سینمای ایران ژانر ندارد؛ این دستپخت منتقدان است!/ فریدون جیرانی دستیارم بود | پایگاه خبری صبا
امروز ۱۳ دی ۱۴۰۳ ساعت ۲۰:۴۳
مهدی صباغ زاده کارگردان سینما در گفت‌وگو با صبا:

سینمای ایران ژانر ندارد؛ این دستپخت منتقدان است!/ فریدون جیرانی دستیارم بود

مهدی صباغ‌زاده، کارگردان باسابقه سینما معتقد است سینمای ایران ژانر ندارد و این تقسیم‌بندی ساخته ذهن منتقدان است.

احمد محمد اسماعیلی/ روزنامه صبا؛ مشهدی ‌ها سهم عمده‌ای در سر و شکل دادن به سینمای بعد از انقلاب داشتند. داریوش ارجمند، رضا کیانیان، بیژن امکانیان و خیلی‌های دیگر. یکی از این مشهدی‌ها موفق و درجه یک مهدی صباغ زاده است که سینمای دهه شصت رونقش را به برخی از فیلم‌های او مثل سناتور مدیون است و در دهه‌های بعدی هم صباغ زاده انواع و اقسام فیلم‌های جذاب در ژانرهای مختلف را به سینمای ایران هدیه داد مانند: خانه خلوت، جستجو در جزیره، مهاجران و… . او سینماگری است که در این چهار دهه همیشه بدون حاشیه و چالش فیلمسازی‌اش را انجام داده است. با صباغ زاده، دهه‌های فعالیتش را مروری کرده‌ایم.

قبل از انقلاب در مشهد با ساخت فیلم کوتاه وارد فعالیت فیلمسازی شدید؟

در دوران نوجوانی ضمن کار کردن در انباری، حسابداری و کفش فروشی درس هم می‌خواندم.

با توجه به فضای مذهبی مشهد آیا فعالیت کردن در زمینه هنر سخت نبود؟

در ابتدا اسمم را در کلاس‌های آموزش تئاتر به سرپرستی آقای لطفی نوشتم.

چه شد که تئاتر را انتخاب کردید؟

در روزنامه‌ای آگهی در این مورد دیدم و در کلاس‌ها حضور پیدا کردم و اولین بازی‌ام در تئاتر در نمایش «در منطقه جنگی» بود.

در این دوره‌هایی که به تئاتر مشغول بودید آیا همدوره نام آشنایی داشتید؟

در آن سالها داریوش ارجمند، رضا صابری و محسنی و خیلی‌های دیگر در تئاتر فعال بودند و داریوش ارجمند در آن دوران مسئولیت اصلی تئاتر مشهد را بر عهده داشت. نمایشی با عنوان «پاتوق» را روی صحنه بردم و مسئولین تئاتر به دیدنش آمدند و بسیار موفق بود و دیده شد.

از چه موقعی با فریدون جیرانی و سایرین آشنا شدید؟

همین دوره  کار در تئاتر بود که با جیرانی و بیژن امکانیان آشنا شدم. چند تا از بچه‌ها در اداره تئاتر فیلم کوتاهی ساخته بودند و قرار بود این فیلم ۸ میلیمتری که جیرانی کارگردانی‌اش کرده بود را بازبینی کنند. آمدند در اداره تئاتر و پرده‌ای روی سالن نمایش با همراهی یک پرژکتور قراضه فیلم به نمایش در آمد. من به جیرانی کمک کردم که این کار انجام شود و این شروع فعالیتم در سینمای آزاد مشهد بود و کلاس‌های مختلفی اعم از کارگردانی، نویسندگی و صدابرداری در سینمای آزاد برای جوان‌های علاقه‌مند برگزار می‌شد.

مدرسین این کلاس‌ها از تهران می‌آمدند؟

نه، از مدرسین بومی شهر مشهد بودند. بچه‌های مشهد مثل مهرداد تدین که سابقه زیادی در فیلمسازی داشتند نیز به این کلاس‌های کمک می‌کردند. ما همه در کنار هم اهل مطالعه و فیلم دیدن و نقد و بررسی بودیم و ماحصل این جمع ساخت تعداد زیادی فیلم کوتاه بود.

