قصه‌ این نمایش هیچ وقت قدیمی نمی‌شود/ ریسک هزینه بالا را به جان خریدیم | پایگاه خبری صبا
امروز ۳ اسفند ۱۴۰۳ ساعت ۰۰:۳۹
عوامل نمایش «موش‌ها و آدم‌‌ها» در گفت‌وگو با صبا؛

قصه‌ این نمایش هیچ وقت قدیمی نمی‌شود/ ریسک هزینه بالا را به جان خریدیم

«موش‌ها و آدم‌ها» روایت آرزوی مشترک انسانهایی متفاوت در عین حال بسیار شبیه به هم را به قصه دو کارگر مزرعه پیوند می‌زند که نقطه ضعف هر یک از آنها نقطه قوت دیگری است و همین مسئله به پیوندی عمیق میان آنها منتهی شده است.

مریم عظیمی/ صبا؛ مهدی رضایی بعد از سالها تجربه در عرصه تئاتر و تصویر و کارگردانی آثاری مانند «عمو زنجیر باف»، «گوریل»، «قلعه» و … اقتباسی از رمان معروف جان اشتاین بک نویسنده آمریکایی که موفق به دریافت نوبل ادبی شده را روی صحنه آورده است.«موش‌ها و آدم‌ها» روایت آرزوی مشترک انسانهایی متفاوت در عین حال بسیار شبیه به هم را به قصه دو کارگر مزرعه پیوند می‌زند که نقطه ضعف هر یک از آنها نقطه قوت دیگری است و همین مسئله به پیوندی عمیق میان آنها منتهی شده..؛ بازیگرانی مثل علی باقری، میلاد فرج‌زاده، حمید رشید، برنا انصاری، نگار سلحشور و… کادر اصلی بازیگران آن را تشکیل می‌دهند. در ادامه گفت‌وگوی خبرنگار صبا با عوامل این نمایش را می‌خوانید.

 

مهدی رضایی، کارگردان:

نمایش از لحاظ دراماتیک منطبق بر متن است

چه شد که این اثر را انتخاب کردید؟

از زمان دبیرستان آرزو داشتم که این متن را اجرا کنم حتی در همان دوران مدرسه خواستم با تغییر کاراکتر دختر، دوره تاریخی و جغرافیای اثر را در مدرسه اجرا کنم که یکی از معلم‌ با اشاره به سنگین بودن متن مانع شد، می‌خواهم بگویم که علقه بسیار زیادی به این متن دارم و از همان زمان نوجوانی که تئاتر کار می‌کردم دوست داشتم روزی این متن را اجرا کنم. اما زمانی که حرفه‌ای‌تر وارد عرصه تئاتر شدم دیدم که اجرای این اثر بسیار سخت است باز هم باید صبر کنم بنابراین پس از تجربه کارگردانی حدود ۱۰ اثر و پیدا کردن بازیگرهایی که مناسب این نمایش باشند با خود گفتم که دیگر زمانش رسیده است به خصوص که تاکنون در ایران تنها یک تله تئاتر از این رمان اجرا شده است و همین امر نیز کار روی این متن را چالش‌برانگیزتر می‌کرد.

 

لطفاً کمی در مورد شاخصه‌های این متن و اهمیتش بگویید.

جان اشتاین بک می‌گوید می‌خواهم رمانی بنویسم که شبیه نمایشنامه باشد یا نمایشنامه‌ای بنویسم که شبیه رمان باشد همین مسئله باعث شده به عنوان یک اثر ادبی شاخص به این رمان توجه شود. در واقع این حالت بینارشته‌ای سبب جذابیت بیشتر آن شده است. علاوه بر این به خاطر تم‌های اثر، مثل تنهایی، رنج بشر و مسئله نژادپرستی که هیچ وقت قدیمی نمی‌شوند نیز مورد توجه است. قصه اثر نیز بسیار انسانی است و بر مضامینی مثل رفاقت تاکید می‌کند قصه‌ای که هیچ وقت قدیمی نمی‌شود و کاراکترهایی که هر کدام نماد طبقه و گروهی از مردمان یک جامعه هستند، ویژگی‌های خاص خود و شخصیت پردازی متنوعی دارند و به نظرم همه این‌ها باعث شده این اثر جایزه نوبل را بگیرد و تبدیل به اثر ماندگاری شود که هر ساله اجرایی از آن در آمریکا به روی صحنه می‌رود.

آیا نمایش شما کاملا وفادار به متن است؟

این نمایش از لحاظ دراماتیک کاملاً منطبق بر اتفاقات متن است. من ترجمه‌های مختلف متن را خواندم اما تصمیم گرفتم کمی زبانش را به روز و خلاصه‌ترش کنم چون اگر همان متن را کامل اجرا می‌کردیم چیزی حدود بیش از دو ساعت طول می‌کشید بنابراین من فقط کمی چکیده و خلاصه‌ترش کردم و تمام اتفاقات اجرا همان اتفاقاتی است که در رمان وجود دارد.

