مریم عظیمی/صبا؛ نمایش «رویای کلمه کار» به نویسندگی و کارگردانی آزیتا رضایی و تهیهکنندگی رضا جباری در سالن سینما تئاتر کانون پرورش فکری روی صحنه است و بازیگرانی چون مهران گلمحمدی، امیرحسین و امیرمحمد انصافی، مسعود مهرابی، آزیتا نوری وفا و… در آن به ایفای نقش میپردازند. این نمایش که به تاثیر و قدرت کلمات در شکلگیری ارتباط و زندگی انسانها میپردازد با پرداختی خیالانگیز مفاهیم عمیق اجتماعی را برای کودکان به نمایش میگذارد. در ادامه گفتوگوی خبرنگار صبا با آزیتا رضایی کارگردان این نمایش را میخوانید.
در مورد فعالیتهایتان در عرصه کودک بگویید.
در واقع سالهاست که برای کودکان کار میکنم. من تئاتر را از سن ۹ سالگی و به واسطه اینکه پدرم مسئول نور تالار وحدت بودند آغاز کردم ولی به صورت حرفهای از سال ۷۴ با نقش اول سریال «مهر خوبان» به عنوان بازیگر جلوی دوربین رفتم و از سال ۸۰ بیشتر و به صورت تخصصی در عرصه نمایش و برنامهسازی تلوزیونی برای کودکان کار کردم و مجری برنامههای کودک و نوجوان شدم و بچهها مرا به عنوان مجری- بازیگر و خاله رویا میشناسند.
محوریت داستان نمایش «رویای کلمه کار» بر فانتزی و خیال استوار است اما در دل همین خیال مفاهیمی مثل اهمیت کلمات در روابط اجتماعی نیز گنجانده شده است. لطفا از اهمیت این ابعاد نمایش برای کودکان بگویید.
در کل این خیال است که باعث پرورش توانمندیهای کودکان میشود وقتی ما به خیال کودکان اجازه رشد میدهیم کمک میکنیم تا کودکان بتوانند آزادانه و بدون اینکه در قید آموزشها و بایدها و نبایدها باشند خیال پردازی کنند تا جایی که هر چیزی را دوباره اختراع یا اکتشاف کنند و این همان چیزی است که سبب رشد کودکان و سبب اتفاقات جدید در جهان میشود ولی متاسفانه غالبا این کار را نمیکنیم و روی بایدها و نبایدها پیش میرویم. در این داستان من قصه کودکی را مطرح میکنم که در ارتباط گرفتن و پذیرش تفاوتهای فردی مشکل دارد. رویا پس از وارد شدن به باغچه و ارتباط با یک گل متوجه میشود که از نوازش طبیعت بذرهایی بدست میآورد و با کاشت آنها کلماتی میرویند که میتوانند سبب ارتباط صلح آمیز انسانها با هم شوند. او در مییابد هر کلمه میتواند انسانی را تبدیل به دیو سنگی کند و ما هم با دیدن این نمایش مراقب هستیم که بخاطر سخنانی که به ما گفته میشود تبدیل به یک دیو سنگی نشویم و نگذاریم دیگری هم با کلمات ما به چاه تنهایی بیفتد و این کلمات به او بچسبند و از او یک دیو سنگی بسازند.
اسنفاده از انواع عروسک و تن پوش در طراحی این نمایش و ترکیب آن با بازیگران تنوع خلاقانهای به اثر بخشیده است در باره طراحی، ساخت عروسکها و آن چه سببساز استفاده از این تنوع عروسکی شد بگویید.
وقتی از خیال سخن میگوییم یعنی اشیا هم جاندار میشوند و در واقع من نمیتوانستم از عروسک بگذرم چرا که عروسک از جمله عناصری است که منجر به خیالپردازی در کودکان میشود. استفاده از عروسکهای کوچک به کودک میآموزد که میتواند به عروسکهایی که دارد جان ببخشد و با آنها نمایش بازی کند و اینکه هر کدام از آنها میتوانند حامل قصهای باشند که کودک آن را میسازد. اتفاقا قرار بود که نمایش سایه هم در این اثر داشته باشیم اما از آنجایی که آخرین چیزی که در تئاتر آماده میشود دکور و صحنه است متاسفانه مجبور به حذف فضای سایه شدیم اما سعی خواهم کرد در اجراهای بعدی این فضا را نیز داشته باشیم. طراح و عروسک ساز کار ما خانم هدیه هاشمی در کارشان بسیار شناخته شده هستند. ایشان طراح اکسسوار کار هم هستند یعنی همان گلهایی که باز و بسته میشوند و کلمات را در خود جای دادهاند را نیز ایشان و تیمشان ساختهاند. من این خوشبختی و خوش شانسی را داشتم که با همکاران طراحم در بخش لباس، گریم و عروسک ادبیات مشترکی داشتیم و دقیقا آنچه که میخواستم را زحمت کشیده، طراحی کرده و ساختند.