آیا در جشنواره‌های منطقه‌ای با سایر فیلمسازان جوان سایر شهرها هم مراوده داشتید؟

کیانوش عیاری در اهواز، زوان قوکاسیان در اصفهان، ناصر غلامرضایی در خرم آباد، اصغر بنی هاشمی در بندر عباس همگی به طور فعالی فیلمسازی می‌کردند. در این جشنواره با این فیلمسازان گپ می‌زدیم و بولتن چاپ می‌کردیم و به صورت رفت و برگشت به این شهرها می‌رفتیم.

آیا تولید مشترک هم داشتید؟

نه، این کار را انجام نمی‌دادیم. بعد از ساخت چند فیلم کوتاه در سال ۵۶ اولین فیلم ۱۶ میلیمتری‌ام را با عنوان «آخرین برف زمستانی» ساختم. در این فیلم پدرم بازی کرد.

زمان فیلم چقدر بود؟

۶۰ دقیقه بود.

سرمایه ساختش را از کجا تامین کردید؟

تلویزیون مرکز مشهد تامین مالی کرد.

یعنی در آن سالها تلویزیون مشهد از جوانها برای ساخت فیلم حمایت می‌کرد؟

این اولین تجربه تلویزیون مشهد به این شکل در مشارکت در تولید و ساخته شدن یک فیلم بود و به نوعی از سینمای آزاد حمایت می‌کرد و البته ما با دفتر تهران و سینمای آزاد در تهران آقای بصیر نصیبی هم در ارتباط بودیم و در جشنواره بین‌المللی فیلمهای ۸ میلیمتری هم شرکت کردیم.

آیا از این جشنواره‌ها جوایزی هم کسب کردید؟

بله، جایزه بهترین کارگردانی را از جشنواره منطقه‌ای اصفهان به خاطر فیلم «معلم من» به دست آوردم.

 آیا در این فیلمهایی که می‌ساختید فریدون جیرانی و بیژن امکانیان حضور داشتند؟

نه، جیرانی در روزنامه اطلاعات کار می‌کرد و امکانیان در تهران در دانشگاه هنر درس می‌خواند.

 با غلامرضا موسوی چگونه آشنا شدید؟

تئاتری به نام «شبی که صبح نشد» را با رضا صابری کار می‌کردیم و صابری نقش یک بلوچ را بازی کرد. موسوی به دیدن کار آمده بود و از آنجا آشنا شدیم. آشنایی همه ماها در زمان انقلاب شکل گرفت که کنار هم بودیم.

رضا کیانیان با شما همدوره نبود؟

رضا کیانیان را در محافل هنری می‌دیدم. اما با هم کار نکرده بودیم

مرحوم محمد مطیع چطور؟

با مطیع هم ارتباطی نداشتم. در میان این نام‌ها فقط با داریوش ارجمند ارتباط داشتیم که به ماها کمک می‌کرد. به طور مثال پروژکتوری داشت که به بچه‌ها می‌داد. پرژکتور مراسم عروسی‌اش بود. دوران آماتوری بود و خودمان باید همه چیز را تهیه می‌کردیم.

فعالیت شما در همان سطح ساخت فیلم کوتاه محدود می‌شد؟

نه، فیلم از تهران می‌آوردیم و نمایش می‌دادیم و خیلی از بچه‌های سایر دانشگاه‌های مشهد مثل دانشجویان رشته ادبیات هم در کلاس‌های سینمای آزاد شرکت می‌کردند و به دیدن فیلم‌ها می‌آمدند.

آیا در مشهد برای تحصیل به دانشگاه نرفتید؟

نه، بعد از دیپلم گرفتن انقلاب شد و درگیر مشغولیاتی دیگر شدم.

به نظر می‌رسد با پیروزی انقلاب و ممنوع الکار شدن تعداد زیادی از عوامل سینمای قبل از انقلاب برای جوانهای شهرستانی مثل شما فرصت فیلمسازی و یا کار در سینما مهیا شد. اتفاقی که اگر انقلاب نمی‌شد ممکن بود شکل نگیرد؟

من قبل از انقلاب فیلم ۱۶ میلمتری بلند ساخته بودم و در سال ۱۳۵۶ در واقعه زلزله طبس با کیانوش عیاری به آنجا رفتیم و به همراه برادرش( داریوش ) که فیلمبردار بود فیلمی در آنجا ساختیم و دو سه تا  از فیلمهای دیگرم را هم در مشهد و چابهار فیلمبرداری کرد.