در بخش‌های مختلف اجرا مانند لباس، گریم، دکور و … به تمام جزئیاتی که برای فضاسازی لازم است توجه شده که در راستای باورپذیری فضای اثر به کمک بازیگر آمده اما این دکور و جزئیات در اغلب آثار بخشی از یک چالش جدید می‌شود.

خب ما خیلی دوست داشتیم که این بار رئالیستی شکل بگیرد و تماشاگر باور کند که به دهه سی آمریکا رفته و در یک مزرعه است و این باور برای ما خیلی مهم بود. معمولاً تئاترهای خارجی به نوعی بازی می‌شوند که شخصاً نمی‌پسندم یعنی معمولاً حالت تله تئاتر و بیان اغراق شده‌ای دارند اما من خیلی دوست داشتم که بیان بازیگرها ناتورالیستی باشد به همین علت بود که اساسا متن را خودم دوباره نوشتم تا وقتی تماشاگر با اثر روبرو می‌شود به درون دنیای اثر کشیده شود و در همین راستا تلاش کردیم در دکور، طراحی لباس، صحنه و گریم نیز جزئیات رئالیستی را رعایت کنیم. خوشبختانه سالن حافظ هم همکاری خیلی خوبی با ما داشت و خدا را شکر شرایط اجرایی‌مان تا این لحظه مناسب بوده البته واقعاً شرایط چند اجرایی بودن سالن‌ها و مسئله دپوی دکور چالش زیادی ایجاد می‌کند به همین علت بسیاری از گروه‌ها به این سمت نمی‌روند به خصوص که هزینه بردار هست برای ما اما با اینکه سالن حافظ بابت دکور همکاری خوبی داشت، مسئله هزینه بحث اصلی بود وقتی چنین اثر پرهزینه‌ای را تولید می‌کنید در بهترین حالت و حتی اگر تمام شب‌های اجرا سولداوت باشید شاید به زحمت فقط هزینه خود اجرا تامین شود در واقع یک دور اجرایی ۳۰ روزه به هیچ عنوان هزینه‌های کار را پوشش نمی‌دهد و حتماً باید دوباره اثر به اجرا برود که فکر می‌کنم برای ما نیز همینگونه شود. در هر صورت ما ریسک این هزینه بالا را به جان خریدیم چرا که اساسا این کار بدون این دکور ممکن نبود و از همان ابتدا می‌دانستیم که این اثر نیاز به یک دکور سنگین دارد خوشبختانه تهیه کننده کارمان آقای مهدی کلانتری بدون منت پشت کار ایستادند تا توانستیم این کار را انجام بدهیم.

 

کمی در مورد نقش «کندی» که خودتان ایفا می‌کنید و انتخاب بازیگر نقش «لنی» که ابعاد روانشناختی دارد بگویید.

پروسه تمرین ما حدوداً ۳ سال طول کشید چون هم متن سخت بود و هم انتخاب بازیگرش و مبحث سالن اجرا و پیدا کردن تهیه کننده سبب شد که روند تولید اثر طولانی شود. در ابتدای امر خودم مایل نبودم که این نقش را بازی کنم اما در چند ماه پایانی تمرینات بازیگر نقش کندی به خاطر شرایط کاری‌اش از گروه جدا شد و چون زمان کمی تا اجرا مانده بود و کسی بیشتر از خودم واقف به اثر و نقش نبود مجبور شدم نقش را بر عهده بگیرم. اما از همان ابتدا که به فکر اجرای این اثر افتادم تصمیمم بر این بود که پیش از پیدا کردن بازیگر نقش «لنی اسمال» کار را آغاز نکنم. من سال‌هاست که میلاد فرج‌زاده را می‌شناسم و سر پروژه‌ای به نام «هالووین» همبازی شدیم. وقتی در پشت صحنه کار به او دقت می‌کردم مطمئن شدم که او همان لنی اسمالِ این نمایش است وقتی هم به ایشان پیشنهاد کردم به گروه پیوستند. میلاد فرج‌زاده بازیگر خیلی خوب و تکنیکالی است و خوشبختانه با کمک هم و صحبت‌هایی که در مورد نقش داشتیم این کاراکتر شکل گرفت البته بار بزرگ ساخت این کاراکتر بر دوش خودش بود.

