به گزارش صبا به نقل از روابط عمومی خانه هنرمندان ایران، «ساراباند» آخرین فیلم برگمان و ادامهای بر فیلم «صحنههایی از یک ازدواج» است. در این اثر،«مارین» که یک وکیل است پس از سالها دوری و بیخبری به دیدن شوهر سابقش میرود که حالا با پسر و نوهاش در خانهای دورافتاده زندگی میکنند…
مهناز رونقی در این نشست گفت: «ساراباند» آخرین فیلم برگمان است. در واقع برگمان چند سال بعد از این فیلم، از دنیا میرود. در خوانش روانشناسی از آثار برگمان باید بگوییم که او در اکثر آثارش درگیر روان انسانهاست؛ در واقع احساسات و تصمیمهای آنها در زمان بحران برای برگمان مهم بوده و درباره آنها حرف میزند. وقتی کارهای او را میبینیم متوجه میشویم که با فیلمسازی مولف رو به رو هستیم که درگیری آن وجودی است. سوالات او درباره تنهایی، عشق و مفاهیم اصلی است که همه آدمها درگیر آن هستند. عنوان سارباند از یکی از کارهای باخ گرفته شده است. به همین دلیل موسیقی و تصویر در همه جای این اثر در هم تنیده میشود. در واقع موسیقی در فیلم تبدیل به کاراکتر شده است.
او افزود: ساراباند یک دوئت نفره است که ما در طول فیلم آن را بین شخصیتهای اثر میبینیم. این دوئتهای دو نفره یک کنکاش روانی، ذهنی بوده که سبب شده تا آدمها به طور مداوم به موقعیتهایی که در آن قرار گرفتهاند، فکر کنند. یکی از آنها بحثهای جامعهشناسی انتقادی است. رنگ قرمز در آثار برگمان بیشتر از هر رنگ دیگری دیده میشود. برگمان فیلمسازی فلسفی بوده و دیالوگهای آثارش درخشان است. همچنین او از بازیگرهایش، بازیهای درخشانی میگیرد.
این کارشناس فیلم ادامه داد: در واقع کارهای برگمان مانند زندگی است. سادگی و در عین حال پیچیدگی در آن نمایان است. قصه این فیلم بسیار ساده است. کیارستمی نیز مانند برگمان به سراغ سرنوشت کاراکترهای فیلمهایش رفت. در این فیلم نیز برگمان به سراغ بازیگرهای فیلم خود رفته و ادامه فیلم «صحنههایی از یک ازدواج» را میگیرد.
این استاد دانشگاه در بخشی دیگر از نشست بیان کرد: درونمایه فیلم ساراباند، گمگشتگی در زندگی یا طرح تمام سؤالهای بیجوابمان در زندگی است. برگمان اساسا فیلمهای خود را از یک صحنه، تصویر، خواب، خیال، رویا یا … برمیدارد. در اینجا ما میبینیم که برگمان با مروری که با عکسها انجام میدهد، در حال مرور زندگی است که بخشهای نگفتهاش خیلی بیشتر از بخشهای گفته شده آن است. در این جستوجو، شما مانند حلقههای زنجیر زندگی آدمهای داستان را میبینید.
او گفت: «ساراباند» بخشهای روانشناسی دقیقی هم دارد. مدل کاراکترها در این فیلم کاملا مشخص است، اما برگمان به لایههای درونی و احساسات آدمهای داستان نیز دست پیدا میکند. برگمان فیلمساز مولفی است که زبان هنری خود را دارد.
رونقی در ادامه صحبتهایش گفت: یکی از مسائل همیشگی برگمان که در ساراباند بیشتر آن را میبینیم، گذشته و تاریخچه آدمهاست. همیشه آدمها در بحثهای حسی خود دستنیافتنی هستند و برگمان به نوعی با نگاه بسیار دقیق روی روانشناسی رفتاری و احساسات آدمها، دقیقا روی همین نکات دست میگذارد. فیلم تکهتکه پر از لحظاتی است که باید روی آن بایستیم و دربارهاش فکر کنیم. میگویند؛ «معمولا نزدیکترین آدمها به ما دورترینهایمان هستند.». در اینجا از خانوادههایی صحبت میشود که معمولا خیلی کم ما را درک میکنند. در واقع ما کمتر از همهجا، در خانوادههای خود شناخته میشویم. زیرا به قدری در دسترس هستیم و به حدی باید و نباید وجود دارد که هیچوقت نه تنها جسم، بلکه روح و قلب همدیگر را هم در فضای خانواده لمس نمیکنیم. فکر میکنم این فیلم برگمان را میتوان از نگاه نشانهشناسی فرم و بینامتنی و از نظر روانشناسی، جامعهشناسی احساسات و… نقد و تحلیل کرد.
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است