آیا از فعالیت مستمر در فیلمسازی در آن زمان درآمدی هم داشتید؟   

تا ساخت آن فیلم بلند ۱۶ میلیمتری از سینما درآمدی نداشتم.

از مهاجرت به تهران و شروع روند فیلمسازیتان بگوئید؟

سینما آزاد جمع شد و چون مدیر سینما آزاد مشهد بودم و با یک دوربین ۸ میلیمتری با همراه دوستانم رفتیم توی خیابان‌های مشهد و از جریان تظاهرات و مبارزات مردم فیلم می‌گرفتیم.

آیا این فیلم‌هایی که می‌گرفتید جایی هم به نمایش در آوردید؟

فیلمها را در زمستان ۵۷ بعد از مونتاژ کردن با خودم آوردم تهران و با جیرانی و امکانیان و موسوی یک خانه شریکی اجاره کردیم و چون ارتباطم با تلویزیون بد نبود چند تا فیلم مستند ساختم و فیلم ۸ میلیمتری را به دکتر بهشتی نشان دادم و از من خریدند و با ساخت مستندهایی که اشاره کردم و در بلوچستان ساخته بودم‌شان درآمدی به دست آوردم. در همین دوران فریدون جیرانی به من گفت فیلمنامه‌ای نوشته با نام «آقتاب نشین‌ها» و از من خواست آن را بخوانم و نظرم را بدهم و من گفتم علی‌رغم تند و تیز بودنش آن را می‌سازم.

برای اولین بار با «آفتاب نشین‌ها» ساخت فیلم‌هایی درباره ظلم ارباب‌ها به رعیت‌ها در سینمای ایران متداول شد؟

«آفتاب نشین‌ها» موضوع انتقادی، اجتماعی و سیاسی داشت و نمی‌دانم که آیا ساخت فیلم‌های مورد اشاره شما بعد از این فیلم متداول شده یا نه!

چقدر سرمایه ساخت فیلم شد؟

پول‌های‌مان را روی هم گذاشتیم و مراد خانی وزارت فرهنگ امکانات فنی و دوربین را به ما داد.

چگونه علی نصیریان را راضی کردید که در فیلم یک جوان بازی کند؟

نصیریان انسان فرهیخته و با شعوری است و فیلمنامه را خواند و به من اعتماد کرد.

کست فیلم هم درجه یک و خوب بود؟

بله، نقش وزیر را به عزت الله انتظامی پیشنهاد دادم و قبولش نکرد و دوست داشت نقش نصیریان را بازی کند که امکانش نبود و حسین پرورش را برای ایفای نقش وزیر دعوت کردم و قبول کرد و یکی دیگر از نقش‌های اصلی را هم بیژن امکانیان بازی کرد.

فیلمبرداری کجا انجام شد؟

در روستای برغان و در فصل زمستان فیلمبرداری انجام شد. واقعا سرمای شدیدی وجود داشت.

به چه دلیل «آفتاب نشین‌ها» را که جیرانی نوشته بود خودش کارگردانی نکرد؟

آن موقع کارگردان نبود و من سابقه فیلمسازی داشتم و فریدون جیرانی در این فیلم دستیارم بود. رخشان بنی اعتماد هم منشی صحنه بود و مجید قاری‌زاده عکاسی فیلم را بر عهده داشت.

آیا هدایت علی نصیریان که در آن دوران شهرت زیادی داشت و بک گراند همکاری با کارگردانی چون داریوش مهرجویی را داشت برایتان سخت نبود؟

نه، راحت کار کردم و ایشان خودش را مقید می‌دانست که طبق نظر کارگردان بازی‌اش را انجام بدهد و فیلم در فضای دوستانه‌ای ساخته شد.

 به نظر می‌رسد اکران فیلم هم توام با حاشیه‌هایی بود؟

بله، جار و جنجال‌هایی به پا شد و آن موقع مجلس تازه شروع به کار کرده بود و عده‌ای از نمایندگان گفتند یک عده کمونیست آماده‌اند این فیلم را ساخته‌اند و همه‌شان ضد انقلاب هستند.