آیا این بیشتر اهمیت و جذابیت متن بود که توانست گروه را در این پروسه سه ساله حفظ کند؟

بله هم متن تاثیرگذار است و هم گروه، اینکه اعضای گروه یک دل و هم انرژی باشند بسیار مهم است و من همیشه سعی می‌کنم فارغ از مسائل تکنیکال اکیپی را جمع کنم که فضایی دوستانه بینمان شکل بگیرد. چون معمولاً تمرین اغلب آثارم طولانی می‌شود شکل‌گیری این فضای دوستانه برایم بسیار مهم است.

و سخن پایانی

از مخاطبان تئاتر دعوت می‌کنم که به دیدن این اثر بیایند به آنها این اطمینان را می‌دهم که یک نمایش قصه‌دارِ سرحال خواهند دید. ما خیلی برای این کار زحمت کشیدیم و با انتخاب این نمایش جدا از اینکه یک نمایش سرحال می‌بینند از یک گروه مستقل نیز حمایت خواهند کرد.

حمید رشید، بازیگر:

ابعاد مختلف کاراکتر را پرورش داده و پویاتر کردم

ایفای این دسته از نقش‌ها به صورت رئالیسی دشوار است. چگونه به «جورج» نزدیک شدید؟

راه رسیدن هر بازیگر به نقش متفاوت است اما فکر می‌کنم راجع بهاین گونه نقش‌ها بیشترین چیزی که به بازیگر کمک می‌کند وصل شدنبه رفرنس‌ها است و خوشبختانه در حال حاضر هر چقدر که دلتانبخواهد در فضای اینترنت این رفرنس‌ها وجود دارند و نکته مهم خوبتغذیه شدن به لحاظ تصویری و شنیداری از روی نمونه‌هایی است کهما می‌خواهیم آنها را بازنمایی کنیم و روی صحنه بیاوریم. حقیقتا مابخشی از این مسئله را مدیون دوبلورهای خوب کشورمان هستیم کهدر دهه‌های گذشته فیلم‌های آمریکایی را دوبله می‌کردند و بخشی ازلحن کاراکتر برای من با گوش کردن به همین دوبله‌ها شکل گرفت. چیزی که در ذهن مخاطب ایرانی نشسته دوبله‌ای است که از این نوعآثار دیده یا لحنی است که خود جان اشتاین بک در کتابش استفادهکرده و حال مترجم آنرا به صورتی که برای مخاطب ایرانی ملموس باشد برگردانده است. البته بخشی از رسیدن به این نقش به طولانیبودن تمرینات این اثر برمی‌گردد وقتی شما سه سال برای یک کاراکتروقت می‌گذارید، در این بین سراغ کاراکترهای دیگر می‌روید وکاراکترهای دیگری را اجرا می‌کنید در حالی که هنوز این کاراکتر راحمل می‌کنید و به دنیا نیاورده‌اید، سبب می‌شود که کاراکتر در شماته نشین شود و این ته نشین شدن زمانی جواب می‌دهد که بازیگربتواند آن را به خدمت خودش درآورد حتی ممکن است در برخی موارداین بازه زمانی طولانی به کهنه شدن کاراکتر بی‌انجامد و کار سختمن این بود که سعی کنم در طول این سه سال امیدوار باشم به اینکهروزی جورج روی صحنه خواهد رفت و همانطور که سعی می‌کنم تمامابعاد شخصیتی او را حفظ کنم باید بتوانم این ابعاد را پرورش داده بزرگتر و پویاتر کنم. تحلیل این کاراکتر نیز به تحلیل رمان برمی‌گردد ومن سعی کردم چیزی فراتر از آن نباشد.

آیا تمام انگیزه‌های «جورج» برای شما قابل درک بود؟

حقیقتش رویا پردازی‌هایی که جورج و دیگر کارگران برای رسیدن بهزمینی از آنِ خود دارند برای من ایرانی یا من حمید رشید در این سنو سال شاید چندان قابل لمس نبود و این تنها بخشی است که هنوز در موردش با خود کلنجار می‌روم اما سعی کردم تمام بخش‌های دیگرکاراکتر و اینکه رویداد این کاراکتر چیست را بفهمم و این رویداد را تاانتها درست پیاده کنم.

آیا می‌توان با هم‌پوشانی رویای انسان‌ها در سرزمین‌های دیگر بررویاهای مردمان سرزمین ما یا حتی رویای شخصی به این درک عمیق رسید؟

من فکر می‌کنم این موضوع بیشتر به دراماتولوژی باز می‌گردد یعنی مولف و کارگردان باید ما به ازایی را برای من بازیگر تعیین کند که منبتوانم به واسطه یک سری خرده دیالوگ‌ها به آن ما به ازا برای رویایخودم تماشاگری که مرا می‌بیند برسم. یعنی باید این دو جایی به اینرویای مشترک دست پیدا کنند تا تماشاگر هم عمیقاً بخواهد کهکاراکترها به رویایشان برسند. این اتفاق در نمایش ما از آنجایی کهما بر اساس رمان پیش رفتیم بدین صورت ممکن نبود.