دکور نمایش چند لایه است و با عمق بخشیدن به فضا از طریق پرسپکتیو و اختلاف سطح، صحنه هم جذابیت بیشتری گرفته و هم کارکرد مضاعفی یافته است در حالیکه عموما چنین دکوری در آثار کودک نمیبینیم.
اگر صحنه دیو سنگی را در نظر نگیرید در واقع از دکور سادهای استفاده کردهایم یعنی چند لته که همه تا میشوند و داخل هم میروند اما بخاطر وجود تپهها عمق میدان خوبی داریم. البته من میخواستم که در انتهای صحنه آسمان را هم داشته باشیم که بخاطر کمبود امکانات سالن ممکن نشد حتی اکثر تورهایی که در طول نمایش استفاده میشود را هم خودمان اجاره کردهایم. دکور اصلی متشکل از دو لته است که هم فضای شهر و هم فضای خانه رویا و آقای کلمه بر را نشان میدهد و به صورت پشت و رو کار شده اما برای صحنه دیو سنگی دکوری مجزا تهیه شد تا آن فضای سنگی را به ما بدهد.
طراحی لباس نمایش کودک هم از نظر رنگ و هم از نظر تیپ شغلی و اجتماعی کاراکترها اهمیت دارد و توجه به هر دو مورد در طراحی لباس نمایش شما دیده میشود.
طراح لباس ما خانم نسرین خرمی و مجری لباس خانم آزاده اسحاقیان بودند که با تمام وجود و در اسرع وقت لباسها را با کیفیت بالا آماده کردند و این بخش نمایش بدون حضور ایشان امکان پذیر نبود. آنچه من بیشتر بر آن اصرار داشتم این بود که بر خلاف صحنه که در آن صرفا از دو رنگ استفاده شده در لباسها از رنگهای بیشتری استفاده کنیم تا کاراکترها بیشتر دیده شوند. بنابراین در عین حال که هارمونی رنگ در لباسها رعایت شده از تنوع رنگی زیادی برخوردار هستند.
وقتی خود کارگردان و نویسنده نقش اصلی را هم بر عهده دارد با چه چالشهایی روبرو است؟
خودم به شخصه با این کار چندان موافق نیستم اما در تمام سالهای فعالیتم در تلویزیون مثلا همین ۱۱ سالی که برنامه «با ما بیا» روی آنتن بود و من هم نویسندهاش بودم و هم کارگردان هنری و هم بازیگرش، سبب شد که اینگونه پرورش پیدا کنم که بتوانم همه این بخشها را با هم پیش ببرم. در کنار این مسئله اما مشخصا انجام کار تیمی در ایران مشکلات خاص خود را دارد، همینطور مدیریت روابط تا به آنجا که میرسد به لحظهای نزدیک اجرا و باید تمام این پازلهایی که جداگانه ساختهای را کنار هم چیده و به هم متصل کنی و اتصال این پازلها باید بتواند اتفاق خوشی را رقم بزند و یک تصویر درست و واضح ارائه دهد و این دقیقا سختترین بخش قضیه بود و من دیگر نمیتوانستم خودم را کارگردانی کنم و تمام توجهم روی بقیه کاراکترها و اجزای نمایش بود. اما خوشبختانه از تمرینات آخر و چند اجرای اول فیلم گرفتم و از این طریق روی بازی خودم بیشتر کار کردم تا بتوانم به پرداخت درستی روی کاراکتر رویا برسم علاوه بر این خوشبختانه من این شانس را داشتم و یک دستیار کارگردان دلسوز، همراه، رفیق و کاربلد به نام خانم زهره صبوحی در کنارم بود.
وجود داستانکهای خلاقانه در عمق بخشیدن به اثر نقش بسزایی داشته در این مورد بگویید.
داستان این نمایش علاوه بر اینکه روایت زندگی کودکی است که نمیتواند تعامل کند و حال با عواقب این عدم تعامل آشنا میشود داستانکهای ریز و درشتی نیز در دل خود دارد. اینکه همه آدمهای این شهر به بهانه یک عروسی ساده به هم وصل شدهاند و هر اتفاق کوچکی در این شهر همانگونه که میتواند خوشی را در زندگی همه آنها تکثیر کند به همان اندازه میتواند بدبختی را هم در زندگی آنها تکثیر کند و این در واقع نخ تسبیح اتفاقاتی بود که برای مردم این شهر میافتد.