 چه کسانی نقد منفی علیه فیلم نوشتند؟

اسم نمی‌آورم ولی برای فیلم مشکل ایجاد کردند. مجبور شدیم از طریق دکتر کلهر معاونت سینمایی آن زمان اقدام کنیم و رفت در مجلس و از فیلم دفاع کرد و گفت همه تیم سازنده بچه‌های انقلابی هستند و اصلا این مسئله درست نیست که کسی که فیلم درباره روستایی‌ها می‌سازد توده‌ای باشد و شرایط با قبل از انقلاب فرق می‌کند و چپ‌ها آن دوران چنین فیلم‌هایی می‌ساختند. مسئله فروکش کرد و البته به من گفتند مدتی صبر کن تا فضا آرام شود و بعد فیلم بعدیت را بساز و بعدش رفتم سراغ ساخت فیلم «پرونده».

فیلمی که تهیه‌کننده‌اش بنیاد مستضعفان بود؟

بله، مدتی برای ساخت فیلم صبر کردیم.

آیا «آفتاب نشین‌ها» دچار ممیزی هم شد؟

به هیچ وجه سانسوری درباره فیلم اعمال نشد.

 در سومین تجربه فیلمسازی در «سناتور» به سراغ یک داستان جذاب پلیسی و حادثه‌ای رفتید و فیلم پرفروشی در گیشه شد؟

اولش نمی‌خواستم «سناتور» را بسازم. اما چون شرکت فیلمسازی‌مان تصمیم داشت فیلم پرفروشی داشته باشیم و از نظر اقتصادی وضعیت دفتر بهتر شود، «سناتور» را ساختم.

به نظر می‌رسد بعد از اتمام فیلم را فروختید؟

بله، مهدی احمدی فیلم را خرید، البته ابتدا نمی‌خواست فیلم را بخرد.

به چه دلیل ؟

فکر می‌کرد شاه بر می‌گردد و ممکن است این فیلم برایش دردسر درست کند و بعدش تغییر عقیده داد و فیلم را خرید و در بهمن سال ۱۳۶۰ فیلم را اکران کرد و در سینماها قیامتی به پا شد و اطراف سینماهای نمایش دهنده «سناتور» خیابانها ترافیک می‌شد. انگاری «سناتور» برای سینمای ایران چاه نفت شد.

اولین فیلم پرفروش سینمای بعد از انقلاب بود؟

بله و دوستان اتحادیه تهیه‌کنندگان وارد ماجرا شدند که خودتان بیائید فیلم را پس بگیرد و احمدی فیلم را سلف خری کرده و مهدی فخیم زاده به من زنگ زد و گفت چرا اینکار را کرده‌ای و در جوابش گفتم فیلم خودم بوده و به شما ربطی ندارد و فخرالدین انوار هم گفت فیلم را از اکران می‌کشم پایین و من هم گفتم نمی‌توانی.

فخیم زاده از منظر چه سمتی با شما تماس گرفت؟

از طرف اتحادیه تهیه‌کنندگان و اصرار داشت پول مهدی احمدی را بدم و فیلم را تحویل بگیرم.

با توجه به عصبی مزاج بودن فخیم زاده آیا دعوایتان شد ؟

نه، آن موقع جرات نمی کرد وارد درگیری شود.

اما سابقه درگیری با بازیگران فیلم هایش را دارد؟

این قضیه به خودش مربوط می‌شود و درون گروهی است.

ظاهرا، این قضیه درگیری و اختلاف سلیقه بین تهیه‌کنندگان از اول انقلاب تا به حال وجود داشته و خواهد داشت؟

بله، قضیه طولانی است. البته الآن گسترده‌تر شده و قدرت اتحادیه خیلی نسبت به آن سالها کمتر شده است.

آیا از اول به زوج  موفق و جذاب فرامرز قربیان و بیژن امکانیان فکر کرده بودید و یا گزینه‌های دیگری هم در «سناتور» داشتید؟

از اولش به این دو نفر فکر کرده بودیم.

با عزت‌الله انتظامی، خسرو شکیبایی، شهاب حسینی، علی نصیریان، فریبرز عرب‌نیا و خیلی از سوپر استارهای سینمای ایران همکاری داشته‌اید. آیا به همکاری با این جنس از بازیگران علاقه خاصی دارید؟

آن موقع ها این طوری نبود که حضور فلان بازیگر متضمن فروش و اکران مناسب گرفتن باشد. برای فیلمهایم بهترین و نزدیک‌ترین گزینه ها نسبت به نقش را انتخاب می‌کردم. دستمزد بازیگرانی که اشاره کردید مثل حالا سرسام آور و کلان نبود و در حد معقولی بود و تهیه‌کننده از پس پرداختش بر می‌آمد و اینها رفتار و اخلاق حرفه‌ای و درجه یکی حین کار داشتند. همه این بازیگران همان غذایی که تمام بچه‌های گروه می‌خوردند را در کنار آنها مورد استفاده قرار می‌دادند و مثل استارها و سلبریتی‌های حالا تافته جدا بافته نبودند.