سخن پایانی

دوست دارم از افرادی که کتاب و رمان می‌خوانند و حوصله دارند کهیک قصه را از ابتدا تا انتها مانند یک فیلم سینمایی ببینند دعوت کنمکه به دیدن این اجرا بیایند و فکر می‌کنم که این اجرا را دوستخواهند داشت.

میلاد فرج‌زاده، بازیگر:

متد اکتینگ ورطه خطرناکی است

کاراکتر لنی اسمال پیچیدگی‌های روانشناختی دارد. چگونه به این کاراکتر نزدیک شدید؟

لنی اسمالِ «موش‌ها و آدم‌ها»ی جان اشتاین بیک که ما با آداپتیشنو دراماتوژی آقای مهدی رضایی آن را اجرا می‌کنیم پیچیدگی‌های خاصی دارد و من خیلی تلاش کردم به عنوان بازیگر در مورد این پیچیدگی‌ها تحقیق کنم. به نظرم وقتی برای بازی سراغ چنین کاراکترهایی می‌روید هیچ راه حلی به جز متد اکتینگ وجود ندارد شمافقط باید به دنبال متد باشید و آن و لحظه‌ای که از کاراکتر رویصحنه می‌سازید از هر چیزی مهم‌تر است و خیلی مهم است که شمابه سمت ادا نروید. با تحلیلی که از این کاراکتر داشتم فکر می‌کردمکه لنی به نوعی اوتیست است و یک سری اختلالات دیگر با اسامیپیچیده دارد. عزیزانی که به این اختلالات دچار هستند ممکن استرنگ را بشنوند و موسیقی را ببینند و چنین درکی از جهان روی آن ولحظه آنها تاثیر می‌گذارد. پروسه حدودا سه ساله تمرینات این نمایش برای من به عنوان بازیگر پیچیدگی‌هایی داشت، چیزی که در اینزمینه می‌تواند ورطه خطرناکی برای بازیگر شود و خودم نیز شخصاًتجربه‌اش کردم این بود که در تمرینات اولین چیزی که برای ارائه لنیاسمال باید خاموش می‌کردم خودآگاهِ میلاد فرج‌زاده بود به خصوصکه تحصیلات آکادمیک من ادبیات نمایشی و شغل اصلیم نویسندگیاست و من باید از چیزی فرار  می‌کردم که کارم است یعنی تحلیل وتمام تلاشم این بود که در لحظه تحلیل نکنم. تحلیل در لحظه همانآفتی است که به نظرم می‌تواند دامن بازیگر تئاتر را بگیرد اینکه ممکناست فکر کند و لحظه را از دست بدهد. خوشبختانه دیگر اعضایگروه هم خیلی کمک کردند و من و حمید رشید هم خیلی مچ هستیم وهر شب اجرا برایمان یک ماجراجویی تازه است چون خیلی خوبیکدیگر را می‌شنویم. متد اکتینگ ورطه خطرناکی است و احساسمی‌کنم این خودآگاه من تقریباً ترور شده است و لنی اسمال به شدتدر زیست روزمره‌ام تاثیر گذاشته است. من اضافه وزن زیادی داشتمخیلی وزن کم کردم شاید نزدیک به ۷۸ کیلو، ولی مهدی رضاییاعتقاد داشت که در این حالت از نظر فیزیکی تمایزم با دیگرکاراکترهای نمایش مشخص نیست بنابراین از تابستان تا حالا نزدیک۲۸ کیلو وزن اضافه کردم تا این تمایز روی صحنه مشخص باشد ودر کل اتفاق جالبی که برای خودم به عنوان بازیگر می‌افتد کاتارسیسی است که در نقش لنی تجربه می‌کنم.

معمولاً بازی کاراکترهای شناخته شده بیشتر زیر ذره‌بین قرارمی‌گیرد. یک بازیگر چگونه می‌تواند خودش را از این وسواس نقدنجات دهد؟

فکر می‌کنم این مسئله برای کاراکتر لنی اسمال در ایران چندانمطرح نباشد در حالی که احتمالا برای دیگر کاراکترها مطرح است.اما در جهان به این کاراکترها، کاراکترهای بورژوا گفته می‌شود یعنیکاراکترهایی که مخاطب از آنها شناخت دارد فکر می‌کنم برای اینکهبکر بودن نقش و کاراکتر حفظ شود بازیگر موظف است که به جز خوداثرِ اصلی از هیچ اثر


آخرین اخبار

پربازدیدها