روزنامه صبا/ پگاه زارعی – سارا طالبیان کارگردان مستند «آبه» در گفتوگو با صبا، درباره این مستند و موضوعی که به آن پرداختهاست، گفت: مستند «آبه» اینگونه آغاز شد که من به عنوان مدرس و منتور کارگردانی به شهر کابل در افغانستان سفر کردم و یک دوره آموزشی فیلمسازی برای دختران کابل برگزار کردم، پیشتر از آن هم دغدغه داشتم در منطقهای مانند افغانستان یا بلوچستان سوژه پیدا کنم و در آن جا فیلم بسازم، اما در دوره پایان کلاس با مادر یکی از هنرجوهایم که خیلی هم مستعد و باهوش بود و بخاطر حکومت طالبان دانشگاهش را رها کرده بود، آشنا شدم.
او افزود: زمانی که پای صحبت مادر نشستم و بیشتر او را شناختم متوجه شدم که یک مادر چقدر میتواند زندگی عجیبی داشته باشد چرا که ۱۲ سال پیش پسر او از طریق قاچاق خودش را به ترکیه رسانده و بعد به سوئد مهاجرت کرد و دو سال و نیم پیش پسر دیگرش به ایران باز میگردد و الان فقط یک پسر و دو دختر دیگرش در کنار او زندگی میکنند؛ این موضوع هم برای خودم سوال بود که چطور میشود یک زن یا مادر، ۱۲ سال فرزندانش را ندیده است. تنها دل خوشی این خانم که نامش هم صغرا است یک تلفن همراه بود که حالا از طریق واتساپ یا تلگرام بتواند فیلمهای فرزندانش را ببیند و بواسطه یک گروه خانوادگی، کل این اعضای خانواده از حال همدیگر با خبر شوند.
طالبیان اذعان داشت: فیلم من فضای مجازی را به تصویر آورده است و با اینکه این روزها ممکن است خیلیها از فضای مجازی سودی نبرند و برایشان ضرر باشد، اما برای مادر فیلم من تمام زندگیاش بود. پسر سوم هم نزدیک به تولد ۱۴ سالگیش است و مادر احساس خطر میکند چرا که مهاجرت در افغانستان به الگو تبدیل شده است و دلیل آن هم صرف ورود طالبان و وضعیت اقتصادی نابه سامان آنجا نیست. حالا پسر سومی دوست دارد که به ایران بیاید و کارگری کند و پول در بیاورد تا خودش را به تتلو برساند. کلا شما در افغانستان اگر نشست و برخاست داشته باشید متوجه میشوید که چقدر عاشق آهنگ های رپ و خوانندهها و آهنگ های ایرانی اند. برای همین هم هست که میگویم قصه مادر من در افغانستان شکل گرفته ولی مادر مانند مادرانی است که در ایران، سوریه یا هر کشور دیگری هستند.
او درباره روند تولید گفت: من ۸۰ روز کابل بودم و فقط ۱۲ روز مجوز فیلمبرداری داشتم؛ ۱۲ روزی که هر روز امکان داشت طالبان مجوز را از من بگیرد. به هرحال سوژه مستند من یک زن بود و بسیار خطرناک بود که در وسط شهر، یکی از مراکز کابل دوربین کاشتم. استرسهای بسیاری داشتم ولی دیگر در دل ماجرا بودم و باید میدیدم که تا کجا میتوانم پیش بروم. خدا را شکر صغرا با من همکاری کرد و واقعاً فراتر از یک مادر برای من هم مادری کرد که این فیلم ساخته شد. چون امکان داشت واقعا هر اتفاقی بیفتد. پسرش از سوئد به او پیام میداد و میگفت آبرویمان میرود و این کار را نکن. تمام روزهای تولید من، روزهای از نظر تولیدی خیلی سختی نبود چون واقعا برخلاف ما ایرانیها که گمانهزنیهای بدی از آنها داریم، آدمهای مهربانی بودند.
طالبیان در پایان درباره پیشبینی خود از بازخورد مخاطبان، عنوان کرد: مادر کلا در مملکت ما یک قداست دیگری دارد و مادر در این فیلم خیلی خاص است و من احساس میکنم این فیلم به خاطر صغرا دیده میشود. امیدوارم مخاطبان این فیلم را فقط به خاطر تنهایی یک مادر در این دو سانسی که در پردیس چهارسو نمایش داده میشود، ببینند. صغرا هنوز فیلم را ندیده و متاسفانه هنوز نمیتواند به ایران بیاید و شرایطش هنوز مهیا نشده است.
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است