیده نیست و من هرچی بگویم تکرار مکررات است ولی نه فقط در حوزه بازیگری که از ایشان اخلاق حرفه‌ای و عشق به کار و خیلی چیزها آموختم. اولین باری که خانم‌ قاسمی من را دید گفت:« سوجان مسئولیت سخت و بزرگیه ها، تو اگه از پسش برنیای ممکنه کل سریال بره زیر سوال!باید توانا باشی، قوی باشی، صبور باشی!» آن لحظه در ذهن من ثبت شد و کارم را سخت‌تر کرد و در تمام مدت فیلمبرداری با خودم حرف‌های خانم قاسمی را مرور می‌کردم چون دیگر احساس می‌کردم که من یک نفر نیستم و مسئولیت یک گروه بامن است. خدا را شکر لحظات مادربزرگ و نوه درآمده و این را از پیام‌های مردم متوجه شدم که سکانس‌ها و بازی‌ها را دوست داشتند.

این بازیگر درباره به پخش رسیدن دیر هنگام این سریال گفت: «سوجان» دو سال و نیم پیش ضبط شد و به نوعی کار تاریخی محسوب می‌شود و بسیار پروژه سنگین، پربازیگر و پر لوکیشنی بود که هماهنگ کردن و کنار هم‌قرار دادن هرکدام از این ‌ها سختی خو‌دش را داشت به اضافه اینکه کار در تهران نبود و ما فقط ۲ ماه فیلمبرداری در تهران داشتیم و بار اول ۷ ماه پروژه متوقف شد.

او درباره اینکه چه هنرمندان و سازندگانی تاکنون از او حمایت کردند، گفت: اغلب بازیگران، برای جایگاهی که در آن هستند واقعا زحمت کشیدند، تلاش کردند و از دل همین تلاش ها و سختی ها درخشیدند. نمی‌خواهم شعاری حرف بزنم ولی واقعا در تمام این سال‌ها هیچ وقت از هیچ کسی توقعی نداشتم؛ دوست داشتم اگر قرار باشد اتفاقی بیفتد به لطف خدا، همت، استعداد و توانایی خودم باشد و اگر نیفتاد حتما خودم هنوز به آن تکاملی که باید نرسیدم و وقتش نرسیده است. ولی کسانی که اعتماد کردند و نقش اصلی یا نقش محوری مهمی را به من سپردند مشخص هستند، مانند حسین تبریزی، رامین عباسی زاده، مسعود آب پرور، حسین سهیلی زاده و … که به این واسطه از آن ها قدردانم.

 

«سوجان»می‌خواهد قدمی بزرگ‌تر از زمانه‌اش بردارد

اکرمی با بیان اینکه «سوجان» از اهمیت دختر در نهاد خانواده می‌گوید، توضیح داد: ذهنیت افراد شخصیت آن‌ها را می‌سازد و رفتار آدم‌ها هم بنا به شخصیت‌شان نمود بیرونی پیدا می‌کند، بنابراین مسئله مهمی است و هر فردی می‌تواند در هنجار یا ناهنجاری‌های یک جامعه تاثیرگذار باشد. «سوجان» از قوی بودن می‌گوید و هدف دارد و وابسته نیست و می‌خواهد قدمی بزرگ‌تر از زمانه‌اش بردارد. در مکان و زمانی که شاید هرکسی به عوض کردن جامعه فکر نمی‌کند، دلیل نمی‌شود «سوجان» هم بخواهد همرنگ جماعت باشد و تسلیم شود.

او خاطره‌ای جالب هم از زمان فیلم برداری سریال دارد: اتفاقی که هیچوقت فراموش نمی‌کنم و برایم تکان دهنده بود مربوط می‌شود به اولین روز فیلمبرداری و اولین سکانسی که می‌خواستیم، ضبط کنیم. سکانسی بود که من دیالوگی را به بهادر زمانی (سهراب) می‌گفتم و آقای تبریزی می‌گفتند نگاهت عاشقانه است و الان نباید این اتفاق بیفتد، چند برداشت گرفتیم و گفت نه نمی‌شود! من هم هر برداشتی اضافه می‌شد استرسم بیشتری می‌گرفتم. اولین سکانس بود و هرچه که میخواستم اولین روز خوب ظاهر شوم انگار داشت بدتر می‌شد. بعد آقای تبریزی داد زد  و گفت:« نمیشه! نمیتونی! جمع کنید برید ناهار، بعد از ناهار یکبار دیگر می‌گیریم اگر درنیامد برو تهران سوجان را عوض می‌کنم.» این دیالوگ در آن لحظه من را شکاند. تمام مدتی که بچه ها رفتند تا بیایند، من رفتم در جنگل گریه کردم، اما خودم را جمع کردم، بلند شدم و تمامم را گذاشتم و با خودم گفتم اگر تا الان فکر می‌کردم صد خودم را بگذارم، الان باید ۲۰۰ باشم. من فقط وقتی برمی‌گردم تهران که کار تمام شده باشد. آن لحظه و آن روز نفهمیدم چه اتفاقی افتاد، اما هر روز که گذشت بیشتر به این می‌رسیدم که دلیل آن کار و صلاح آن روز چه بود و الان که دارم تعریف می‌کنم مطمئنم آن داد، آن شکستن و از نو ساختن نه فقط سوجان، حتی من را ساخت.

اکرمی درباره شباهت سریال «سوجان» به «پس از باران» هم گفت: من واقعا از سریال «پس از باران» هیچ چیزی یادم نیست، حتی جزوِ یکی از چند سریالی بود که به من پیشنهاد شد، ببینم که بتوانم ذهنیتی راجع به فضای شمال و مردمانش داشته باشم ولی من هیچکدام را ندیدم چون نگران بودم، نکند ناخودآگاه تاثیری در بازی من داشته باشد ولی تا جایی که خط قصه‌ پس از باران را به خاطر دارم ،قصه ما واقعا هیچ شباهتی به آن ندارد و صرفا چون هر دو کار برای آن خطه هستند نمی‌توانیم بگوییم شبیه هستند و آن‌ها را مقایسه کنیم.

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است


آخرین اخبار

پربازدیدها