آیا در این چهل سال با بازیگر صاحب نامی هم حین کار دچار چالشی شدید؟

اصلا و ابدا. من کارم را بلد بودم و این را بازیگران می‌فهمیدند.

چند سریال مثل «دلبر آهنی» هم برای تلویزیون ساختید. کار در تلویزیون برایتان چه ویژگی‌هایی داشت؟

من کارگردان حرفه‌ای هستم و پیشنهاداتی حالا چه در سینما و چه در تلویزیون می‌شد و بهترینهایش را انتخاب می‌کردم. «دزدان مادربزرگ» را زمانی که آقای حیدریان در سیما فیلم بود ساختم.

در تمام ژانرها فیلمسازی کردید. آیا به کار کردن در ژانر خاصی علاقه ندارید؟

چیزی را که دوست داشتم می‌ساختم و به ژانر و این حرف‌ها اعتقادی ندارد. بحث ژانر دستپخت همکاران منتقد شما است. سینمای ایران ژانر ندارد.

در «خانه خلوت» با عزت الله انتظامی همکاری بسیار موفقی داشتید؟

برای نقش نویسنده پا به سن گذاشته انتخاب اول و آخرم عزت‌الله انتظامی بود و رفتم پیش ایشان و با خواندن فیلمنامه بازی در فیلم را  قبول کرد و در طول کار خیلی همراه بود.

 از سال‌های زیادی که در جشنواره فیلم فجر حضور داشتید آیا خاطره‌ای دارید؟

مهمترین خاطره‌ام از جشنواره مربوط به حضور فیلم «خانه خلوت» در جشنواره است. نویسندگی این فیلم بر عهده حسن قلی‌زاده و اصغر عبداللهی بود. عزت‌الله انتظامی، نیکو خردمند، فاطمه گودرزی، جهانگیر فروهر و رضا رویگری ایفاگر نقش‌های اصلی فیلم‌ بودند. این فیلم در دهمین دوره جشنواره فیلم فجر در سیزده رشته نامزد دریافت جایزه شده بود و سیمرغ بلورین بهترین فیلمنامه و لوح تقدیر بهترین بازیگر نقش اول و دوم مرد را از آن خود کرد. البته این را هم بگویم که این فیلم جایزه بهترین فیلمبرداری را از جشنواره فیلم حراره دریافت کرد. فیلم در شب اعلام نامزدها در ۱۳ بخش نامزد دریافت سیمرغ بود و برایم باور کردنی نبود که فیلم این قدر موفق باشد. فردا صبح از دفتر آقای انوار با من تماس گرفتند که به دفتر جشنواره واقع در طبقه بالای سینما فرهنگ بروم و گفتند این اولین بار در تاریخ برگزاری جشنواره است که یک فیلم در ۱۳ بخش نامزد می‌شود و از شما می‌خواهیم قبل از اولین سانس نمایش فیلم سکانسی که در فیلم نیکو خردمند شانه عزت‌الله انتظامی را می‌گیرد که از خانه خارج نشود را از فیلم حذف کنی. من در جواب گفتم نیکو خردمند لباس انتظامی را لمس می‌کرد و با او تماس بدنی ندارد و نیازی به حذف نیست اما با اصرار و پافشاری من ناچار شدم تغییرات در تدوین فیلم بدهم که این تماس دیده نشود و حذف این صحنه در فیلم انجام شد و فیلم با این کار در جشنواره به نمایش درآمد و رسید به شب مراسم اختتامیه که متاسفانه فقط فیلم یک جایزه فیلمنامه را به دست آورد که خیلی این قضیه عجیب و غیر باور بود. فیلمی که اینقدر مهم بوده و در ۱۳ بخش نامزد شده فقط یک جایزه ببرد و داوران نسبت به بازی درخشان عزت‌الله انتظامی بی تفاوت بودند و به نظرم حق این فیلم خورده شد و جایزه به فیلم دیگری رسید. این خاطره خیلی تلخ را هیچگاه فراموش نمی‌کنم.

 

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است


آخرین اخبار

پربازدیدها