در زمینه حرکت و فرم با حامد نصرآبادیان همکاری کردهاید که نامی شناخته شده در جامعه دانشگاهی تئاتر هستند. این همکاری چگونه شکل گرفت؟
آقای نصرآبادیان جدا از استادیشان در کار حرکت بسیار با اخلاق، رفیق، همراه و شریف هستند. ایشان همکلاسی من بودند و ما بعدها فهمیدیم که در کلاسهای پانتومیم آقای شاملو نیز همکلاس بودهایم اما تا این نمایش با هم کار نکرده بودیم. این همکاری برای من آورده فراوانی داشت اینکه ایشان چقدر دلسوز و همراه بودند و اصلا اینگونه نبود که صرفا یک نگاه پروژه محور به این نمایش داشته باشند و تا این لحظه حداقل در ده اجرا حضور داشتند و بعد از دیدن کار در مورد حرکت و فرمها پیشنهاداتشان را مطرح میکنند. بازیگران ما نیز هیچکدام رقصنده نبودند و در واقع بازیگرانی هستند که همواره با دیالوگ و بدن ساده روی صحنه بودهاند اما با تمرینات آقای نصرآبادیان و تلاش و همکاری بازیگران به هماهنگی لازم در حرکت و فرم رسیدند. بنابراین کار با آقای نصرآبادیان برای من یک همکاری شیرین و آغاز رفاقتی است که امیداورم در آثار بعدی هم ادامه پیدا کند.
شعرهای نمایش کودک و موسیقی هم در ایجاد ارتباط کودک با نمایش بسیار موثر است. شما در طراحی این بخش نمایش چه نقشی داشتید؟
بخش موسیقی جزو اولین کارهایی بود که من بلافاصله بعد از اتمام نوشتن نمایشنامه به شدت درگیرش شدم و با آقای محمد نصرتی آهنگساز کار جلسات متعددی داشتیم، هر صحنه را میخواندیم و در رابطه با حس صحنه حرف میزدیم و همزمان هم باید شعرها سروده میشد و این بسیار مهم است که ترانه سرایی شود یعنی شعری که مناسب آهنگ است و در واقع باید تعاملی بین من کارگردان و آهنگساز و شاعر بر قرار میشد تا این اتفاق به درستی بیفتد و شاعر کار خانم زهرا حقجویی باید با استفاده از کلماتی که در آن صحنه به کار برده شده بود مفاهیمی که در دیالوگها نبود را بیان میکرد. از آنجایی که همه مردم شهر با هم این ترانهها را میخوانند من خیلی دوست داشتم که سبک آهنگسازی ارکسترال باشد. بنابراین آقای نصرتی از سبک ارکسترال و پاپ استفاده کردند و از هر سبکی رنگی در آهنگهای نمایش گنجاندند. کودکانگی آهنگها نیز خیلی اهمیت داشت اما نه به معنای خردسال بودن بلکه به معنای کودک امروز که همه جور خوراک موسیقایی را دریافت میکند. در واقع ما میخواستیم کودک هم لذت ببرد، هم ارتباط بگیرد و در عین حال یک موسیقی سلامت را بشنود.
پس از اجرا در کانون نمایش «رویای کلمه کار» به کدام سالن میرود؟
هنوز به صورت قطعی مشخص نشده اما قرار است اجراهای بعدی در یک سالن خصوصی باشد چون بخاطر قیمت پایین بلیط کانون حتی نیمی از هزینههایی که انجام شده به تهیه کننده برنگشت. تهیه کننده ما آقای رضا جباری انسان شریفی هستند که از ابتدا گفتند انتظار سود ندارم اما میخواهم در کنار تولید یک اثر خوب و فاخر اصل سرمایهام باز گردد. البته من معتقدم که قیمت بلیط کانون باید همواره پایین باشد اما در کنارش باید کمک هزینهای به گروهها داده شود و اساسا به همین دلیل بسیاری از آثار کودک ساده هستند چون بودجهاش را ندارند و من هم اگر تهیه کننده نداشتم مجبور بودم هم تعداد بازیگرانم را کمتر کنم و هم هزینهها را به شکلی پایین بیاورم که بتوانم به همکارانم دستمزد بدهم. با اینکه ما پر بازدیدترین نمایش کودک این دوره بودیم اما باز هم این فروش نتوانست هزینهها را جبران کند. بنابراین نمیتوانیم از فعالین عرصه نمایش کودک انتظار نمایشهایی فاخر داشته باشیم اما معتقدم باید انتظار داشته باشیم که سطح کار به لحاظ مفهومی و معنایی برای کودکان مفید، لذتبخش و موثر باشد و به مخاطب آسیبی وارد نکند. همانگونه که خودم به عنوان کارگردان مدام مراقب بودم که کلمهای در اثر به مخاطب آسیب نزند و اگر بداههای است در راستای نمایش و اهدافش و در راستای روانشناسی امروز پرورش کودک باشد.
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است